فردا گزارش می دهد ؛
اعترافات پی در پی اصلاحطلبان به عدم مقبولیت عمومی
اصلاحطلبان در پی شکستهای متوالی به نداشتن سرمایه اجتماعی اذعان میکنند.
به گزارش فردا، اصلاحطلبان روزهای خوبی را سپری نمیکنند؛ آنها در دو سالهای اخیر شکستهای سنگینی را تجربه کردهاند از انتخابات مجلس یازدهم تا انتخابات ریاستجمهوری 1400 که در هر دوی این انتخاباتها تقریبا هیچ سرمایه اجتماعی برای آنها به میدان نیامد. حالا انگار خود اصلاحطلبان نیز به عدم مقبولیت خود پی بردهاند و بعد از مشخصشدن نتیجه آراء ریاستجمهوری یکی بعد از دیگری در گفتوگوها، بیانیهها و یادداشتهای مختلف به صراحت میگویند که دیگر مردم به جبهه اصلاحات میلی ندارند. شاهد مثالش موضع دیروز خاتمی است که در بیانیهای آورده است: «اصلاح طلبان باید در کار خود بازنگری کنند و ضعفهایی را که بخصوص در دو انتخابات اخیر آشکار شد بشناسند و مرتفع کنند. امروز در جامعه ما تحولات پر دامنهای پدید آمده و مسائل و موقعیتهای تازهای رخ نموده است آنچه امروز ایران و ایرانیان با آن مواجهاند نمیتوان با مشابهت سازی و ساده سازی از جنس مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مقاطع گذشته دانست شرایط جدید ایجاب میکند در رویکردها و روشها بخصوص با توجه به حضور نسلهای تازه که مطالبات و توقعاتشان با گذشته متفاوت است تجدید نظر شود. آنچه در این انتخابات و انتخابات پیش حاصل شد آیا نشان نمیدهد که اعتبار اصلاحطلبان (نه اصلاحطلبی) در جامعه کاهش یافته است؟... فاصله میان اصلاحطلبان و مردم و حتی بخش مهمی از علاقمندان آنان نیز قابل انکار نیست. این بنده کوچک خدا که همواره از اصلاحطلبی دفاع کرده و خواهم کرد خود را بیشتر در کنار رویشهای جدید و اصلاحات خواهی و مطالبات امروز آنان می بیند».
همچنین احمد حکیمیپور هم امروز در گفتوگویی با «برنا» گفته است: «جریان اصلاحات یک جریانی است که طیف وسیعی را تشکیل می دهد و طبیعتا دارای ضعف و قوت های خودش است. جریان اصلاحات خیلی زودتر باید نقد درون خود را شروع می کرد. ما به عنوان یک اصلاح طلب که سال های سال عضو این جریان بودیم همیشه تاکید می کردیم که بایستی نقد درون جریانی مورد رسیدگی قرار بگیرد اما متاسفانه بازخوردی نگرفتیم. ما معتقد هستیم که جایگاه احزاب به درستی دیده نشد و نیاز به بازنگری جدی تر دارد زمان گذشته و متاسفانه تاخیر شد. همه این مسائل قابل بررسی است ولی اینکه میل به اصلاح مرده باشد و اصلاح جویی در ایران به بن بست خورده باشد من این را قبول ندارم. ممکن است جریان اصلاحات و مجموعه اصلاح طلب و اشخاص اصلاح طلب دچار مشکل شده و ضعف هایی داشته باشند و یا نقدهایی به آنها وارد شود اما این نیست که راه اصلاحات بسته شده باشد، من این دو تا را قابل تفسیر می دانم».
او ادامه داد: «اِشکال در این است که عده ای در جریان اصلاحات که من اسمشان را حاکمان بی حکم گذاشتم بالاخره خیمه زدند بر این جریان و خود را کلیددار و قیم این جریان می دانند و اجازه ندادند، جریان پوست اندازی و نوزایی کند و هم حرف ها و هم چهره ها و روش ها تکراری شد و عملا باعث شد که این نوزایی را از این جریان بگیرند، اما این به آن معنا نیست که جریان اصلاحات و اصلاح طلبی در جامعه ایران محو شده و مرده باشد».
یا محمدرضا خبار که گفته است: «باید حتما پوست اندازی و حتما باید بازسازی کنیم و حتما باید به متن مردم برگردیم و حتما باید برای آشتی بین مردم و مجموعه اصلاح طلبان، برنامه ریزی کنیم».
حتی حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران که یکی از حامیان حضور مستمر اصلاحطلبان در قدرت بوده است، اینک مواضعی مشابه را بیان میکند و میگوید که حتی اگر جبهه اصلاحات به صورت سراسری از همتی حمایت میکردند او بازهم رأی نمیآورد: «واقعیت این است که حتی در صورت اعلام موضع واحد باز هم نتیجه اصلی هیچ تفاوتی نمیکرد. خیلی روشن در شورای شهر تهران، اصفهان، مشهد و شهرهای بزرگ همه اصلاحطلبان با تصمیم جمعی حضور داشتند اما هیچ تفاوت معناداری بین این که همه گروهها میآمدند یا تصمیم جمعی اتخاذ نشد، دیده نمیشود. کما این که در شورای شهر تهران و شهرهای بزرگ همه گروهها با وحدت در عرصه انتخابات لیست داده بودیم و حضور داشتیم اما نتیجه تغییری نکرد».
با این اوصاف گویا خود اصلاحطلبان به جایگاه واقعی خود در جامعه پی بردهاند و متوجه شدهاند که به دلیل عملکرد ضعیف دولت مورد حمایشان خاصه در حوزه اقتصادی و البته مواضعی که خود آنها در سالهای اخیر داشتهاند، اینک سرمایه اجتماعی خود را به طور کالم از دست دادهاند.
دیدگاه تان را بنویسید