تحلیل از چپ و راست؛

یک‌دستی حاکمیت؛ فرصت‌ها و تهدیدها

کد خبر: 1079470

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

یک‌دستی حاکمیت؛ فرصت‌ها و تهدیدها

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

از موشک نازعات تا واکسن برکت

محسن هاشمی‌رفسنجانی، رئیس شورای شهر تهران در یادداشتی برای روزنامه «شرق» نوشت: « ‌موضوع واکسن کرونا که این روزها فضای رسانه‌ای و افکار عمومی را به خود مشغول کرده و به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها‌ی جامعه تبدیل شده است، ناخودآگاه ما را به دهه 60 و جنگ موشکی شهرها می‌برد. ... موشک‌های اسکاد A و اسکاد B و اسکاد اصلاح‌شده عراق به شهرهای ایران اصابت می‌کردند و خرابی‌ها‌ی فراوان و تلفات سنگینی برجا می‌گذاشتند؛ اما توپخانه ایران تنها بردی حدود 40 کیلومتر داشت و می‌توانست اهداف مرزی را مورد اصابت قرار دهد. ... در این شرایط، موضوع تحقیق و تولید موشک در داخل کشور به دغدغه اصلی مسئولان ارشد نظام و فرماندهان نظامی تبدیل شده بود و چندین پروژه موازی تولید موشک با نام‌های مختلفی نظیر نازعات، مجتمع، سجیل، زلزال و شهاب یک در صنایع دفاع (پارچین)، صنایع سپاه، مهندسی جنگ جهاد سازندگی و مرکز تحقیقات صنایع دفاع آغاز شده بود. ...  نکته مهمی که در این میان وجود داشت، پیشرفت هم‌زمان پروژه‌ها‌ی تحقیقات و تولید انبوه موشک در داخل بود که در دستگاه‌های مختلف انجام می‌شد و مسئولان آن دستگاه‌ها در گزارش‌هایی که به مقامات ارشد کشور می‌دادند، از موفقیت بسیار نزدیک خود در تولید موشک خبر می‌دادند؛ اما صنایع با تکنولوژی بالا، دارای پیچیدگی‌ها‌ و مشکلاتی است که بعضا در پیشرفت پروژه تحقیقاتی در حد بالاتر از 90 درصد و حتی 95 درصد خود را نشان می‌دهد که شخصا این موضوع را در تولید موشک تجربه کرده‌ام و حتی در فاصله پس از تولید نمونه تا شلیک آزمایشی، شاهد برخی از این مشکلات فنی بوده‌ایم که در یک فقره منجر به انفجار در کارگاه تولید موشک حتی روی استند قبل از پرتاب و بعد از آن شد. ‌مسئله مهم دیگر، تفاوت مرحله تحقیق و نمونه‌ها‌ی آزمایشگاهی با تولید انبوه بود که در مرحله تولید انبوه نیز مشکلات فراوانی از‌ جمله مسائل مربوط به تأمین مواد اولیه، بسته‌بندی، توزیع، نگهداری و پروتکل‌ها‌ی پرتاب پیش می‌آید که شاید در مرحله تحقیقات مهم به نظر نرسد. راهبرد مسئولان نظام در این مقطع، ایجاد هم‌گرایی در پروژه تولید موشک داخلی بود که برای استفاده بهینه از امکانات محدود کشور، مقرر شد پروژه شهاب دو به‌عنوان پلتفرم تولید موشک ایرانی تعریف شود تا هر موشکی که در دستگاه‌های مختلف در مرحله تحقیقات و تولید نمونه است، اگر به تولید انبوه برسد، در این پروژه و با امکانات ویژه تأمین‌شده تولید شود و این تدبیر هم خوشبختانه به نتیجه رسید و اگرچه تا پایان جنگ شاهد تولید انبوه موشک ایرانی نبودیم، ولی با فاصله حدود سه سال، موشک‌های ایرانی به تولید صنعتی رسیدند و امروز یکی از نقاط دستاوردهای ایران هستند و بنده هم به‌عنوان عضو کوچکی از خانواده بزرگ صنایع دفاعی کشور، به این موفقیت افتخار می‌کنم. امروز نیز در تولید واکسن داخلی با شرایط مشابهی مواجه هستیم؛ واکسن‌ها‌یی مانند برکت، نورا، پاستور و رازی که در پروژه‌ها‌ی موازی از سوی دستگاه‌های مختلف در مرحله تحقیقات هستند و هر دستگاهی نیز خبر از موفقیت خود می‌دهد؛ اما بروز پیچیدگی‌ها‌ی خاص این صنعت در مرحله تحقیقات، تست‌های انسانی و اخذ مجوز و همچنین تولید انبوه، موجب شده مانند تولید موشک برنامه زمانبندی پیش‌بینی‌شده محقق نشود. توصیه‌ام به دوستان مسئول و زحمتکشان عرصه تولید واکسن، استفاده از چند تجربه تولید موشک در کشور است؛ نخست: فعالیت موازی در مرحله تحقیقات با حفظ هم‌گرایی و تبادل اطلاعات مناسب است؛ اما اگر در مرحله تولید انبوه با توجه به امکانات محدود کشور، از هم‌گرایی و هم‌افزایی به‌جای موازی‌کاری استفاده شود و هر واکسنی که امکان تولید انبوه آن فراهم می‌شود، از خطوط تولید انبوه موجود استفاده کند.

دوم: با توجه به مشکلات پیش‌بینی‌نشده ناشی از تکنولوژی، تحریم‌ها و محدودیت زیرساخت‌ها و امکانات کشور، مسئولان ارشد دولت، تنها به وعده‌ها‌ و برنامه‌ها‌ی اعلام‌شده از سوی تولیدکنندگان داخلی بسنده نکنند و با تأمین واکسن از خارج، مانع وارد‌شدن هزینه‌ها‌یی نظیر تلفات داخلی بیشتر و سفرهای خارجی برای واکسن شوند.»

 

بهترین هدیه به گرگ‌های گردنه!

 محمد صرفی در یادداشت امروز روزنامه کیهان بحث یک دست شدن حاکمیت که بعد از انتخابات اخیر طرح شده را عملیات روانی دشمن دانسته و نوشته است: « این ادعا و برچسب فقط از سوی دشمن و ضدانقلاب تکرار نمی‌شود و برخی افراد در داخل نیز همین موضوع را بیان کرده و نسبت به آن هشدار می‌دهند و حتی از ماه‌ها پیش از انتخابات نیز با لحنی تهدیدآمیز از آن سخن می‌گفتند. ... آیا به راستی چنین است و چنین اتفاقی افتاده؟ سؤال مهم‌تر اینکه آیا اساسا چنین ادعایی امکان تحقق دارد؟ برای پاسخ به این سؤال باید به چند انتخابات اخیر نگاهی دقیق کرد. در انتخابات مجلس فعلی (در زمستان سال 98)، ریاست جمهوری و شورای شهر. در انتخابات ریاست جمهوری جریان اصلاحات مدعی است نامزدهایش از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده‌اند. این نامزدها که بودند؟ می‌توان از دو طیف نام برد؛ طیف نخست افرادی مانند جهانگیری و پزشکیان و طیف دوم هم نامزدهای طیف به اصطلاح رادیکال جریان اصلاحات. ... اما موضوع یکدست‌سازی حاکمیت لایه دیگری هم دارد که بسیار از آنچه گفته شد مهم‌تر است. ایران درگیر جنگی تمام‌عیار و همه‌جانبه است. شدیدترین و سخت‌ترین تحریم‌های طول تاریخ بشریت بر ما تحمیل شده و در کنار آن مشکلات و معضلات دیگری وجود دارد که در مجموع وضعیت سخت و حساسی را رقم زده است. فرض کنید خانواده‌ای با خودرو در حال عبور از یک گردنه مه‌آلود و یخ‌زده است. راه ناهموار است و دره‌هایی عمیق در کنار جاده. علاوه بر این گرگ‌های درنده‌ای نیز اینجا و آنجا کمین کرده‌اند. به‌ نظر شما در چنین شرایطی اصلی‌ترین و ضروری‌ترین نیاز این خانواده برای عبور از این مهلکه چیست و خطرناک‌ترین حالت برای آنان کدام است؟ برای این خانواده هیچ چیز مهلک‌تر از اختلاف و عدم انسجام نیست. در حالی که باید همه حواس‌ها و نیروها با یکدیگر جمع شده و معطوف به مقابله با موانع طبیعی و خطرات غیرطبیعی پیش رو باشد، درگیری و اختلاف درونی، علامت سفاهت و بهترین هدیه به گرگ‌های گردنه است. وضعیت امروز ما بسیار خطیرتر از خانواده مورد مثال است. دشمن می‌خواهد با برچسب‌هایی مانند یکدست‌سازی حاکمیت، مانع از اتحاد و انسجام داخلی شده و آن را امری قبیح و مذموم جلوه دهد. از نظر آنان حاکمیتی مطلوب است که مسئولان آن هر روز یقه همدیگر را بگیرند و بر سر مسائل ریز و درشت اختلاف و دعوا داشته باشند و این اختلاف را علنی نیز کنند. اصل اولیه و تعیین‌کننده برای عبور موفق از این پیچ تاریخی و گردنه پر از مخاطره، اتحاد و انسجام زیر چتر یک فرماندهی واحد است. ... هر موضع‌گیری و اقدامی که با اتحاد، انسجام و هماهنگی نیروهای مادی و معنوی کشور در تعارض باشد، بازی در زمین دشمن و پاس گل به حریف است. مهم نیست نیت چیست و چرا چنین ماجرایی رخ داده است. مهم آن است که اصلی‌ترین و ضروری‌ترین وضعیت نیروها - همان هماهنگی و هم‌افزایی- خدشه‌دار و تضعیف شده است. تاریخ مملو از بزنگاه‌هایی است که جماعتی به دلیل همدلی و اتحاد موانع بزرگ را پشت‌سر گذاشته و افتخار آفریده‌اند و برعکس جماعتی نیز با همه امکانات و فرصت‌ها به‌دلیل تفرقه، شکست‌های سنگین خورده‌اند.»

