چرا تاکیدات رهبری در قالب عمل برخی نمیگنجد؟
این انتقاد واردی است به برخی مجموعههای دانشجویی –بهويژه- که دنبالهروی بعضی جریانهای سیاسی را گرفته و حرفها را تکرار میکنند؛ در صورتی که شاید واقعیت و حقیقت امر چیز دیگری باشد و در این بین جامعه رو به بیاخلاقی سیاسی و اجتماعی میرود. بیاخلاقیای که منشأ آن همین «قول به غیر علم» است. انتشار امری که ممکن است ماهیتاً واقع نشده باشد یا نشر نسبتی که امکان دارد واقعا وجود نداشته باشد، بسیار آسیب زننده است.
سرویس سیاسی «فردا»: نشست رهبر انقلاب با دانشجویان سنت مبارکی است که هر ساله در ماه مبارک رمضان انجام میشود. یکی از ويژگیها بارز این نشست مطرح شدن دغدغههای نسل جوان و پرانرژی دانشجو و تقابل آرا و نظرات آنان است که با بیانات و پاسخهای رهبر انقلاب همراه میگردد. اما امسال، نکات ويژهای در بیانات رهبری جاری شد که نباید مورد غلفت واقع شود؛ هرچند شاید برخی گروهها و جریانات سیاسی و اجتماعی مخاطب خاص آن باشند.
تاکید چندباره رهبری مبنی بر عدم تندروی و خارج شدن از حدود عقل و انصاف اینبار نیز مضاعف شد تا همچنان مسأله تقابل عقل و احساس مورد تبیین واقع شود. این تاکید از این رو مکرر است که رهبری بارها به ويژه در دیدارهای دانشجوییشان بر مسأله عدم افراط و تندروی تاکید کردهاند: در سال 1388 و در هنگامه فتنه آن سال تعبیری از تندروی و افراط را ارائه کردند: « شرط ديگر اين است كه در قضايا افراط وجود نداشته باشد. طبيعت جوان، طبيعت تحرك و تندى است. اين دورهى زندگى شما را ما هم گذراندهايم؛ آن هم در دورانهاى انقلاب و اوائل مبارزات و اينها بوده. تندى را ميدانم چيست. خيلى هم به ما نصيحت ميكردند كه آقا تندى نكنيد، ما ميگفتيم كه نميفهمند چقدر لازم است تندى كردن. ميدانم تصور شما چيست، اما حالا از ما بشنويد ديگر. مراقب باشيد تندروى، انسان را پيش نميبرد. با فكر، تصميم بگيريد. البته جوانِ امروز از جوان دورهى ما فكورتر است؛ اين را به شما عرض بكنم. شما امروز جوانهایى هستيد كه تجربهتان، اطلاعتان، آگاهىهايتان از آن دورهى جوانى ما - از پنجاه سال پيش از اين - خيلى بيشتر است؛ قابل مقايسه نيست با جوان امروز. بنابراين توقع اينكه شماها مدبرانه و فكورانه فكر كنيد و بدون تندروى، بدون افراط و تفريط توى قضايا، رفتار كنيد، توقع زيادى نيست ».
و حالا اکنون و در مردادماه 1391، رهبری بار دیگر بر مواضع پیشین تاکید کردند و در دیدار خود با دانشجویان اینگونه بیان داشتند: «البته با تندروى در اين اجتماعات مخالفم؛ با عمل نسنجيدهى در اين اجتماعات مخالفم؛ با تصميمگيرىهاى غلط كه ممكن است از طرف يك چند نفر انجام بگيرد، بعد در آن بحبوحهى احساسات، ناگهان مورد حمايت جمع هم واقع شود، بنده موافق نيستم.» و در ادامه فرمودند: «حضور تشكلهای دانشجويی در 2-3 سال اخير در مسائل مختلف اجتماعی - سياسی فعالانه و قابل تقدير بوده است اما در همين سالها مواردی وجود دارد كه براساس احساسات پاك و مقدس دانشجويان، تشكلها تصميماتی گرفته و اقداماتی انجام داده اند كه صحيح نبوده است چرا كه تصميم بايد بر مطالعه موشكافانه و دقيق متكی باشد نه بر احساسات ... ميان وظيفه آرمانگرايی مجموعه های دانشجويی و ملاحظه مصالح كشور، عمل به قانون و تدبير و درايت مديريتی منافاتی وجود ندارد يعنی میتوان هم جوان و پر احساس و آرمانگرا بود و هم جوری عمل كرد كه با مسائل مديريتی و مصالح كشور اصطكاكی نداشته باشد.»
احساس بغض و نفرت نسبت به دشمن برای هر ملت و گروهی پسندیده است و اصلا باید اینطور باشد؛ اما چه میشود که این احساس، عملکرد منطقگرایانه را تحت تأثیر خویش قرار میدهد و به رفتاری آسیبزا منجر میشود؟ احساس از سویی نباید آنقدر کمرنگ شود که فضای خشک و بیروح را به بار آورد و نه آنقدر پر رنگ و پر فشار که بر عقلانیت غلبه کند. اما شاهد هستیم که در بدنههای مختلف اجتماعی به ويژه بدنه دانشجویی که اقتضائات خاصی را دارد، این مسأله احساسگرایی جلوه میکند. بنابراین سخن این نیست که این مسأله وجود نداشته باشد؛ بلکه حرف بر سر مدیریت صحیح آن است.
در جامعه ما گاهی برخی افراد اینطور برداشت میکنند که هرچه فریاد بزنند یا برخوردهای احساسی و آتشین کنند مؤثرتر واقع شده و در جهت تحقق آرمانها گام بر میدارند، حال آنکه حقیقت خلاف این است. رهبر انقلاب در ادامه همین سخنان، بیان میدارند: «آرمانگرایى را با پرخاشگرى اشتباه نكنيم؛ تصور نكنيم كه هر كس آرمانگراتر است، پرخاشگرتر و دعواكنتر است؛ نه. ميتوان به شدت پابند به آرمانها و پابند به اصول و به ارزشها بود، درعينحال پرخاشگر هم نبود» .
احساسگرایی افراطی -که به تعبیر رهبری به پرخاشگری نیز منجر میشود- علاوه بر تمامی ابعاد سوئی که دارد، یک تأثیرگذاری منفی دیگر نیز دارد؛ تأثیری که در این دیدار، محل تاکید رهبر انقلاب نیز واقع شد؛ و آن پرهیز از قول به غیر علم است: «گر چنانچه ما چيزى را به كسى نسبت بدهيم كه در او نيست، خب اين ميشود تهمت. اگر چنانچه چيزى را بگوئيم كه به آن علم نداريم؛ مثلاً يك شايعه است - يك نفرى يك حرفى را از قول يكى نقل ميكند، ما هم همان را دوباره تكرار ميكنيم - خب، اين كمك كردن به شايعه است، اين شايعهپردازى است؛ قول به غير علم است. قول به غير علم، خود قولش هم اشكال دارد، عمل كردن به آن امر غير معلوم و بدون علم هم اشكال دارد؛ «و لا تقف ما ليس لك به علم». لا تقف، يعنى چيزى را كه علم به آن ندارى، دنبال نكن، دنبال نرو» .
این انتقاد واردی است به برخی مجموعههای دانشجویی - بهويژه- که دنبالهروی بعضی جریانهای سیاسی را گرفته و حرفها را تکرار میکنند؛ در صورتی که شاید واقعیت و حقیقت امر چیز دیگری باشد و در این بین جامعه رو به بیاخلاقی سیاسی و اجتماعی میرود. بیاخلاقیای که منشأ آن همین «قول به غیر علم» است. انتشار امری که ممکن است ماهیتاً واقع نشده باشد یا نشر نسبتی که امکان دارد واقعا وجود نداشته باشد، بسیار آسیب زننده است؛ آنهم از سوی دانشجویی که در حال شکل گرفتن شخصیت خویش و بنیانهای فکری و اعتقادیاش است. بسیار تلخ است که گاهی سخنانی را از یک دانشجو بشنویم که سیاسیون حرفه ای مبدع ان هستند . سیاسیونی که سیاست را هدف می دانند و آرمانگرایی دانشجوی مسلمان را سکویی برای نیل به قدرت می دانند و هنگای که بر سریر قدرت تکیه زدند به راحتی آرمان ها را کنار می زنند.
با این وصف شرط عقل و تقوا است که دانشجوی ابزار سیاسیون نشوند و آرمان هایش را مستقل فریاد بزند . فریادی که یقینا سیاسیون حرفه ای را آزار خواهد داد.
دیدگاه تان را بنویسید