چرا استراتژی فشار حداکثری علیه ایران شکست خورده است؟
ایرنا/ برای بررسی علل شکست فشار حداکثری علیه ایران ،بهتر است تقسیم بندی از نظام تحریم های ظالمانه دشمن علیه مردم و دولت ایران داشته باشیم،در این رویکرد باید تحریم ها را به دو دوره مهم تقسیم کرد؛تحریم های دوره دونالد ترامپ و تحریم های ادوار پیشین روسای جمهوری آمریکا.
نظام تحریم های دشمن علیه ملت ایران از همان زمان شکل گیری پیروزی انقلاب اسلامی و اتفاقات رخ داده بعد از آن در دستور کار جدی آمریکا برای تضعیف اقتصادی و تجاری کشورمان در محیط منطقه ای و بین المللی قرار گرفت. اما واقعیت امر این است که این تحریم ها هیچگاه به آن اندازه و درجه ای نبود که جنبه های مختلف مراودات مالی و تجاری کشورمان را تحت تاثیر قرار دهد. نفت مهم ترین منبع ارز اوری کشور فروخته شده و پول و دارایی حاصل از آن وارد چرخه اقتصادی کشور می شد.
این موضوع در دوران جنگ تحمیلی دشمن و در دروه های دولت سازندگی، اصلاحات واصولگرایی به درجه های مختلف قابل رصد و تحلیل است و در این دوره با وجود نظام تحریمی نظیر تصویب قانون داماتو در کنگره آمریکا، اما صنعت نفت و دروازه تجارت و اقتصاد کشور از فعالیت باز نایستاد و به حرکت خود ادامه داد.
این درحالی است که تحریم های ترامپ که از منظر حقوق حقوق بشری ، حقوق بین الملل و انسان دوستانه محکوم است؛ نظام مالی و اقتصادی کشور را به شکل قابل ملاحظه ای تحت تاثیر قرار داد. ترامپ رئیس جمهوری، که به هیچ گونه عرف و آداب سیاسی و بین المللی در مورد کشورها قائل نبود و به امری جزء تحریم و تهدید نمی اندیشید. برای ترامپ هدف وسیله را توجیه می کرد و برای همین است که در محافل بین المللی و حقوق بشری، تحریم های ترامپ مورد تایید نهادهای جهانی و بشردوستانه نبود و این نهادها نیز تحریمها به ویژه در حوزه دارو و اقلام پزشکی را امری غیر انسانی و ضد بشری می دانستند. مقصود از بیان این امر تبیین عمق نظام تحریمی ظالمانه دشمن طی سه سال گذشته است. نفت مهم ترین منبع اقتصادی کشور به پایین ترین فروش خود رسید و مهم تر از آن در اثر تحریم های ثانویه آمریکا امکان انتقال و جابجایی پول حاصله از فروش نفت و میعانات گازی به شبکه بانکی کشور ممکن نبود.
تصور ترامپ جاه طلب از اعمال چنین روشی، این بود که ایران با تحریم های گسترده و همه جانبه اش تضعیف شود و به عبارت صحیح تر، کمبود کالا و مایحتاج عمومی در داخل ایران بوجود آید تا این کشور دیگر توان مقاومت نداشته باشد. آنها به لحاظ ذهنی این موضوع را قابل تصور می دانستند که کشوری که با تحریم های سفت و سنگین مواجه شود؛ در بعد اقتصادی ضربه پذیر شده و قادر به هیچ گونه حرکت نخواهد بود. اما موضوع در خصوص جمهوری اسلامی ایران از چند جهت متمایز بود. نخست اینکه ایران اساسا با توجه به ژئوپلیتیک جعرافیایی اش کامل تحریم پذیر نیست. به این شکل با تمامی سخت گیری ها و تلاش ها نمی شود این جغرافیا یا و مردم را به لحاظ موقعیت ویژه جعرافیایی تحریم کرد. نیاز کشورهای منطقه به ایران موضوع دیگری است که ترامپ و تیم سیاسی اش آن را انکار می کردند. در کنار این امر، همین جعرافیای بزرگ و متنوع و منابع طبیعی فراوان اهرم قدرت مهمی برای دولت ایران است. نکته حائز اهمیت این است که منابع و مایحتاج زندگی چه در بعد کشاورزی و صنعتی به اندازه قابل قبولی در داخل کشور تولید می شود و حتی کشورهای منطقه نظیر افغانستان، عراق نیاز اساسی به محصولات کشاورزی و صنعتی ایران دارند که در نوع خود منبع ارزآوری مطمئنی برای کشور است.
نکته حائز اهمیت دیگر این است که ایران شاهراه ارتباطی استراتژیکی در جهت وصل کشورهای منطقه به دریای آزاد محسوب می شود . با توجه به اختلافات سیاسی و رقابت های دیرینه در شبه قاره هند،دهلی نو به بندر چابهار به عنوان مهم ترین و استراتژیک ترین بند در وصل به کابل نگاه ویژه ای دارد و شاید یکی از دلایل بسیار مهمی که این بندر در شمول تحریمی وزارت خزانه داری آمریکا قرار نگرفت؛ تلاش های مشترک هند و افغانستان دراین زمینه به دلیل نیازهای مواصلاتی آنها از طریق ایران بود. خود این موضوع گویای بسیاری از واقعیت هاست که کشورهای منطقه و پیرامونی ایران کاملا متوجه ظرفیت ها و مزایای تزانزیتی و تجاری از طریق ایران هستند.
اکنون کارشناسان ابراز امیدواری می کنند که با توجه به تغییرات سیاسی صورت گرفته در جهان( کنار رفتن ترامپ) ظرفیت های مغفول تجاری و مرزی کشور بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد و از این ظرفیت در گسترش مرزهای صادراتی کشور با نگاه به تقویت اقتصاد کلی کشور استفاده شود.
دیدگاه تان را بنویسید