خاطره منتشرنشده رهبر انقلاب از جلسه‌ای تلخ در محضر امام

کد خبر: 997770

به دنبال بازداشت سیّد‌مهدی هاشمی، آیت‌الله منتظری دست به اعتصاب زد، ‌درس خود را تعطیل و ملاقاتهایش را قطع کرد؛ به‌نحوی‌که مسئولان رده‌ی اوّل کشور نیز اجازه‌ی ملاقات با وی را نیافتند. رهبر انقلاب خاطره منتشرنشده از جلسه‌ای تلخ در محضر امام در این زمینه را بیان نمودند.

خاطره منتشرنشده رهبر انقلاب از جلسه‌ای تلخ در محضر امام

خبرگزاری فارس: کتاب «روایت رهبری: مناسبات جمهوریت و اسلامیت»، نوشته‌ سیدیاسر جبرائیلی که سال گذشته از سوی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی منتشر شد، به موضوع تبیین الگوی تعیین رهبر در نظام جمهوری اسلامی پرداخته شده است. در این کتاب، سه رویداد تعیین حضرت امام خمینی(ره) به رهبری نظام اسلامی، تعیین آیت‌الله منتظری به رهبری آینده و سپس برکناری ایشان، و نهایتا تعیین حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به رهبری مورد واکاوی قرار گرفته است. در این کتاب علاوه بر خاطرات اختصاصی و منتشرنشده از رهبر انقلاب، برای نخستین بار از برخی اسناد مهم تاریخی نظیر مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی و مذاکرات شورای انقلاب استفاده شده است که بخش‌هایی از آن در زیر می‌آید:

به دنبال بازداشت سیّد‌مهدی هاشمی، آیت‌الله منتظری دست به اعتصاب زد، ‌درس خود را تعطیل و ملاقاتهایش را قطع کرد؛ به‌نحوی‌که مسئولان رده‌ی اوّل کشور نیز اجازه‌ی ملاقات با وی را نیافتند. این اقدام آیت‌الله منتظری، موجب فضاسازی گسترده‌ای از سوی رسانه‌های بیگانه علیه نظام شد و از این ماجرا با عنوان «چنددستگی در سطح رهبری» یاد کردند. در داخل کشور نیز با هدایت بیت آیت‌الله منتظری، اعلامیّه‌های متعدّدی در دفاع از سیّد‌مهدی هاشمی توزیع شد. وزیر وقت اطّلاعات می‌گوید: «اعتصاب قائم‌مقام رهبری - فردی که تاکنون به‌عنوان نفر دوّم در نظام جمهوری اسلامی شناخته می‌شد ـ اینک او را در سویی و بخشی از بدنه‌ی اجرائی نظام (و در واقع حضرت امام) را در سوی دیگر نهاده بود. عدم امکان بازگویی بسیاری از مسائل، بر پیچیدگی اوضاع افزوده بود. افراد زیادی تحت تأثیر این شرایط، دچار تردیدی عمیق شده بودند.».

در چنین شرایطی، نزدیکان امام(قدّس‌سرّه) و دلسوزان آیت‌الله منتظری تلاش زیادی کردند که اعتصاب آیت‌الله منتظری شکسته شود. از جمله اینکه سران قوا به قم و نزد آیت‌الله منتظری میروند تا ایشان را از این تصمیم منصرف کنند، امّا موفّق نمیشوند. آیت‌الله خامنه‌ای نقل میکنند «در آن جلسه محور حرف، اعتصابی بود که آقای منتظری کرده بود و تلاشی بود برای شکستن این اعتصاب. همه میگفتیم این کار مصلحت نیست، کار درستی نیست، اینجور منعکس میشود که شما به خاطر اعتراض به یک روال قضایی چون به خودتان مربوط است، قهر کرده‌اید و جنجال را به جامعه میکشانید. یک قضیّه‌ی موردی است که عمومی‌اش میکنید. آنچه ما به ایشان میگفتیم، واقعاً اشکالاتی بود که بر ایشان وارد بود، ایشان هم جواب درستی برای اینها نداشت. ولی خب در عین حال ادامه دادند دیگر.» آیت‌الله خامنه‌ای همچنین اشاره میکنند: «البته این را هم بگویم، که ما هم یک بار رفتیم قم ــ که احتمالاً قبل از این جلسه [جلسه در محضر امام (قدس سره)] بود ــ تا آقای منتظری را از این تصمیمش منصرف کنیم؛ و نشد. اصلاً ایشان زیر بار نرفت و گفت من با هیچ کس ملاقات نمیکنم.»

نهایتاً جلسه‌ای در منزل حاج احمد خمینی در محضر امام(قدّس‌سرّه) و با حضور سران قوا، نخست‌وزیر وقت و آیت‌الله منتظری در رابطه با این موضوع برگزار شد. مرحوم حاج احمد خمینی بعدها در نامه‌ای خطاب به آیت‌الله منتظری درباره‌ی این جلسه نوشت:‌ «امام(قدّس‌سرّه) با تواضع بسیار از شما خواستند که اعتصاب خود علیه نظام را بشکنید. به شما گفتند: «آیا شما ماها را دشمن خود می‌دانید؟ یقیناً این را نمی‌توانید بگویید.». بعد با حالت بسیار صمیمی و گرم فرمودند: «من از شما خواهش میکنم که این کارها را کنار بگذارید و مشغول کار خود شوید.». قبول نکردید. فرمودند: «من ارادت به شما دارم. من مخلص شما هستم. از این مرید و مخلص خود قبول بفرمایید و به کار خود مشغول شوید.». با کمال خشونت گفتید: «لایکلّف الله نفسًا الّا وسعها». در این هنگام من به دوستان نگاه کردم. دیدم همگان از شرم و حیا سرهایشان را پایین انداخته‌اند و آقای خامنه‌ای، ‌اشک در چشمانش بود.».

آیت‌الله خامنه‌ای روایت می‌کنند: «از جمله چیزهایی که در همین جلسه مطرح شد و جزو حرفهای امام بود این بود که امام گفتند: «یک وقتی در مشهد بین مرحوم حاج شیخ علی‌اکبر نهاوندی و آمیرزا علی‌اکبر نوقانی اختلاف شدیدی شد. حاج شیخ علی‌اکبر نهاوندی خب ملّای معروف مشهد بود و پیشنماز مسجد گوهرشاد و پیرمرد و معروف بود. آمیرزا علی‌اکبر نوقانی ملّای بزرگی بود، اما آن معروفیت را در حوزه نداشت. گفتند آقای بروجردی من را فرستاد مشهد بروم ببینم قضیّه چیست و مسأله را حلّ و فصل کنم. ایشان گفتند من رفتم مشهد، تحقیقاتی کردم. بعد رفتم پیش آمیرزا علی‌اکبر نوقانی و گفتم ولو حق با شما باشد اما امروز آقای حاج شیخ علی‌اکبر نهاوندی مثل یک مناره‌ای است در مشهد و فرد شاخصی است و مقابله و مبارزه‌ی شما با ایشان مصلحت نیست. و حالا من به شما [آیة‌الله منتظری] میگویم که حالا شما مناره‌ای هستید، شاخص هستید و مناسب نیست که لطمه بخورید یا با این اصرار و پیگیری لطمه بزنید به خودتان.» اینجا البتّه یک قدری اطراف تشبیه فرق میکند، امّا امام از این استفاده کردند.»

آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی این جلسه نقل می‌کنند: «در آن جلسه امام به ایشان اصرار می‌کردند که شما این کار را نکنید. لحن امام در آن جلسه خیلی لحن ملایم و مهربانانه‌ای بود. لحن آقای منتظری تند و ستیزه‌گرانه بود. من یادم نمی‌رود، امام آن شب بی‌حال هم بودند، همین طور یک وری به بالشی تکیه داده بودند. آقای منتظری هم طرف چپ ایشان با یک فاصله‌ای نشسته بود. من هم تقریباً رو بروی ایشان بودم و دوستان هم نشسته بودند. امام می‌گفتند نه، مصلحت نیست، کارهایتان را شروع کنید، ادامه بدهید، ایشان هم قرص و محکم میگفت نه. هِی امام استدلال میکردند، وجهی ذکر میکردند، ایشان با یک لحن تندی جواب میداد. این حالت طول کشید. شاید مثلاً ده بیست دقیقه یا بیشتر همین طور هِی امام یک چیزی میگفتند، خیلی با حلم. ماها هم تعجّب میکردیم و واقعاً از امام مستَبعَد بود که در مقابل ناسازگاری یک نفر این مقدار حلم به خرج بدهد و ملایمت کند و او با جوابهای تندی چیزهایی بگوید. من حوصله‌ام سر رفت. یک مقداری گذشت، به امام گفتم: «آقا! اجازه میدهید من یک کلمه بگویم؟» ایشان مثل اینکه همچین یک نفس راحتی کشیدند. رو کردم به آقای منتظری، گفتم: «آقای منتظری! شما با چه کسی داری حرف میزنی؟ ایشان مگر ولی‌امر من و شما نیستند؟ ایشان دارند دستور می‌دهند، شما تخلّف می‌کنید. شما ولایت فقیه را قبول داری یا نداری؟» آقای منتظری ماند. خیلی تند شدم به ایشان. گفتم: «شما مثل اینکه نمیدانید با چه کسی دارید حرف میزنید. امام دارد به شما اصرار میکند، با ملایمت میگوید، دستور میدهد به شما، چندین بار تا حالا در خلال صحبت دستور دادند؛ شما همین طور هِی میگویید نه، نه. خب پس دستور ولی‌فقیه کجاست؟ شما چرا برخلاف مبانی خودت حرف میزنی؟» ایشان ساکت شد؛ هیچی نگفت آقای منتظری. بعد چند لحظه‌ای گذشت و امام گفتند: «خب من میروم دیگر.» پا شدند رفتند. ماها افتادیم دور و بر آقای منتظری و با ایشان بحث‌کردن و ایشان واقعاً هیچ جواب هم نداشت یعنی آقای منتظری هیچ منطق قابل قبولی بر این اصرار نداشت. گفتیم خب اتفاقی نیفتاده، یک نفری است که متّهم به یک امری است و او را بازداشت کرده‌اند فقط اشکال کار این است که او با شما ارتباط دارد. آیا این موجب می‌شود که اگر کسی اتّهام پیدا کرد، تعقیب نشود؟ خب محاکمه می‌کنند. در محاکمه معلوم میشود مجرم است یا مجرم نیست. واقعاً ایشان هیچ حرف منطقی‌ای که بگوید، نداشت. خب خود ایشان از این حرفها دم میزد که باید فرقی نباشد، از این شعارها در بیانات ایشان گاهی دیده میشد. در اینجا ایشان درست نقطه‌ی مقابل این قرار گرفته بود.» بااین‌وجود، اعتصاب آیت‌الله منتظری چند روز دیگر به طول انجامید.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت