بازخوانی پیام مادر شریف‌واقفی در اردیبهشت ۶۰

کد خبر: 992246

مادر شهید شریف‌واقفی در اردیبهشت ماه سال ۶۰ در پیامی ادعای سازمان مجاهدین خلق مبنی بر ادامه دادن راه شهید شریف‌واقفی را دروغ دانست.

بازخوانی پیام مادر شریف‌واقفی در اردیبهشت ۶۰

خبرگزاری تسنیم: مادر شهید مجید شریف‌واقفی در روز 16 اردیبهشت 1360 سالروز شهادت فرزندش و دو هفته پیش از شورش مسلحانه سازمان مجاهدین خلق در پیامی که در روزنامه کیهان منتشر شد، ادعای سازمان مبنی بر ادامه دادن راه شهید شریف‌واقفی را دروغ دانست.

متن کامل این پیام به شرح ذیل است: «به چهره مجید می‌نگرم، صفا و تسلیم و تعبد و عشق می‌بینم. به چهره قاتلانش می‌نگرم، ادعا و پرحرفی، دروغ و ریا و همواره خود را انقلابی‌نما می‌بینم.

او ساده حرف می‌زد و عمیق و قاتلانش بی‌محتوا و شعارگونه. او سعی می‌کرد آگاه کند تا خودشان انتخاب کنند و اینان سعی می‌کنند شلوغ کنند و بلوا به‌پا کنند تا برایشان انتخاب کنند.

او قبل از اینکه مبارز باشد، مسلمان بود و مبارزه را از اسلام آموخت و برای اسلام مبارزه می‌کرد. مجید را می‌بینم که اگر می‌فهمید سخن او خلاف اسلام است، سخن را تغییر می‌دهد و آنچه اسلام می‌گوید، می‌پذیرد و قاتلانش را می‌بینم که اسلام را تاویل می‌کنند و آیه را تفسیر به‌رای می‌کنند.

مجید را می‌بینم که یک لحظه سازش نکرد و اسلام را هرگز با مارکسیسم مبادله نکرد. جان داد ولی اسلام را نداد و مدعیان راهش را می‌بینم که برای حاکمیت خود هم با قاسملوی آمریکایی و هم با چریک‌های فدائی روسی معامله می‌کنند و هم با قاتلش سازش دارند و ادعای اسلامیت هم می‌کنند.

مجید را می‌بینم که با صورتی برافروخته فریاد می‌زند همه باید فدای اسلام شویم و مدعیان راهش را می‌بینم که اسلام و همه مظاهر الهی را فدای خود می‌کنند.

آری این چهره مجید است که یک دنیا صفا و نورانیت و تسلیم و ایمان در او متجلی است. عمیق است، مومن است. و اگر مسلمانست نه اینکه ادعاست بلکه اعتقادی است که سراسر جانش را فراگرفته و عشقی است همه وجودش را می‌سوزاند.

اما... اما با هم بنگریم. با توایم برادر و با توایم خواهر. بیا با هم به چهره و هم به اعمال مدعیان راه او بنگریم. ببین که چگونه داستان خوارج را بیاد می‌آورند با ادعای اعتقاد به اسلام در مقابل علی ایستاده‌اند تا ولایت را بشکنند. درست بنگر ببین با چه کسانی دوست می‌شوند و یارانشان را ببین.

خدایا چگونه طاقت بیاوریم و باور کنیم که اینان دوستان مجیدند. مجید می‌دانیم که می‌دانی، می‌بینیم که می‌بینی و آگاهیم که قلبت سراسر غم است و منتظر اینکه ببینی ما چکار می‌کنیم ولی بگذار کمی با تو درد دل کنم.

وقتی تو را کشتند بسیار خوشحال شدند. پیش خود گفتند این مانع متعصب را از جلوی راه برداشتیم و بعد اعلام کردند که سازمان تغییر مواضع ایدئولوژیک داده و کتاب نوشتند و در آن گفتند که ما به این نتیجه رسیدیم که اسلام نمی‌تواند توده‌ها را به قیام بکشاند و گفتند از این به بعد سازمان ایدئولوژی مارکسیسم لنینیسم را دنبال می‌کند؛ لذا همه وقت منتظر بودیم، ببینیم آیا کسی هست که راه تو را ادامه دهد. نقطه امیدهای کوچکی بود ولی قانع‌مان نمی‌کرد.

بیش از سه سال از شهادت تو نگذشته بود که نوری درخشید و یک لحظه ایران سراسر ضدشاه شد. خلاصه جریان مفصل بود و دیدیم که دوباره سخن از سازمان اسلامی به میان آمد. خوشحال شدیم گفتیم پس آن‌ها که برادر ما را کشتند و سازمان را مارکسیستی کردند چه کسانی بودند. گفتند آن‌ها فرصت‌طلبانی بودند که ما با آن‌ها مخالفیم و معتقد به سازمان مجاهدینی هستیم که متکی به ایدئولوژی اسلامی است. بسیار خوشحال شدیم یک لحظه احساس کردیم که مجیدمان راهش زنده شد و خلاصه در این امید و سرور بودیم و خوشحالی ما وقتی بیشتر شد که فهمیدیم تقی شهرام یعنی قاتلت را گرفتند.

زمان می‌گذشت و اما می‌دیدیم که به مرور چهره اسلام از لابلای گرد و غبار تاریخ شکوفا می‌شود و سخن تو جامه عمل می‌پوشد و ما به سازمان دل‌بسته بودیم. اخباری به ما می‌رسید که سازمان سنگ جلوی جمهوری اسلامی می‌اندازد. نخواستیم باور کنیم. تا خبر رسید که سازمان با مارکسیست‌ها ارتباط نزدیک دارد. نپذیرفتیم.

کم کم دیدیم که علناً با امام عزیز هم که تو از عظمت‌هایش برای ما سخن می‌گفتی مخالفت کردند. اول غیرمستقیم و بعد مستقیم یک لحظه همان حالتی که وقتی تو را کشتند برایمان مجسم شد، دیدیم و این مرتبه آگاهانه تو را هم دیدیم که داستان همان داستان ولی مجید سخن به همین جا تمام نشد.

فاجعه‌ای به وقوع پیوست. می‌دانی چه شد؟ درست وقتی که تقی شهرام دستگیر شده بود، مدعیان راه آن‌ها که می‌گفتند ما مخالف فرصت‌طلبان اپورتونیست‌ها هستیم حالا چرا دلال آن‌ها شده‌اند و این از همه حرکاتشان برای ما کوبنده‌تر بود و یک لحظه سخن امام را بر جانمان احساس کردیم که گفت داستان داستان امجدیه نیست. داستان آمریکاست و به‌نام مجاهد، منافقانه عمل کردن و چه آگاهانه سخنی و مجید ای که در آخرین لحاظت عمرت به جرم مسلمان بودن به دست مدعیان دروغین اسلام شهید شدی. آن چهره گندم‌گونت را می‌بیینیم که چگونه از دست این به حقیقت منافقان خشمگینی ولی بدان که ما یک راه بیشتر نداریم. همچنان که تو نداشتی و آن پیروی از اسلام و عصاره آن در زمان یعنی خمینی عزیز است. به امید ادامه راهت.»

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت