«فردا» گزارش میدهد؛ سرنوشت اسحاق جهانگیری چه میشود؟
روزگار برزخی آقای معاون اول
بسیار بعید است در شرایطی که سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان فروریخته است، مخاطبان اصلاحات به نقشآفرینی فردی چون جهانگیری که نماینده دولت ناکارآمد روحانی است، اعتنایی کنند.
گروه سیاست سایت فردا: اسحاق جهانگیری فراز و نشیبهای زیادی را در هشت سال دو دولت حسن روحانی تجربه کرد؛ از زمانی که او در دولت اولقدرت بالایی در حوزه امور مرتبط با سیاست و اقتصاد داخلی داشت تا زمانی که در دولت دوم علاوه بر از دست دادن جایگاه اجتماعیاش درگیریهای زیادی با اطرافیان روحانی را تجربه کرد.
از نمایندگی مجلس و استانداری تا وزارت صنایع و معادن
جهانگیری در سال 36 در جنوب شهرستان سیرجان در استان کرمان متولد شد. او دانشآموخته کارشناسی فیزیک از دانشگاه کرمان، کارشناسیارشد مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتیشریف و دکترای مدیریت صنعتی از دانشگاه آزاد اسلامی تهران است و فعالیت سیاسی خود را از سال ۱۳۵۸ در جهاد سازندگی آغاز کرد. جهانگیری در ادوار دوم و سوم مجلس شورای اسلامی، بهعنوان نماینده جیرفت در مجلس حضور داشت و در فاصله سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، استاندار اصفهان بود. او از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ نیز در کابینه نخست سیدمحمد خاتمی، وزیر معادن و فلزات بود و از سال ۱۳۷۹ در پی ادغام این وزارتخانه با وزارت صنایع و تشکیل وزارتخانه جدید، تا سال ۱۳۸۴ در جایگاه وزیر صنایع و معادن فعالیت کرد. جهانگیری برای مدتی رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی نیز بوده است.
انتخابات سال 92
جهانگیری در سال 92 بنا داشت در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کند؛ انتخاباتی که حسن روحانی با حمایت اصلاحطلبان فاتح آن بود. او درباره این موضوع چندسال پیش در گفتوگویی با روزنامه «شرق» گفته بود: «بنده در آخرین ساعات روز ثبتنام به سمت وزارت کشور رفتم و میخواستم اگر آقای هاشمی نیامدند، لحظات آخر برای انتخابات ثبتنام کنم و اگر آقای هاشمی نمیآمدند، من سال 92 ثبتنام میکردم». همانطور که جهانگیری میگوید، هاشمی در آن انتخابات به میدان آمد؛ اما صلاحیتش از سوی شورای نگهبان تأیید نشد. هاشمی بعد از ردصلاحیتش از حسن روحانی حمایت کرد و اصلاحطلبان و مشخصا شخص خاتمی در اتحاد با هاشمی از روحانی حمایت کردند و حتی به نوعی پشت محمدرضا عارف، یک نیروی کاملا اصلاحطلب را خالی و او را مجبور به انصراف کردند تا حسن روحانی، یک چهره غیراصلاحطلب مورد اجماع قرار بگیرد.
جهانگیری در دوره اول دولت روحانی
پس از پیروزی روحانی در انتخابات، جهانگیری معاون اول دولت شد. تقریبا همه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که او سهم اصلاحطلبان از دولت بود؛ نیرویی تکنوکرات و کارگزارانی که میتوانست خواستههای اصلاحطلبان را در دولت روحانی تأمین کند که البته خاصه در دولت اول چنین کرد و بسیاری از استانداران و فرمانداران را از میان اصلاحطلبان و به ویژه از بین کارگزارانیها برگزید. روحانی هم چندان بیمیل نبود که به واسطه جهانگیری دولتش اصلاحطلب شناخته شود زیرا میدانست یک بار دیگر یعنی در سال96 به رأی اصلاحطلبان نیاز دارد؛ به همین دلیل در دولت یازدهم جهانگیری عملا تصمیمگیرنده اصلی در سیاست داخلی و حتی امور کلان اقتصادی بود و هیچ عزل و نصبی رخ نمیداد مگر با نظر او. جهانگیری چهار سال قدرت بیحدوحصری در دولت روحانی داشت و به موازات ظریف که در سیاست خارجی هرچه میخواست میکرد، جهانگیری هم در حوزه داخلی به میل خود رفتار میکرد.
خوشخدمتی تا سر حد نامزد پوششیشدن
جهانگیری البته در کنار تمام اختیاراتی که داشت کم خوشخدمتی به روحانی هم نکرد. او در انتخابات ریاستجمهوری سال96 رسما به عنوان نامزد پوششی حسن روحانی وارد میدان شد و از گفتن این موضوع هم ابایی نداشت. کارکرد او در آن انتخابات دو موضوع بود؛ نخست آنکه حرفهایی را که روحانی نمیخواست به زبان بیاورد و آنقدر تند بود که گفتنش برای یک رئیسجمهور مناسب نبود را بر زبان بیاورد و دوم نقش ضربهگیر روحانی را ایفا کند و اگر انتقادی هست در وهله نخست متوجه جهانگیری باشد تا روحانی. جهانگیری آنقدر تند رفت و به هر شکلی خود را برای روحانی خرج کرد که یک مشکل تازه به وجود آمد؛ آنکه بدنه افراطی اصلاحطلبان بیش از آنکه همچنان به روحانی باور داشته باشند، زمزمههایی مبنی بر حمایت از جهانگیری را سر دادند؛ موضوعی که به مذاق روحانی و اطرافیانش خوش نیامد.
جهانگیری در دولت دوم روحانی
ماجرای جهانگیری در دولت دوم روحانی قدری متفاوت از دولت اول شد. از یک سو به دلیل شکست تمام پروژههای دولت از جمله برجام، عملا دولت از اداره امور عاجز ماند و مردم نیز به شدت از عملکرد دولت ناراضی شدند و از سوی دیگر روحانی دیگر تمایلی نداشت به میزان دولت اول به یک فرد اصلاحطلبان بسط ید بدهد و میخواست به اطرافیان خود در حزب اعتدال و توسعه از جمله نوبخت و به خصوص واعظی را افراد قدرتمند بالایی دهد؛ به همین دلیل بخشی از وظایف معاون اول را به صورت نانوشته محمود واعظی بر عهده گرفت و عملا جهانگیری از سوی دولتی که وظیفه معاون اولیاش را برعهده داشت به انزوا رانده شد. جهانگیری خود نیز بر این مشکل افزود؛ به نحوی که در بزنگاههایی که میتوانست خوب عمل، آنقدر بد عمل کرد که بدنامی عملکردش هنوز رهایش نمیکند؛ مثال واضح در این موضوع تعیین دلار 4200 تومانی است که با محوریت جهانگیری پیش رفت و او همه تلاشش را کرد که نرخ دلار این میزان باشد اما اجرای این طرح آنقدر نامناسب بود که عملا دلار 4200 تومانی منشأ رانتهای گسترده شد؛ به نحوی که قیمت واقعی دلار در بازار به مراتب بالاتر از این بود و نرخ دولتی تنها به افرادی خاص داده میشد و این درحالی بود که قرار بود برای جلوگیری از افزایش قیمت کالاهای اساسی به بخش واردات کالاهای اساسی دلار با نرخ دولتی اعطا شود که چنین نشد و هم کالاهای اساسی با تورمهای فوق تصور مواجه شد و هم افرادی خاص و با نفوذ از دلار جهانگیری بهرهمند شدند. جهانگیری در این مقطع هم نه در میان مردم جایگاهی داشت و نه دولتیها با او سرسازگاری داشتند اما در چنین شرایطی او اصرار به ماندن دولت داشت و در عین حال که توانایی هیچ کاری را نداشت، استعفا نداد.
جهانگیری گزینه اصلاحطلبان در انتخابات 1400
رسیدیدم به انتخابات ریاستجمهوری 1400. اصلاحطلبان که عملا هیچ نیروی رأیآوری را در صحنه نداشتند و امیدی هم به تأییدصلاحیت گزینههای حداکثریشان نداشتند، بر چند چهره از جمله ظریف و جهانگیری اصرار میکردند. ظریف گزینه اصلی آنها بود اما به دلیل شکست همهجانبه برجام و البته انتشار فایل صوتی عجیب و برخلاف امنیت ملیِ ظریف پیشبینی میشد که او ردصلاحیت شود. گزینه بعدی آنها اسحاق جهانگیری بود زیرا او از یک سو نیرویی کاملا اصلاحطلب محسوب میشد، از سوی دیگر اصلاحطلبان به زعم خود تصور میکردند چون در انتخابات سال96 با اقبال نسبی مردم مواجه شده حتما در این دوره هم همینطور خواهد شد و در نهایت همه اصلاحطلبان پیشبینی میکردند که جهانگیری تأییدصلاحیت میشود اما چنین نشد و او نتوانست در انتخابات به رقابت بپردازد؛ چه آنکه به گفته بسیاری از کارشناسان و البته با توجه میل پایین سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان به شرکت در انتخابات، اگر جهانگیری تأییدصلاحیت میشد به احتمال زیاد تغییر ویژهای در نتیجه انتخابات رخ نمیداد.
شرایط امروز جهانگیری
برخی باور دارند جهانگیری میتواند بعد از این در جبهه اصلاحات نقشآفرینی مهم باشد. بیشتر این گزاره از سوی اطلاحطلبان میانهرو که هنوز تمایل دارند در عرصه قدرت رسمی حضور داشته باشند مطرح میشود و به نوعی سعی میکنند از جهانگیری چهرهای بسازند که بتواند مرضیالطرفین را ایفا کند اما به نظر میرسد جهانگیری چنین قابلیتی را نداشته باشد زیرا از یک سو او نماینده دولت روحانی محسوب میشود، دولتی که حالا هم اصلاحطلبان سعی میکنند انکارش کنند و هم مردم هیچ خاطره خوشی از آن در ذهن خود ندارند. از طرفی اصلاحطلبان با یک بحران به نام ریزش سرمایه اجتماعی مواجهاند و بسیار بعید است مردمی که اصلاحطلبان را به دلیل عملکرد ضعیفشان و البته ناکارآمدی دولت تحت حمایتشان طرد کردهاند به حرفهای فردی چون جهانگیری که نماینده دولت محسوب میشود، اعتنا کنند. بنابراین این گزاره که جهانگیری میتواند بعد از این لیدر جریان اصلاحات باشد، بسیار بعید به نظر میرسد و شاید باید منتظر دوران بازنشستگی آقای معاون اول باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید