شکاف رسانه‌ای

کد خبر: 988378

عباس عبدی در یادداشتی دیدگاه خود درباره چرایی رونق برخی پخش‌زنده‌های اینستاگرامی را مطرح کرده است.

شکاف رسانه‌ای

خبرگزاری تسنیم: کرونا غیر از تاثیرات بهداشتی و سلامت و اثرات اقتصادی و ... برخی تغییرات رسانه‌ای را هم دست‌کم در کوتاه مدت پدید آورده است. موضوع رونق گرفتن برخی شبکه‌های اجتماعی از جمله لایواستریم‌هایی که در اینستاگرام انجام می‌شود، یکی از این تغییرات است. و البته در این لایوها مواردی به چشم می‌خورد که برای برخی تحلیل‌گران عجیب و غریب است. خبرگزاری تسنیم درصدد بر آمده است تحلیل برخی چهره‌های حوزه جامعه‌شناسی و ارتباطات با سلیقه‌های سیاسی و اجتماعی مختلف را جویا شده و آن را از جهت تضارب آرا و افکار در اختیار مخاطبان قرار داد. گفت‌وگوی آقای نصراللهی استاد ارتباطات اولین این ابراز نظرات بود که ساعاتی قبل در تسنیم منتشر شد و اینک مشروح یادداشت آقای عباس عبدی جامعه‌شناس سیاسی در ذیل منتشر می‌شود:

یکی از نتایج کرونا آن است که فاصله‌گذاری در زندگی روزمره و واقعی با برداشتن فاصله‌های مجازی جبران شده است و مردم به اینترنت و شبکه‌های اجتماعی پناه برده‌ و مصرف اینترنت نیز افزایش چشمگیری یافته است و از طریق امکانات این فضا نیازهای خود را تا حد امکان تأمین می‌کنند. چه این نیاز انجام کار روزانه باشد، چه خرید و چه ارتباطات اجتماعی.

لایو اینستاگرامی نیز یکی از این امکانات برای تأمین نیاز رسانه‌ای و ارتباطی است. امکانی که مرزهای معمول را در نوردیده و دنیای جدیدی را پیش روی مردم گشوده است. از این طریق مردم تا حدی از حبس خانگی نجات پیدا می‌کنند. امکانی که به بهترین شکلی یک رقیب جدی و قدرتمند برای رسانه‌های صوتی و تصویری رسمی شده است. بویژه اگر برگزار کنندگان امکان تماشا و حتی اظهار نظر ببینندگان را نیز فعال کنند بسیار جذاب‌تر خواهد شد. این فرصت خوبی است که در یک جامعه سالم به ارتقای کیفیت رسانه رسمی نیز منجر می‌شود و در یک جامعه دیگر، موجب عوارض شدید از جمله دو قطبی شدن جامعه می‌گردد. زیرا استفاده جداگانه گروه‌های گوناگون یک جامعه از دو رسانه متضاد، موجب شکل‌گیری دو نوع نگرش، دو نوع داوری و در نهایت دو گرایش ناهمگون و قطبی خواهد شد. دو گرایشی که قادر به تعامل سازنده در درون یک جامعه نیستند. بویژه هنگامی که می‌بینیم، چهره‌ها، موضوعات، نگرش‌ها و سوگیری‌های مطرح در این دو رسانه با یکدیگر تفاوتِ کامل و تضاد دارد. تفاوت دو رسانه در جامعه سالم چندان زیاد نیست. برای مثال در کشورهای دیگر برنامه لایو دو ورزشکار که پربیننده است، تفاوتی با برنامه‌های زنده تلویزیون آنان ندارد. لایو اینستاگرام یک امکان جدیدی در ادامه رسانه‌های رسمی موجود است و تعارضی را با رسانه‌های رسمی بازتاب نمی‌دهد.

در حالی که لایو اینستاگرامی برای ایرانیان یک امکان جدید در ادامه امکانات رسانه‌ای قبلی نیست، بلکه امکان جدیدی برای شکست دادن و از میدان به در کردن امکانات رسانه‌ای رسمی موجود است، و اینجاست که مسأله پیش می‌آید. دو روز پیش یک دقیقه از یکی از این لایوها که میان روحانی خلع لباس شده و یک خواننده زن آن سوی مرز را برایم فرستادند و دیدم. دو اظهار نظر ساده که می‌تواند برای گویندگان در یک گفتگوی خصوصی جالب باشد، ولی مطلقاً ارزش ویژه‌ای برای عمومی شدن ندارد در حالی که تعداد زیادی از مردم آن را دیده‌اند، چرا؟ این لایو فقط به دلایل غیر گفتاری دیدنی می‌شود. زیرا کسانی بودند که در فضای رسمی نه تنها نادیده گرفته می‌شوند بلکه طرد هم می‌گردند ولی در فضای مجازی حضور دارند و می‌توانند این ارتباط تصویری و گفتاری نامتعارف (از نظر معیارهای رسانه رسمی) و متعارف و پذیرفتنی از نظر فضای مجازی را برقرار کنند. و همین ریشه جذابیت آن است. یک سو یک روحانی سابق و سوی دیگر یک خانم خواننده آن سوی مرزها. که به پاس احترام روسری هم سر می‌کند. این حد از کنتراست یا تباینِ تصویری با معیارهای رسانه رسمی به عنوان یک شیوه موثر هنری برای جلب مخاطب، بسیار جذاب خواهد بود، حتی اگر حرف‌های پیش‌پاافتاده بزنند چه رسد به این که یک آواز هم بخوانند! جذابیت این کنتراست‌های هنری ریشه در محدودیت‌های رسانه رسمی دارد. اگر در گذشته شکاف جدی میان خانه و خیابان بود و این شکاف نوعی دوگانگی شخصیتی را دامن می‌زد و منجر به ریاکاری می‌شد، اکنون دوگانگی میان رسانه رسمی و غیر رسمی ایجاد شده و جامعه را دو قطبی کرده است.

این همه ماجرا نیست. بلکه مسأله مهم‌تر در پربازدیدترین لایوی است که ظاهراً محتوای آن نیز مستهجن و حتی از حیث عرف عمومی نامتعارف و ناپذیرفتنی است. پس چرا چنین استقبالی از آن صورت می‌گیرد؟ این مسأله فراتر از اصل ماجرای لایو است. امیدوارم که تحلیل بنده در این زمینه با دقت بیشتری مورد توجه قرار گیرد و مثل گذشته با فحاشی مواجه نشود.

پرسش این است که چرا در یک جامعه دینی باید یک گفتگوی مستهجن از طرف کسانی که با هیچ عرف و اخلاق رایج در جامعه همخوان نیست و نمی‌توانند مطلوب باشند تا این حد مورد استقبال قرار می‌گیرند؟ یک پاسخ کلی این است؛ به همان دلیلی که برخی از شهرهایی که بسته‌تر هستند بیش از سایر شهرهای ایران و حتی کشورهای دیگر کلمات خاص جنسی را سرچ می‌کنند! شاید مشکل اصلی استقبال چند صد هزار نفری از این «لایو»ها نباشد و مهمتر از آن سکوت جامعه در برابر آن است. مسأله بنده این سکوت است. ریشه این سکوت در این است که حکومت بار سنگین اخلاق و اصلاح اخلاق را نیز بر دوش خود گرفته است و عملا می‌خواهد همه چیز را بر مدار قدرت پیش‌ببرد و در عمل اجازه حضور را از دیگران سلب می‌کند و چون برداشتن این بار با اقتضائات حکومت‌داری تطابق ندارد، در نهایت انجام این وظیف روی زمین می‌ماند. از سوی دیگر کسانی که باید این بار را به دوش بکشند از صحنه جامعه حذف شده‌اند.

مشکل حکومت‌هایی که وظایف و اهداف خود را فراتر از نظم اجتماعی تعریف می‌کنند و شامل نظم اخلاقی نیز می‌نمایند این است که نمی‌دانند هیچ دولتی و حکومتی نمی‌تواند متولی نظم اخلاقی شود. همچنان که نمی‌تواند متولی جزییات اقتصادی شود. همچنان که نمی‌تواند متولی علم شود. نه اینکه با اینها کار نداشته باشد، بلکه فقط نقش کلی و کلان دارد و نه نقش اجرایی و جزیی. در نظم اخلاقی حتی آن نقش کلی و کلان نیز بسیار کم‌رنگ است. نهادی که ذاتاً و یا کارکردش در بسیاری از موارد در تعارض با اخلاق قرار می‌گیرد چگونه می‌تواند منشاء اخلاق شود؟ در جامعه ایران متأسفانه اخلاق و آموزه‌های اخلاق و ترویج اخلاق به معنای دقیق کلمه بدون متولی شده است. حکومت خود را متولی آن کرده ولی این متولی نمی‌تواند تناسبی با این هدف و وظیفه داشته باشد. تا زمانی که اخلاق و متولیان اصلی آن به جایگاه اصلی خود بازگردند، طبیعی است که این تعارضات و ناهنجاری‌ها همچنان وجود داشته و قربانیان آن از جوانان کشور خواهند بود.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت