چماقداری برای بایدن در ایران
جمعی از چهرههای موسوم به اصلاحطلب بیانیهای در توصیه به جمهوری اسلامی برای تعامل با بایدن نوشتهاند که هم ناشی از بدفهمی آنها از سیاستهای بایدن است و هم بهمثابه ایستادن با چماق بر سر مردم ایران در راستای تحقق اهداف بایدن میتواند تفسیر شود.
خبرگزاری تسنیم : روز گذشته جمعی از چهرههای داخلی و ساکن خارج کشور که گرایش سیاسی خود را معمولاً اصلاحطلب معرفی میکنند، بیانیهای را در توصیه به جمهوری اسلامی امضا کردهاند که مفهوم آن چنین است: از فرصت حضور بایدن استفاده کرده، به برجام بازگردیم و کوششهای معطوف به رفع تحریمها را شدت ببخشیم!
اینکه آیا باید هر رخدادی از جمله تغییر رئیسجمهور در آمریکا را باید تبدیل به فرصت کرد، حرف عجیب و بدی نیست، امّا درباره بیانیه فعلی این گروه از اصلاحطلبان، چند نکته وجود دارد، بهویژه آنکه اگر آن را در بستری از مواضع مستمر افراد شاخص امضاکننده این بیانیه مثل آقایان تاجزاده، امینزاده، محمدرضا خاتمی، آرمین و... ببینیم؛ نخست آنکه این بیانیه ناشی از بدفهمی امضاکنندگان از مواضع بایدن است؛ بایدن و تیم او از جمله آنتونی بلینکن که حالا قرار است وزیر خارجه او باشد و یا مشاوران دیگرش هیچگاه نگفتهاند که بناست به برجام بازگردند و همین برجام را حفظ کنند و تحریمها را هم بردارند! آنها تأکید دارند که اگر هم بهصورت موقتی به برجام بازگردند، از آن برای بازسازی ارتباط خودشان با اروپا و همچنین تمهید سکویی برای امتیازگیریهای آینده استفاده خواهند کرد، لذا کجا بایدن یا تیم او گفتهاند که "میخواهیم به تعهد خودمان برگردیم و تحریمها را هم برداریم" که این گروه اینچنین سادهسازانه دست به تهیه چنین بیانیهای زدهاند؟ و اصلاً چه عجلهای برای لطف به بایدن دارند؟
نکته دوم اینکه عبارت «تشدید کوششهای ایران برای رفع تحریمهای ظالمانه» به چه معناست؟ ایران به برجام برگردد و کوششهایش برای رفع تحریمهای ظالمانه را هم تشدید کند؟ این جمله، با برداشتی که از آن با استناد به گفتههای پیشین چهرههای شاخص امضاکننده میشود، دقیقاً چه فرقی با جزئیات کمپین فشار هوشمند بایدن دارد؟ او هم گفته است که "به برجام به این شرط برمیگردیم که ایران کوشش بیشتری کند"! ترجمه سلیس این جمله را هم البته او شفافتر از امضاکنندگان بیانیه مذکور گفته است و آن اینکه ایران امتیازاتی را در حوزه موشکی و منطقهای و سایر مؤلفههای قدرت ملی هم بدهد!
اما نکته سوم و مهمتر اینکه نوشتن چنین بیانیهای و خطاب قرار دادن حکمرانان ایران، بیش از آنکه ارائه سیاستی واقعبینانه در روابط بینالملل و مناسبات با آمریکا باشد، بهمعنای تلاش برای فشار به جمهوری اسلامی برای تحقق هدف کمپین فشار هوشمند بایدن است! این بیانیه چنین تصویری برای افکار عمومی میسازد که گویا جناب بایدن، نجیبانه بهدنبال اجرای تعهدات آمریکا و رفع تحریمهاست و الآن گیر و مشکل از جمهوری اسلامی است که ساز ناکوک میزند و بهواسطۀ تصمیمسازی برخی تندروها نه برجام را میخواهد و نه رفع تحریمهای ظالمانه را!
