مگه رهبر هم مثل دکتر محرم نیست؟!
یک سوم ورزشکاران خانم هستند. محافظان خانم، محترمانه به من تذکر میدهند که برو عقب بنشین. بیهیچ واکنشی میروم صف دوم مینشینم!
خبرگزاری دانشجو: یک سوم ورزشکاران خانم هستند. محافظان خانم، محترمانه به من تذکر میدهند که برو عقب بنشین. بیهیچ واکنشی میروم صف دوم مینشینم!
ده یازده نفر از دخترها گرمکن ورزشی پوشیدهاند. لباس ورزشیشان قدری کوتاه است. بعضی از ورزشکاران زن تهآرایشی دارند. یک نفر مانتوی لی پوشیده با آستین کوتاه؛ شلوارش مچ پاهایش را نپوشانده.
بچههای همتیم با هم هستند. بچههای کبدی که من کنارشان نشستهام در مورد ترکیب تازه تیمهای رقیب، بازیهای چهارسال آینده و همتیمی مصدومشان که تحت عمل جراحی است، صحبت میکنند. جلوی من دو تا از بچههای تکواندو نشستهاند؛ یکی صورت زیبایی دارد و بینیاش را عمل کرده.
چطور با بینی عملی مبارزه میکند! دخترهای کبدی مدام شیطنت میکنند. آن که کنارم نشسته دستان پتوپهنی دارد و مدام مزه میپراند.
یکی از کبدیکارها میگوید ما میتونیم دست آقا رو بوس کنیم؟ یکی میگوید نه که نمیتونیم، نامحرمه. کناریم میگوید مگه رهبر مثل دکتر محرم نیست؟ و همه ریزریز میخندند.
من تندتند یادداشت میکنم. رزمیکارهای روبهروی من یادداشت کردنم را که میبینند زیرلب به هم چیزی میگویند و خودشان را کمی منقبض میکنند. بعد از آن، مدام تلاش میکنند توی دفترچهام سرک بکشند؛ بکشند هم سر درنمیآورند. با خطی نامفهوم نوشتهام: دماغ، بوس، دکتر، نامحرم.
دیدگاه تان را بنویسید