عباس عبدی: امکان نداشت از روحانی حمایت کنم
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در میانه یک گفتگو آینده ایران را در گرو روابط خارجی تعریف میکند و تصریح میکند که ایران به دلیل اینکه نمیتوانست با وجود تحریمها ادامه دهد برجام را پذیرفت.
خبرگزاری تسنیم: عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب گفتگویی با خبرگزاری تسنیم داشته است که مهمترین بخشهای آن در ادامه آمده است.
ایران نمیتوانست با وجود تحریمها ادامه دهد!
- دعوای محوری انتخابات بر سر چه موضوعی خواهد بود؟ بهنظرم بحثها دوباره به موضوع تحریم، روابط با غرب و روابط با جهان خارج برمیگردد، بهدلیل اینکه هیچ کس نمیتواند برای حل مسئله اقتصاد و کرونا که مسایل اصلی امروز کشور هستند، بر اساس ایدههای درونزا راهحل مؤثر و قابلفهمی که شعاری نباشد ارائه دهد.
- البته بهطور قطع ایدههای درونزا به این موضوع کمک میکنند ولی مسئله متغیر خارجی بهقدری مهم است که هیچ متغیر داخلی نمیتواند در کوتاهمدت جانشین آن شود، بنابراین بهاحتمال زیاد باز هم این مسائل مطرح خواهند شد.
- اگر کسی چنین شعاری را ندهد یا با این شعار همراهی نکند، همان سرنوشتی برایش پیش میآید که سال 1392 پیش آمد، مردم نمیپذیرند و معقول نمیدانند که یک کاندیدا بتواند مشکل اقتصاد را بدون روابط خارجی پایدار حل کند.
- توافق خوب این نیست که شرطهای ما برقرار شود. توافق خوب در ساخت بینالملل مبتنی بر قدرت است. علت این که ایران زیر بار برجام رفت و توافق کرد، همان تحریمهای جهانی و شورای امنیت سازمان ملل بود که نمیتوانست با وجود آنها ادامه دهد. اگر همان موقع توافقها انجام نمیشد خیلی زودتر از این به اوضاع امروز میرسیدیم و شاید بدتر هم بود، لذا توافق خوب در عرصه بینالملل مبتنی بر قدرت است.
- کسانی که میخواهند به برجام نقد کنند، جایگزینی ندارند و اگر جایگزینی هم داشته باشد، فاجعهبار خواهد بود، برگشت به قطعنامههای شورای امنیت است.
اصلاحطلبان و اصولگرایان ریزشهای مهمی خواهند داشت
- نیروهای اصلاحطلب تنوع دارند و بین آنها از افراد تحریمی تا کسانی که بیتفاوت شدند و همچنین افرادی که بخواهند دنبال نامزدهای اختصاصی خود بروند یا یک نامزد مشترک پیدا کنند، وجود دارد. بهنظرم این مسئله هم بهراحتی قابل حل نیست، عین همین اتفاق یا در حدی شدیدتر میان اصولگراها هم وجود دارد، لذا این انتخابات شاید محک یا آزمونی برای این باشد که این نیروها چقدر میتوانند خود را با موقعیت جدید تطبیق دهند و یک راهبرد مناسب انتخاب کنند.
- برداشت بنده این است که رقابت کموبیش و نه بهشدت گذشته در همان چارچوب اصولگرایی و اصلاحطلبی خواهد بود با این تفاوت جدی که هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان ریزشهای مهمی خواهند داشت.
حامیان دیروز اصلاحطلبان امروز صدای مستقلی دارند
- مشکلی که برای اصلاحطلبان وجود دارد این است که در ادامه عرض میکنم، از سال 1376 به بعد بخش عمدهای از نیروهایی که در جامعه فراتر از اصلاحطلبان بودند یعنی نسبت به حکومت دورتر بودند، پشت اصلاحطلبان میآمدند یعنی این گونه فکر میکردند که "بین اصلاحطلبان و اصولگرایان یا حکومت، اصلاحطلبان را ترجیح و به آنها رأی میدهیم"، مثل روشنفکران، هنرمندان و... که از اصلاحطلبان حمایت میکردند اما آنها این دفعه به این راحتی پای کار نخواهند آمد، نه به این دلیل که فقط به اصلاحطلبان بیاعتمادند، بلکه به یک دلیل مهمتر که آنها اکنون صداهای مستقل خود را دارند.
- در زمان حاضر بهطور مطلق نیرویی نداریم که رسانه و صدا نداشته باشد و بهواسطه شبکههای اجتماعی و فضای مجازی همه رسانه دارند و هر کسی میتواند یک کانال داشته باشد و هیچ کس هم مانع کسی نیست، گرچه فیلترینگ وجود دارد اما اینها در نهایت مشکلی ایجاد نمیکند.
اصلاحطلبان نمیتوانند بهتنهایی معنای اصلی انتخابات را محقق کنند
- لوکوموتیوی که اصلاحطلبان بر آن سوارند، قبلاً ده واگن را با خود میکشید که از این ده واگن سه یا چهار مورد از این مجموعهها بودند و شش یا هفت واگن هم خودشان بودند ولی الآن واگن اینها سه یا چهار تا نیست و 10 یا 15 مورد است و لوکوموتیو دیگر قادر به کشیدن آنها نیست حتی اگر کاملاً متحد باشند؛ ضمن اینکه اصلاً چنین اتحادی با هم ندارند، به همین دلیل است که اساساً انتخابات سال 1400 از حیث مقایسه با گذشته با اشکال مواجه است.
