چرا رهبر انقلاب به‌جای آمار دادن مثال زدند؟

کد خبر: 987515

این نوع ارتباط و سخن گفتن با افکار عمومی، هوشمندانه و تاثیرگذار است. ارتباطی که متاسفانه اغلب مسئولین کشور فاقد آن هستند.

چرا رهبر انقلاب به‌جای آمار دادن مثال زدند؟

روزنامه کیهان: محمد صرفی نوشت: رهبر انقلاب اسلامی در بخشی از سخنرانی تلویزیونی هفته گذشته به مناسبت نیمه شعبان به مشارکت‌های مردمی در مقابله با کرونا اشاره کرده و آن‌ها را بسیار زیبا و دارای صحنه‌های جالب و شگفت‌انگیز توصیف کردند و در ادامه به‌صورت ریز و مشخص، هفت مورد از این مشارکت‌ها را معرفی کردند؛ طرح «هر محلّه یک قربانی» در سبزوار، تولید ماسک در خانه توسط یک مادر شهید یزدی، خانم‌های نهاوندی که زمان جنگ نان می‌پختند و حالا دست به کار مهار کرونا شده‌اند، ضدعفونی اماکن و منازل از سوی طلاب در خوزستان، تلاش معتمدین محلی در شیراز برای کمک به مستاجران، فعالیت میدانی رئیس‌حوزه علمیه تبریز و یک نامزد نمایندگی مجلس که رای نیاورده، اما ستادش را تعطیل نکرده و آن را تبدیل به ستاد مقابله با کرونا کرده است.

ظاهر ماجرا ساده به نظر می‌رسد؛ رهبر انقلاب برای تقدیر از مشارکت‌های مردمی و تشویق دیگران به اینگونه اقدامات، چند مورد مشخص را ذکر کرده‌اند، اما این موضوع به‌ظاهر ساده از چند منظر قابل تامل و درس‌آموز است. ایشان می‌توانستند بصورت کلی چند آمار بیان کنند (به احتمال قریب به یقین آماری کلی و تقریبی از مشارکت‌های مردمی در اختیار ایشان است) و مثلاً بگویند چند صد یا چند هزار گروه مردمی و داوطلب در سراسر کشور مشغول هستند تا با کرونا و عوارض آن در حوزه‌های مختلف مقابله کنند. شاید عده‌ای گمان کنند اینگونه ورود به ماجرا بهتر نیز هست چرا که چند صد یا هزار مورد، دهان پرکن‌تر از چند مورد است! اما اگر از منظر روانشناختی و رسانه‌ای به ماجرا نگاه کنید، به هوشمندی و برخورد تخصصی رهبر انقلاب پی می‌برید. آمار و اعداد هرقدر برای مدیریت لازم و ضروری هستند، برای اثرگذاری روانی و احساسی پایشان لنگ و حتی گاهی مضر نیز هستند.

وقتی می‌شنوید مثلاً هزار گروه مردمی و جهادی مشغول فعالیت هستند، چه تصویر و تصوری در ذهنتان شکل می‌گیرد؟ آیا شما را برمی‌انگیزد که گروه هزارویکم را تشکیل دهید؟ آمار در این زمینه یک تصویر مبهم و انتزاعی و احتمالاً حتی غلط در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. کسی که پای تلویزیون نشسته و از رهبر انقلاب می‌شنود که مثلاً هزار گروه جهادی مشغول فعالیت هستند، هیچ بعید نیست تصور کند این گروه‌ها افراد خاص و ویژه‌ای هستند که با سازوکاری پیچیده و تخصصی فعالیت می‌کنند، پس از من که فردی عادی هستم و ارتباط و تخصص خاصی هم در علوم پزشکی، اجتماعی و اقتصادی و... ندارم، کاری برنمی‌آید! تصور فوق را بگذارید مقابل وضعیتی که جوانی می‌شنود افرادی که سن و سالی از آن‌ها گذشته حتی در خانه خود و با ابتدایی‌ترین ابزار، مشغول مشارکت اجتماعی و مقابله با کرونا هستند. این نوع ارتباط و سخن گفتن با افکار عمومی، هوشمندانه و تاثیرگذار است. ارتباطی که متاسفانه اغلب مسئولین کشور فاقد آن هستند و گمان می‌کنند با استفاده از عبارات تخصصی و پیچیده و اعداد و ارقام می‌توانند بر مخاطب خود تاثیر بگذارند و هر چه اعداد بزرگتر، تاثیرگذاری هم بیشتر! نکته مهم دیگر درباره مشارکت‌های مردمی و مثال‌های عینی و ملموس رهبر انقلاب، نوع برخورد رسانه‌هاست. رسانه‌ها به سرعت سراغ این موارد رفتند و آن‌ها را معرفی کردند و شاید گمان می‌کنند که وظیفه خود را انجام داده‌اند، اما این نوع برخورد با قضیه، سطحی و ناشی از نداشتن همان فهم عمیق و تخصص است. آیا فقط آن مادر شهید یزدی در خانه‌اش ماسک تولید می‌کند؟ فقط آن ریش سفیدان و معتمدان شیرازی به فکر مستاجران منازل و مغازه‌ها هستند؟ و یا فقط آن گروه خانم‌های نهاوندی برای مهار کرونا فعالیت‌ می‌کنند؟

اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۸ تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب ارزشمند «همپای صاعقه» -به قلم گلعلی بابایی و حسین بهزاد- منتشر شد. تقریظ مربوط به چندین ماه پیش بود و از چاپ اول کتاب هم چند سالی گذشته بود. نگارنده برای مصاحبه درباره کتاب، سراغ گلعلی بابایی رفتم. حین مصاحبه، حسین بهزاد تماس گرفت و چند دقیقه‌ای هم با او صحبت کردم. بهزاد با گلایه به نکته‌ای ظریف و قابل تامل اشاره کرد. می‌گفت اگر آقا این تقریظ را بر کتاب ما نمی‌نوشت یا تقریظ ایشان منتشر نمی‌شد، کتاب ارزش توجه نداشت؟ سؤال دقیق و به جایی بود و انگشت روی ضعفی مزمن می‌گذاشت. ضعفی که هنوز هم ادامه دارد و نمونه‌اش را می‌توان در همین ماجرای مشارکت‌های مردمی دید. حتماً باید رهبری از کتابی، اثری، حرکتی و... نام ببرند و تقدیر کنند تا مسئولین و رسانه‌ها سراغ آن بروند؟

همانطور که سال گذشته رهبر انقلاب تاکید کردند ما در دو عرصه اقتصادی و فرهنگی با جنگی تمام‌عیار و سنگین روبه‌رو هستیم. پیروزی در هر جنگی الزامات خود را دارد. شاید بتوان گفت یکی از دلایل تاکید مکرر ایشان بر حرکت‌های «آتش به اختیار»، جبران چنین ضعف‌هایی است. ماجرای کرونا اینک در جهان به اصطلاح اول تبدیل به یک رسوایی تمام عیار شده است. دولت‌های مدرن و متمدن محموله‌های بهداشتی را هم سرقت می‌کنند و از رویای آمریکایی صف‌های خرید سلاح و دریافت غذای رایگان به جای مانده است، اما همین آمریکا که خود اعتراف دارد دچار وضعیت «فاجعه بزرگ» شده و کادر درمانی‌اش کیسه زباله می‌پوشند و متوفیان را در گور‌های دسته‌جمعی دفن می‌کند، دست از یاوه‌گویی و خباثت علیه ایران برنداشته و وقیحانه می‌گوید ایران پول‌های خود را بجای مردم، خرج سوریه و عراق و لبنان می‌کند! وقاحت آمریکایی پایانی ندارد و رسانه‌ها با به تصویر کشیدن هنرمندانه همدلی و مشارکت ملی در مبارزه با کرونا نقشی اساسی در افشا و خنثی‌سازی این وقاحت دارند. این ماموریت با برخورد‌های سطحی، غیرتخصصی و غیرهوشمندانه به نقطه مطلوب نمی‌رسد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت