بنبست احمدینژادیسم در عدالتخواهی
در روزهای گذشته پویشی با عنوان مجلس عدالتخواه اعلام موجودیت کرده است. در این گزارش به این مسئله پرداختهایم که این حرکت چقدر میتواند مصداق عدالتخواهی پیشبرنده باشد؟
خبرگزاری تسنیم: آنچنان که پیشتر نیز در گزارشی با عنوان "راهزنان عدالت" در خبرگزاری تسنیم اشاره شد، گفتمان ضدعدالت دولت آقای روحانی، عملکرد نامناسب او و تشدید مشکلات اقتصادی، فسادهای برخی مسئولان و همچنین عدم کامیابی مناسب رسانههای عمومی در حوزهی عدالتخواهی موجب شده است که بستر مساعد و زمین حاصلخیزی برای مطالبه عدالتخواهی شکل بگیرد. ضمن آنکه اساساً عدالتخواهی به مفهوم عام آن و ضدیت با ظلم و فساد و تبعیض، فطریترین مطالبه آدمی محسوب میشود؛ به نوعی که برخی اندیشمندان میگویند حدود آزادی و چارچوبهای پیشرفت، به عنوان دو آرمان عام دیگر بشر را نیز مفهوم «عدالت» تعیین میکند و به نوعی از این نظر عدالت، ارزش مادر و عامترین ارزشهاست.
با این حال همچنان که فضا برای عدالتخواهی واقعی مساعد است، برای جریانهای سطحی نیز فرصت خوبی فراهم شده است. و شاید یکی از مهمترین اقداماتی که باید در این فضا صورت بگیرد، تشخیص و تمیز میان جریانهای عدالتخواه واقعی و اصیل از سایر جریانهایی است که از قضا در مواقع بسیاری میتوانند نیّتهای درست و خوبی هم داشته باشند، امّا در عمل به جاهای دیگری منجر شود.
به نظر میرسد یکی از این جریانها، پویشی است که اخیراً با عنوان «پویش مجلس عدالتخواه» و با امضای برخی فعالان سیاسی، فرهنگی و رسانهای در فضای مجازی مطرح شده است. این پویش با کلیدواژهی "بنبست اختصاصی حدادِ عارف" خود را ارائه کرده است و به نظر میرسد دستکم در امر غیریتسازی موفق عمل کرده است. این جریان در واقع معتقد است جریانی که آقای حداد عادل نمایندگی میکنند یعنی شورای موسوم به شورای ائتلاف نیروهای انقلابی(شانا) و همچنین گروهی که آقای عارف به نوعی نمایندگی آن را برعهده دارد و مسئولیت بستن لیست اصلاحطلبان در انتخابات آتی را دنبال میکند، یعنی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، از عهده اقتضائات امروز و مطالبات مردم که مهمترین آنها عدالتخواهی است برنمیآیند و نیاز به جریان سومی است که این پویش مجلس عدالتخواه میخواهد آن را نمایندگی کند.
در اینکه آقای حداد عادل احتمالاً نمیتواند مسئله عدالتخواهی را به دلایل مختلف نمایندگی کند، و همچنین در اینکه آقای عارف و جریان متبوع وی نیز از چنین ویژگی برخوردار نیستند، میتوان حق را به این پویش داد. و حتی میتوان گفت که پویش مذکور امیدش را بیش از آنکه به خود معطوف کند، به همین مسئله غیریت سازی گره زده است؛ با این حال مسئله این است که هرچند در این پویش افراد باسابقه و خوبی در حوزه عدالتخواهی هم به چشم میخورند، اما اگر آنچنان که این گروه میگوید حداد و عارف را بنبست بدانیم، پویش مجلس عدالتخواه با این اسامی که ذیل آن نوشته شده، مصداق خروج از بن بست است یا آنچنان که برخی کاربران فضای مجازی نوشتند، مشکل این آقایان صرفاً در اختصاصی بودن این بن بست است و الّا با اصل بنبست بودگی مشکلی ندارند؟!
شواهد و قرائن و نگاهی به ترکیب امضاکنندگان بیانیه حمایت از این پویش که البته فهرست بلندبالایی هم نبود نشان میدهد که به احتمال بسیار زیاد مسئله اصلی همین دومی است! یعنی اختصاصی بودن بنبست و نه اصل بنبست. چرا که خود این پویش هم بنبستی از جنس دیگر است؛ بنبستی مشابه عدالتخواهی از جنس آنچه احمدینژاد دنبال میکرد. چرا؟
1- فردی که به عنوان سرفهرست امضاکنندگان نامش درج شده، یعنی آقای محمدرضا زائری بیش از آنکه نماد عدالتخواهی در امور سیاسی و اجتماعی باشد، نماد سطحینگری و سادهسازی است! اتفاقاً برای بسیاری از مواجه شوندگان با این فهرست درج همین نام کافی بود تا قضاوت نهایی درباره این پویش شکل بگیرد! پویشی که آقای زائری در بالای فهرست باشد، علیرغم تمام احترامی که میتوان به نیت او و انگیزهاش خوبش برای خروج از دوقطبی مصنوعی اصولگرایی و اصلاحطلبی قائل شد، نماد هرچه باشد، نماد یک عدالتخواهی پیشرو و اصیل و روبه جلو نمیتواند باشد.
2- حضور برخی چهرههای مسئلهدار که پیش از این عیار عدالتخواهیشان مشخص شده و در برخی ماجراها مدعایشان رسوا شده، خود گواه دیگری بر احساسی و غیراصیل بودن کلیت این پویش است. هرچند در این فهرست آنچنان که گفته شد، قطعاً افرادی با سوابق خوب نیز حضور دارند که تلاشهای آنها در حوزه عدالتخواهی قابل تمجید است. اشخاصی مانند سید مهدی صدرالساداتی از امضاکنندگان این پویش شخصیتی است که کارهایش در زمینه عدالتطلبی را با افشای زندگی مسئولان شروع کرد اما رفته رفته مواضعش چنان رادیکال شد که ماه محرم سال جاری، بههمراه برادرش که عضو مجلس خبرگان است دست به اختفای اختیاری زد و به مدت دو روز کسی از محل مخفی شدن او اطلاعی نداشت. در همان زمان افرادی مانند وحید اشتری با فضاسازی در شبکههای اجتماعی و شایعهپراکنی، اذهان جامعه را درباره سرنوشت برادران صدرالساداتی مشوش کردند. اقدام صدرالساداتیها مورد نقد بسیاری از مردم از جمله شخصیتهای جریان عدالتطلبی قرار گرفت و دیگر نتوانست مقبولیت خود را بازسازی کند.
3- در این فهرست افرادی حضور دارند که اساساً سیاستورزی اینچنینی برای آنها مصداق بارز یک تناقض بزرگ است! چهرههایی مانند امیر تفرشی و برخی دیگر در مسائلی مانند بحران بنزینی و برخی برهههای دیگر تلویحاً و حتی به تصریح کل سیستم را دچار فساد بزرگ میدانند.و از این نظر موضعی مشابه نامه اخیر سعید زیباکلام دارند. برای چنین افرادی نه تنها حضور در این پویش، بلکه اساساً تلاش برای حضور در ساختاری مانند مجلس (در شرایطی که معتقد است فساد سراپای سیستم را گرفته) نمایشی از ریاکاری است. لذا حضور افرادی چون او در این پویش نه تنها نمیتواند موجه باشد، بلکه کل حرکت و پویش را میتواند زیر سوال ببرد.
4- نکته چهارم که البته شاید به اهمیت موارد دیگر نباشد، حضور برخی از افراد حاضر در این پویش در همان بنبستهایی است که از آن فرار میکنند. چندتن از امضاءکنندگان بیانیه پویش (سید میعاد صالحی و یعقوب توکلی و ...) عضو فهرست 159 نفره شورای ائتلاف نیروهای انقلاب هستند که رئیس آن حدادعادل است و بنظر میرسد احتمالاً بدشان نمیآید که در هردو فهرست باشند تا در نهایت در لیست قرار گرفته و وارد کارزار انتخابات شوند.
5- صرفنظر از ناهمگون بودن اعضا و در برخی موارد بیربط بودن بعضی از امضاکنندگان به مسئلهی عدالتخواهی، سطحینگری و سادهسازی مسئلهی عدالت مهمترین آفتی است که این گروه با آن مواجه است. در واقع راهحل خروج از بنبستهای ادعایی این دوستان، ورود به بنبست دیگری نیست، بلکه ارائهی «ایده»هایی است که نشان بدهد آقایان چطور میخواهند مسئلهی عدالتخواهی را دنبال کنند؟ احتمالاً اگر از آقایان حداد عادل و عارف هم پرسیده شود آنها مهمترین دغدغهشان یا دستکم یکی از مهمترینها را عدالتخواهی معرفی کنند، اما مسئلهی فعلی کشور آن است که چه ایده مشخص و روی زمینی برای این عدالتخواهی وجود دارد؟ صرف افشاکردن فسادها اگر چه امر ناپسندی نیست، اما داشتن ایدهها و برنامهای برای زدودن فساد از کشور و شکلگیری یک سیستم کاملاً ضدفساد بسیار مهمتر از افشاگری است و علیرغم آنکه برخی افراد حاضر در پویش مورد بحث بعضاً ایدههایی در این راستا مطرح کردهاند، اما اکثریت قریب به اتفاق این پویش اساساً نه ادعایی در این جهت دارد و نه توانمندی و نه ورودی! و بعضی دیگر آنچنان که در بالا قید شد، اساساً معتقد است فساد سراپای سیستم را گرفته و قاعدتاً از این حرف باید استنتاج کرد که راهکار درون سیستمی نیز وجود ندارد!
مهمتر از اینها داشتن یک تئوری مشخص در حوزه عدالتخواهی است تا موضوع پیگیری عدالت وارد دعواهای سطحی و نزاعهای بیهوده نشود. اما بعضی از چهرههای این پویش که از قضا تلاش بسیاری در سالهای گذشته داشتهاند تا به عنوان فردی عدالتخواه در بعضی حوزهها معرفی شوند، اما آنگاه که با پرسشی از جنس داشتن تئوری و ایدهی مشخص و منسجم در حوزه عدالتخواهی مواجه شدهاند، از پاسخ عاجز ماندهاند.
عدالتخواهی نیاز مهم امروز کشور است و بعضی چهرههای فعال در فضای مجازی کمک خوبی به این مسئله کردهاند، با این حال برخوردهای احساسی و سطحی نگرانه به حوزه عدالت منجر به تکرار پدیدههایی مثل احمدی نژاد و حتی رجعت به ماقبل احمدینژاد است.
دیدگاه تان را بنویسید