القای چنین تصویری سادهلوحانه از آنچه میان ایران و آمریکا میگذرد چهنسبتی با عزت ملی و دستیابی به منافع ملی دربرابر بایدن میتواند داشته باشد، بهویژه آنکه بایدن، همانطور که خودش نیز اشاره کرده است، تلاش دارد کمپین فشار حداکثری ترامپ را به فشار هوشمند تبدیل کند و در این میان آنچه برای این هوشمندی فشارهایش نیاز دارد، دقیقاًً چنین حرکات جاهلانه و یا تعمدی در بخشی از سیاستمداران ایرانی است که راه را برای او هموار کنند؟
تجربۀ مناسبات ایران با اوباما و ترامپ و دیگر رؤسای جمهور آمریکا نشان داده است، آمریکا فقط زمانی حاضر به امتیازدهی است که از ایران مقاومت جدی ببیند و از تأثیر فشارهایش به دولت ــ ملت ایران «مأیوس» باشد؛ یعنی دقیقاً خلاف آنچه بیانیه مورد بحث فعلی بهدنبال آن است. این بیانیه در واقع سادهانگارانه و در جهت ارسال سیگنال استیصال ایران و اشتیاق زایدالوصف برای پهن کردن فرش قرمز زیر پای جناب بایدن برای امتیازگیری است؛ لذا چهچیزی را غیر از تشدید فشارها به مردم ایران میتواند بهارمغان آورد، خاصه آنکه مشاوران بایدن هم تأکید کردهاند که از تحریمهای حداکثری ترامپ هم تا آنجا که جا دارد میخواهند علیه ایران استفاده کنند؟!
وقتی این بیانیه را کنار سایر اظهارات برخی امضاکنندگان مانند آقایان تاجزاده و امینزاده میگذاریم، رویکرد و مراد این آقایان بیشتر معلوم میشود، مثلاً اخیراً و در شرایطی که حتی اوباما و ترامپ و اکثریت مطلق سیاستمداران آمریکایی از افتضاح انتخابات و آشفتهبودن دموکراسی در آمریکا سخن میگفتند، محسن امینزاده به ایرانیان توصیه میکرد که "از آمریکاییها بیاموزیم"! و یا تاجزاده در دوره ترامپ هم به ایران تأکید میکرد که "حالا کرهشمالی شویم و به ترامپ امتیاز بدهیم"! آیا از این چنین سیاستمدارانی با این تفکر در سیاست خارجه، خروجی بهخصوصی، غیر از آنکه به چماق آمریکا علیه ملت خودشان تبدیل شوند، انتظار است؟
این رفتار اصلاحطلبان و نحوه نامهنگاری بهنفع سیاستهای تحریمی و تشدید فشار آمریکا علیه ایران مسبوق به سابقه است و تاکنون در مقاطع تاریخی مختلف شاهد چنین بیانیهها و نامههایی بودیم بهویژه در دو دهه گذشته اصلاحطلبان همواره درصدد بودند نقش کاتالیزور را در راستای تحقق سیاستهای آمریکا علیه ایران داشته باشند و حتی در سختترین شرایط ایجادشده از سوی آمریکا علیه ایران نیز حرف از ضرورت امتیاز دادن ایران میزنند و بیراه نیست اگر لقب "آمریکوفیل" را برای بخشی از این جریان بهکار ببریم.
از نامه "جام زهر" تا دعوت به مذاکره با ترامپ!
یکی از مقاطعی که آنها تلاش کردند نقش کاتالیزوری خود را برای تحقق اهداف آمریکا علیه ایران ایفا کنند، ماجرای نامه معروف به جام زهر در سال 81 بود که از سوی نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم خطاب به رهبر انقلاب امضا شده بود.
این نامه که محتوای آن ادعاهای عجیب و غریب علیه کشور بود، از لزوم ناچار دانستن ارتباط با آمریکا سخن میگفت و در بخشی از آن آمده بود: " شاید دوره کنونی از این لحاظ بیمانند باشد که شکافهای سیاسی و اجتماعی با تهدید خارجی و برنامه آشکار دولت ایالات متحده آمریکا (بهعنوان قدرتی که در برابر خود مانعی نمیبیند) برای تغییر نقشه ژئوپولیتیک منطقه همزمان شده و نظام ناچار به کنش و واکنش در برابر این برنامه است. "، اگرچه این نامۀ محرمانه خطاب به رهبر انقلاب نوشته شده بود اما سر از رسانههای بیگانه درآورد!
این نامه که به امضای 127 نماینده مجلس ششم رسیده بود از سوی رهبر انقلاب بیجواب نماند و ایشان در دیدار با نمایندگان مجلس در تاریخ 7 خردادماه 1382 غیرمستقیم گریزی به آن زدند: "من این موضوع را بارها به بعضی از مسئولانی که دچار وسوسه و واهمههایی بودند، گفتهام که؛ حدّ یَقفِ فشار آمریکا کجاست؟ آن را مشخّص کنید، که اگر به آنجا رسیدیم، دیگر بعد از آن هیچ فشاری علیه ما نخواهد بود. من عرض کنم حدّ یقف کجاست؟ آنجایی است که شما ــ که چنین حقّی را نه شما دارید، نه من ــ از طرف ملت ایران اعلام کنید که «ما اسلام، جمهوری اسلامی و حکومت مردمی را نمیخواهیم؛ هر کسی که شما مصلحت میدانید، بیاید در این مملکت حکومت کند»! این حدّ یَقِف است؛ اوّلِ اسارت مملکت. مگر میتوانیم؟ من و شما مگر میتوانیم مملکت را به دست دشمن بدهیم؟ مگر ما چنین حقی داریم؟ این ملت ما را برای این سرِ کار نیاورد."
یکی از دلایلی که این نامه بهضرر جریان اصلاحات تمام شد، نداشتن درک صحیح آنها از اوضاع منطقه و تحولات بینالمللی بود. آنها تغییر نقشه ژئوپولیتیک منطقه را ــ بهخصوص بعد از حمله آمریکا به افغانستان و عراق ــ منطبق با برنامههای آمریکا میدیدند درحالی که بعد از سال 2003، روند تحولات بهضرر آمریکا و بهسود ایران و جریانهای مقاومت پیش رفت، روندی که موجب شد سعود الفیصل وزیر خارجه اسبق سعودی و از چهرههای قدیمی دستگاه دیپلماسی این کشور اعترافی تاریخی کند. وی در مصاحبهای با واشنگتنپست میگوید: "آمریکاییها بعد از 9 سال عراق را در سینی طلا تقدیم ایران کردند"!
خوشبینی و اعتماد بیش از حد جریان اصلاحات به آمریکا بعد از سال 92 و در ایام مذاکره هستهای نیز تکرار شده بود، در آن زمان رسانههای اصلاحطلب و مقامات دولتی کوچکترین نقد به روند مذاکرات را برنمیتابیدند و حتی رئیسجمهور هم در جلسهای منتقدان توافق ژنو را بیسواد خطاب کرد. شیفتگی زایدالوصف جریان حامی مذاکره را میشد از تیترهای فردای انجام توافق برجام مشاهده کرد. زمانی که روزنامهها از برآمدن "عصر جدید" و تغییرات گسترده بینالمللی سخن میگفتند و تحلیلگران اصلاحطلب لب به تمجید برجام گشوده بودند! "کلید چرخید، ایران خندید"، "آغاز عصر ایرانی"، "جهان تغییر کرد"، "ایران بر قله توافق"، "دنیا بهاحترام ایران ایستاد."، اینها بخشی از تیترهای روزنامههای اصلاحطلب است.
این خوشخیالی و سرمستی از مذاکره، 6 ماه بعد از توافق و در موعد تعلیق تحریمها (نه لغو آن) در 26 دی ماه تکرار شد و فردای آن روز تیترهایی درباره پایان تحریمها انتخاب کردند که منطبق با واقعیت نبود و کأنّه تمام تحریمهای ایران از بین رفته است: "تحریمها به تاریخ پیوست"، "تحریم رفت"، "صبح بدون تحریم"، "تحریم خاک شد" و...، اگرچه این لغو تحریمها و فروریختن دیوار تحریم که اصلاحطلبان و دولتیها از سخن میگفتند تنها روی کاغذ بود چراکه گشایش اقتصادی بهبار نیاورد و باراک اوباما پیش از ترک کاخ سفید تحریمها و محدودیتهای جدیدی را علیه ایران وضع کرد و با روی کارآمدن ترامپ و خروج آمریکا از برجام، عملاً سراب بودن این توهمات به حقیقت پیوست.
بااینحال در دوران ترامپ و حتی بعد از خروج وی از یک معاهده بینالمللی (برجام)، جمعی از اصلاحطلبان در نامهای به مقامات کشور خواستار مذاکره با ترامپ شدند! آنها در این بیانیه مدعی بودند که مذاکرات میتواند "با قدرت و از موضع حفظ منافع ملی" باشد و در صورت هرگونه زیادهخواهی یا عدم ارایه تضمین برای پابرجا ماندن تعهدات، راه بازگشت همیشه باز است!
اگرچه جمع محدودی از اصلاحطلبان و اپوزیسیون مشترکاً این نامه را امضا کرده بودند، اما برخی دیگر از اصلاحطلبان نیز در مقام دفاع از آن وارد میدان شدند، برای مثال، مصطفی تاجزاده از چهرههای رادیکال جریان اصلاحات (که بیانیه روز گذشته را نیز امضا کرده است)، 30 خرداد 97 با پیشنهاد مدل مذاکره آمریکا با کره شمالی خواستار امتیاز دادن ایران به ترامپ شد! وی در گفتوگویی با روزنامه اعتماد میگوید: میتوانیم با یک دیپلماسی تهاجمی ترامپ را در یک دوراهی قرار دهیم با این راهبرد که اگر ترامپ حاضر باشد همان روشی را که در کره شمالی دنبال کرد، درباره ایران نیز پی بگیرد، جمهوری اسلامی نیز حاضر به مذاکره دوجانبه مستقیم و استراتژیک با آمریکا است، کافی است ایالات متحده آمادگی خود را برای خروج نیروهایش از خلیج فارس اعلام کند، تا تهران نیز درباره نحوه حضورش در کشورهای همسایه مذاکره و تجدیدنظر کند و به این سمت برود که هم نیروهای آمریکایی را بعد از چهار دهه از منطقه دور کند و هم خود راهبرد تازهای در سوریه و یمن و... برگزیند و امتیازاتی بدهد که در تحلیل نهایی بیش از آمریکا بهنفع ایران باشد!"
پیشنهاد مدل کره شمالی در حالی مطرح میشد که تنها 10 روز بعد از نشست دونالد ترامپ و کیم جونگ اون، رئیسجمهور آمریکا با صدور یک فرمان اجرایی حالت فوقالعاده ملی در خصوص کره شمالی و تحریمهای اقتصادی علیه پیونگیانگ را بهمدت یک سال دیگر تمدید کرد و عملاً مذاکرات بینتیجه به پایان رسید.
سال گذشته نیز برخی اصلاحطلبان مجدداً بر شیپور مذاکره با ترامپ دمیدند، سعید حجاریان از تئوریسینهای جناح اصلاحطلب در گفتگویی با روزنامه شرق خواستار کمک به ترامپ برای پیروزی در انتخابات 2020 شده بود: "من معتقدم ترامپ بهدلیل ویژگیهای شخصی و شکستهایی که در سیاست خارجیاش خورده است، نیازمند یک برد ولو کوچک است تا از پیچ انتخابات 2020 بگذرد، لذا مسئولین ما میتوانند از این فرصت استفاده کرده و با ترتیبات دیپلماتیک از آخرین فرصتها استفاده کنند تا مشکل تحریمها را ولو بهصورت ناقص و موقت حل کنند"!
دیدگاه تان را بنویسید