 

پیامدهای یک‌دست شدن حاکمیت

جواد آرین‌منش نماینده اسبق مجلس نیز در روزنامه آرمان ملی به بحث یک دست شدن حاکمیت پرداخته است. او البته پیامدهای این امر را برشمرده و می‌نویسد: «با انتخاب آقای رئــیسی به عنوان رئیس‌جمهور منتخب، مدیریت ارکان و نهادهای حاکمیتی همچون قوای مقننه، مجریه و قضائیه، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان و مجموعه نهادهای فرهنگی، نظامی و اقتصادی وابسته به نهاد رهبری به لحاظ سلیقه سیاسی یک‌دست و هماهنگ شد و در اختیار جریان منتسب به اصولگرا و انقلابی قرار گرفت. سلیقه‌ای که خود را در تبعیت کامل از رهنمودهای رهبری می‌داند و در سیاست‌های کلی نظام معتقد به اجرای منشور گام دوم نظام و مسائلی چون تحقق اقتصاد مقاومتی، مقاومت در برابر زیاده‌خواهی‌های استکبار جهانی، نقد برجام، مقابله با فقر، فساد، تبعیض و رفع بیکاری و تورم می‌داند. در چنین شرایطی، از مرداد ماه که دولت کار خود را آغاز خواهد کرد، جریان اصولگرا و انقلابی از حالت مطالبه‌گری خارج و در موضع پاسخگویی به مطالبات مردم قرار خواهد گرفت.  یک‌دست شدن حاکمیت طبعا باعث هماهنگی قوا، کاهش تنش‌ها، جلوگیری از منازعات بیهوده و بی‌ثمر، افزایش انسجام ملی و پیشگیری از ضایع شدن فرصت‌ها در موضوعات اختلافی خواهد شد و بهانه‌ها را خواهد گرفت. امید می‌رود که این موارد در کاهش مشکلات مردم موثر باشد. لکن نباید این مهم را هرگز از نظر دور داشت که فقدان دولت در سایه و عدم نقد منصفانه و عالمانه از عملکرد حاکمیت ممکن است در مواردی جنبه  منفی نیز داشته باشد  و دولت و حاکمیت را از اصلاح اشتباهات خود دور سازد. لذا استقرار یک نظام ارزشیابی و پایش مستمر جهت تحقق وعده‌ها و برنامه‌ها و نقد عملکردها و ضروری به نظر می‌رسد.»

 

آسیب تاخیر در ازسرگیری مذاکرات

حسن بهشتی‌پور، تحلیل‌گر مسائل بین‌المللی در یادداشتی برای روزنامه «اعتماد» به آسیب‌ها تاخیر در از سرگیری مذاکرات احیای برجام پرداخت و نوشت: «در درجه اول این مردم ایران هستند که تحریم‌ها مستقیما زندگی و معیشت آنها را هدف قرار داده و با تداوم این وضعیت، زندگی برای آنها هر روز سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود. ... ایران همزمان ذخایر اورانیوم خود را افزایش می‌دهد، سانتریفیوژهایی مدرن‌تر و متنوع‌تر را آزمایش می‌کند و هم به سوی اقداماتی قابل توجه نظیر تولید صفحه سوخت سیلیساید گام بر می‌دارد. درنهایت هر دو طرف از طولانی‌تر شدن مذاکرات ضرر می‌کنند. ... اگر غرب به صورت جدی نگران توسعه فعالیت‌های هسته‌ای ایران است، ضرورت دارد هرچه سریع‌تر به توافق هسته‌ای بازگردد تا تهران نیز اجرای تعهداتش در برجام را از‌سر بگیرد. تمامی فعالیت‌های ایران بازگشت‌پذیر است و در صورتی که توافق برجام احیا شود، ایران گام‌های کاهش تعهدات خود را به عقب بازخواهد گشت. از نظر علمی نیز طرف مقابل باید بپذیرد، علم هسته‌ای در ایران به صورت کامل بومی‌سازی شده و زمانی که علم بومی‌سازی می‌شود نمی‌توان آن را کنار گذاشت و این یعنی صنعت هسته‌ای ایران یک واقعیت انکارناپذیر است. ... رمز موفقیت ایران و امریکا در رسیدن به توافق برجام این بود که هر دو طرف پذیرفتند بخشی از خواسته‌های خود را نادیده بگیرند تا امکان توافق وجود داشته باشد و این‌بار نیز می‌توان با بهره‌گیری از همان تجربه، برای اجرای مجدد برنامه جامع اقدام مشترک به توافق رسید.»

 

مانع بعدی 

عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در یادداشت امروز خود که برای «اعتماد» نوشته است سیدابراهیم رئیسی رئیس جمهور منتخب را خطاب قرار داده و نوشته است: « به جز برجام که مهم‌ترین مساله پیش روی شما است و خواهد بود، تعدادی موضوع دیگر نیز وجود دارد که بنده سعی می‌کنم هر از گاهی به این موارد اشاره کنم. برای نمونه منطق تحصیل یا تامین منابع در دولت شما چگونه خواهد بود؟ منطق سیاستگذاری اقتصادی شما چیست؟ یکی از آنهایی که خیلی مهم است و در واقع دست و پای دولت را در تور خود گیر انداخته، قیمت‌گذاری کالا و خدمات است. این مشکل در زمانی که با رکود مواجه هستیم و تورم هم شدید است، بسیار خودنمایی می‌کند. مشکل هنگامی بحرانی‌تر می‌شود که نوبت به برخی کالاهای ویژه که تحت کنترل کامل دولت هستند، می‌رسد. برای مثال شما هیچ تسلطی بر قیمت گوشت و میوه ندارید. ولی قیمت نان را کنترل می‌کنید. خوب اجازه دهید که این سه کالا را مقایسه کنیم. آماری که در ادامه می‌آید مربوط به سال 1396 است. اگر خانوارهای شهری ایران 100 واحد صرف خوراک و دخانیات خود کنند، حدود 8 درصد صرف نان و 20 درصدش به مصرف انواع گوشت و 17 درصد نیز به مصرف سبزیجات و میوه می‌رسد. اگر قیمت‌گذاری روی نان انجام شود، ولی دو کالای دیگر قابل قیمت‌گذاری نباشد، قیمت نان ثابت می‌ماند ولی گوشت و میوه مثلا 100 درصد گران می‌شوند. چرا نان را کنترل کردید؟ برای اینکه اولا در اختیارتان است و دوم اینکه یارانه می‌دهید و قابل نظارت‌تر است و معتقدید که مردم هم نیازمندتر به آن هستند. خوب پس از گرانی چه اتفاقی می‌افتد؟ برای تامین این سه رقم کالا که 45 درصد هزینه‌های خوراکی را شامل می‌شد، اکنون باید به اندازه 37 واحد اضافه‌تر پرداخت کنند که ندارند. نتیجه چه خواهد شد؟ مردم نان می‌خورند، ولی مصرف گوشت و میوه خیلی کم می‌شود شاید نتیجه مطلوبی باشد زیرا مردم حداقل نان را تهیه و مصرف می‌کنند. ولی این ابتدای راه است. در ادامه اتفاقات بدی رخ خواهد داد. عوامل تولید نان معترض می‌شوند و شروع به تقلب می‌کنند. کیفیت نان بدتر و اندازه آن کوچک‌تر می‌شود. تنش ناشی از تثبیت قیمت نان به روابط میان تولیدکننده و مصرف‌کننده منتقل می‌شود.  از آنجا که گوشت گران می‌شود، حرفه دامداری به صرفه می‌گردد ولی به موازات آن علوفه دام نیز گران‌تر یا کمیاب می‌شود. در اینجا به ‌طور طبیعی ذهن نانوا و دامدار به این نکته بدیع می‌رسد که چه بهتر که به جای علوفه از نان که ارزان است برای تغذیه دام استفاده کنند. در نتیجه نان خشک تولید می‌شود. آرد دولتی و یارانه‌ای، انرژی مفت و کارگر و مغازه ترکیب می‌شوند تا نان بی‌کیفیتی را تولید و گران‌تر از قیمت رسمی به دامدار بدهند. این یعنی به زیان جامعه و مردم. آنان که می‌خواستند به مردم خدمت کنند، در عمل خیانت کردند. دولت باید با پول و ارز مردم گندم را با قیمت ارز 4200 تومانی وارد کند و یارانه بدهد و همه اینها از جیب همین مردم است. بعد کلی انرژی صرف آرد کردن و حمل و نقل و پختن نان کند و نیروی انسانی درگیر آن شوند تا گندم را به نان خشک تبدیل کرده و جلوی گاو بریزند!! (فیلم خبری که اخیرا از صدا و سیما منتشر شد.)  قیمت‌گذاری ارز و نان و انرژی، دود خفه‌کننده‌ای دارد که می‌رود به حلقوم و ریه اقتصادی مردم و آنان را خفه می‌کند.  گمان نکنید که اینها بر کسی پوشیده است. در دهه 1360 قیمت رسمی دلار حدود 7 تومان بود. به کارخانجات یا واردکنندگان دولتی دلار 7 تومانی می‌دادند. آنان اگر میلگرد وارد می‌کردند، می‌بایست میلگرد را با قیمت دلار ۷ تومانی بفروشند، ولی اگر همین میلگرد خم می‌شد و تبدیل به ضایعات می‌گردید، مانعی برای فروش آن به هر قیمتی نبود. باید مزایده می‌گذاشتند. آنان هم میلگرد را ضایعاتی می‌کردند و به چند برابر قیمت می‌فروختند. این وضعیت ساختار معیوب قیمت‌گذاری است. اتلاف منابع، تخریب اخلاق، اختلال در برنامه‌ریزی و... و خلاصه حماقت محض قیمت‌گذاری ارز و انرژی، نان و دارو، از اهم این موارد است. البته قیمت‌گذاری محدود و موقت بحث دیگری است. ولی چرا نمی‌توان این وضعیت احمقانه را تغییر داد؟ زیرا نیازمند پیش‌زمینه‌هایی است که مدیریت اقتصادی در ایران تن به آنها نمی‌دهد، حداقل تا حالا نداده است. اگر فرصتی بود توضیح می‌دهم که این یک بیماری سیاسی و نه اقتصادی است. آیا اراده‌ای برای حل آن شکل خواهد گرفت؟ بعید می‌دانم. این معضل مهمی پیش‌ روی دولت جدید است.»

 

دیپلماسی نخبگان

شیدا مهنام، در یادداشتی برای شماره امروز «آفتاب یزد» می‌نویسد: «‪ برای یک بازسازی زیر ساختی سیاست خارجی یا همان سیاست خارجی برون رفتی مدیریت بحران نیازمند حضور اندیشمندان دغدغه مند با شخصیت کاریزما برای جلب مشارکت‌های منطقه‌ای و سیستمی با رویکرد جهانی داریم که بتوان سیاست خارجه را از فضای تاثیرپذیر به تاثیرگذار هدایت کرد که این امر از الزامات برنامه‌ریزی دولت سیزدهم در سازمان‌های بین المللی است. بدیهی است در فضای بین‌المللی امروز که دولتها برای ثبات بیشتر در مسیر کوچکتر شدن قدم برداشته و برنامه ریزی می‌کنند تلفیق دیپلماسی دولت محور و نخبه محور که همان دیپلماسی نرم با ابزارهای غیرسیاسی و دفاعی همچون فرهنگ می‌باشد کارگشاست که امید است در فرآیند تصمیم گیری‌های سطوح کلان وزارت خارجه قرار گیرد.»

 

 

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها