شعر طنزی که باعث تاثر رهبر انقلاب شد
پهلوانان شهر جادوییم، گام بر آهن مذاب زدیم/ لرزه بر جان کوه افکندیم، بند بر گردن شهاب زدیم/ نعره تا برکشید پیل دمان، بر تنش کوفتیم گرز گران/ چشم تا باز کرد دیو سپید، بر سرش سنگ آسیاب زدیم /... ولی این خوابهای رنگارنگ پاره شد با صدای کشمکشی...
خبرآنلاین: شعرخوانی محمدکاظم کاظمی، شاعر و منتقد شناختهشده و اهل افغانستان، با عبارتی که خود از آن به عنوان «پهلوان ۱۳۹۰» یاد کرد، با وجود طنزگونگی، حاشیه جالبی به همراه داشت. در شب نیمه ماه مبارک رمضان، جمعی از شاعران و مسئولان فرهنگی کشور طبق رسم سالهای گذشته، افطار میهمان رهبر معظم انقلاب بودند و بعد از آن، به شعرخوانی در محضر ایشان پرداختند. در مراسم شب گذشته که بیست و یکمین سالگرد برگزاری چنین محفل ادبی در بیت رهبری محسوب میشد، شاعران منتخبی از سراسر کشور و همچنین چند شاعر از کشورهای افغانستان و تاجیکستان به شعرخوانی پرداختند. محمدکاظم کاظمی، شاعر شناخته شده افغان هم با شعر تازهای به این دیدار آمده بود که متن آن بدین شرح است: پهلوانان شهر جادوییم، گام بر آهن مذاب زدیم لرزه بر جان کوه افکندیم، بند بر گردن شهاب زدیم نعره تا برکشید پیل دمان، بر تنش کوفتیم گرز گران چشم تا باز کرد دیو سپید، بر سرش سنگ آسیاب زدیم ... ولی این خوابهای رنگارنگ پاره شد با صدای کشمکشی اسپ ما داشت اژدها میکشت، لاجرم خویش را به خواب زدیم تیر گز هم اگر به چنگ آمد، که توانِ کمانکشیدن داشت؟ صبر کردیم تا شود نزدیک، خاک بر چشم آن جناب زدیم رخش را در چرا رها کردیم تا که تهمینهای نصیب شود او به دنبال رخش دیگر رفت، ما خری لنگ را رکاب زدیم تا که بوسید دست ما را سیخ، گذر از مهرههای پشتش کرد اینچنین برّه روی آتش رفت، اینچنین شد که ما کباب زدیم هفت خوان را به ساعتی خوردیم، شهره گشتیم در گرانسنگی لاجرم در مسیر کاهش وزن مدتی صبحها طناب زدیم جوشن پاکدامنی که نبود، و از آن شعله ایمنی که نبود ما سیاووشهای نابغهایم کرم ضد آفتاب زدیم به گزارش خبرآنلاین، بعد از شعرخوانی کاظمی، رهبر انقلاب ضمن تقدیر از گونه این شعر و تشکر از شاعر، با بیان اینکه شعر طنز از آقای کاظمی نشنیده بودند، عنوان کردند: منتها در قضایای افغانستان، شعر طنز هم باعث تاثر میشود. ایشان اظهار امیدواری کردند که با لطف خدای متعال ملت افغانتسان بتوانند بر سلطه گران غالب شوند و کشور خود را نجات دهند.
دیدگاه تان را بنویسید