بعضی بهاشتباه فکر میکنند که اگر اصلاحطلبان بیایند چه میشود و انتخابات پرشور خواهد شد، بهنظر من اتفاق خیلی خاصی نمیافتد، آنها نمیتوانند بهتنهایی معنای اصلی انتخابات را محقق کنند چون گفتمان تعداد زیادی از این نیروها عوض شده است.
یک مجموعه باید برای اصلاح طلبان محور باشد
- مسئله اصلی اصلاحطلبان فردمحوریشان نیست بلکه مسئله اصلی آنها اصل محورشان است که میخواهند آن را کجا قرار دهند، اگر ببینند کجا و چگونه میخواهند بچرخند آنگاه فردی که بتواند محور باشد شکل میگیرد ولی معتقدم باید یک مجموعه این کار را انجام دهد و با این وضعیت نمیتوانند ادامه دهند.
- اگر یک جریان قوی در اصلاحات شکل بگیرد، این مسائل (اختلافات داخلی) کم رنگ میشود و همه تلاش میکنند خود را با آن جریان هماهنگ کنند و به تفاهم میرسند ولی هنگامی که جریان قوی و مرکزی یا همان محوری که گفتم، وجود نداشته باشد، هر کسی برای خودش به سمتی میرود و طبیعی است که سعی میکند به دیگران هم انتقاد کند و مسئولیت را متوجه دیگران کند.
عدالت مسأله اصلی اصلاحطلبان نخواهد شد
- وقتی درآمد سرانه پایین میآید، فشار اصلی به طبقات پایین میآید. به همین دلیل مساله عدالت برجسته میشود. اما به نظر من این موضوع، مساله اصلی اصلاحطلبان نخواهد شد و نمیتواند هم باشد چون یک تله سیاسی است که آنها نباید واردش بشوند. آنها باید از موضوعات و مسائلی دفاع کنند که یک لیبرال دموکرات و یا یک سوسیال دموکرات میتوانند از آن دفاع کنند.
- در سال 1384 که برخی اصلاحطلبان گفتند ما اشتباه کردیم که به بیعدالتی توجه کردیم، گفتم شما اشتباه میکنید. اصلاً مساله این نبود. شما به شعارهای اصلی خود توجه نکردید که به این روزگار دچار شدید.
- اگر اصلاحطلبی نتواند در ساخت سیاسی شرکت کند، به نظر من اصلاحطلب نیست. اصلاحطلب باید در ساختار سیاسی شرکت کند اما اگر نتواند هیچ ایده یا پروژه اصلاحی را پیش ببرد، نفس وجود یک اصلاحطلب در ساختار سیاسی نه تنها کمکی به اصلاحات نمیکند، بلکه اصلاحات را هم بدنام میکند و از بین میبرد برای اینکه او به این نام داخل ساختار رفته و نمیتواند کار دیگری را انجام دهد لذا تعبیر نادرستی از اصلاحات ایجاد خواهد کرد.
معتقدم اصلاحخواهی حکومتی و مشارکت اجتماعی دقیقاً وجه دیگری از جنبش اجتماعی و اصلاحات در عرصه عمومی است و این دو را اصولاً از هم تفکیک نمیکنم. اما آیا به این معناست که هر کاری مجاز است؟ باید بگویم خیر. باید برای انجام هر کدامشان دلایل کافی داشت. اگر میتوانند در یک انتخابات شرکت کرده و اثرگذار باشند و به نتیجه برسند، حتما این کار را انجام بدهند ولو این که بعداً معلوم شود که اشتباه کردهاند. لذا این اصل دوگانه غلط است و وظایف اصلی اصلاحطلبان این است که چگونه این دو را با همدیگر تلفیق کنند نه این که یکی را به نفع دیگری ذبح کنند و سرش را ببرند.
هر که در انتخابات باخت باید به هر چه هست تن دهد
- معنای انتخابات این است که یک فصلالخطابی بهنام مردم داریم و گروههای سیاسی چهار سال با هم رقابت میکنند و نسبت به هم نقد دارند و فرضشان این است که در روز انتخابات حکمیت مردم را پذیرفتهاند، لذا روز انتخابات مردم حکمیت خود را اعلام میکنند و کسی که در این رقابت باخته است باید به هرچه هست، تن دهد.
امکان نداشت از روحانی حمایت کنم
- من براساس تحلیل احزاب و گروهها از افراد حمایت میکنم و اگر اینطور نبود، امکان نداشت که در سال 92 از آقای روحانی حمایت و دفاع کنم.
- ممکن بود شخص دیگری بهجای آقای روحانی باشد و از ایشان هم حمایت میکردم، بنابراین میخواهم بگویم که اصلاً نگاه من به انتخابات نگاه فردی نیست که بخواهم کسی را معرفی کنم.
دیدگاه تان را بنویسید