آمریکا: یا جنگ یا مذاکره، ایران: نه جنگ نه مذاکره

کد خبر: 970279

راهبرد جنگ، راهبرد ایالات متحده است. راهبرد جمهوری اسلامی، اما بازدارندگی فعال است و راهبرد «نه مذاکره و نه جنگ». آمریکا می‌خواهد مقابل راهبرد «نه مذاکره، نه جنگ» راهبرد «یا مذاکره یا جنگ» را پیش بگیرد و بر ماست که با با این راهبرد مقابله کنیم.

آمریکا: یا جنگ یا مذاکره، ایران: نه جنگ نه مذاکره

خبرگزاری ایسنا: سعید لیلاز در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «در حالی که بامداد چهارشنبه شاهد عملیات مقابله به مثل ایران علیه آمریکا بودیم و رهبری و رییس‌جمهوری نیز در اظهاراتی جداگانه به ابعاد این مهم پرداختند، باید توجه داشته باشیم دلیل اصلی که دولت ایالات متحده آمریکا سردار سلیمانی را به شهادت رساند، این بود که یقین پیدا کرد راهبردش برای به زانو درآوردن اقتصاد ایران شکست خورده است؛ به‌ویژه پس از حوادث آبان ماه و حتی پشت سر گذاشتن پنجم دی‌ماه که تصور می‌شد آشوب‌هایی در کشور ایجاد شود، با وجود همه تلخی‌های اعتراض‌های آبان و ... وقتی این واقعه از سر گذرانده شد دولت آمریکا به این جمع‌بندی رسید که راهبردش برای وادار کردن ایران به مذاکره از طریق محاصره اقتصادی قطعا شکست خورده است. در واقع نه‌تن‌ها ایران شاخص‌های اقتصادی خود را بازسازی کرد بلکه به‌رغم تاخیر بسیار، اما شروع به اصلاحات بنیادین نیز کرد؛ اصلاحاتی که اگر چه دردناک، اما موفقیت‌آمیز بود. در این میان، دولت ترامپ که برای پیروز شدن برابر استیضاح و همین طور تلاش برای پیروزی در انتخابات پیش رو به کارت ایران به‌عنوان مهم‌ترین کارت ممکن احتیاج دارد، راهبرد خود را در زمینه وادار کردن به جمهوری اسلامی به مذاکره تغییر داد و به راهبرد نظامی روی آورد تا احیانا بتواند به طور مستقیم با تحریک تهران به جنگ این راهبرد را پیش برده و عملیاتی سازد؛ بنابراین راهبرد جنگ، راهبردی است که همچون راهبرد مذاکره در حال حاضر به یک نتیجه می‌انجامد؛ یکی مستقیم و دیگری غیرمستقیم. به همین دلیل تحریک ایران و در افتادن در جنگ، حرکتی است که در نهایت به نفع ایالات متحده آمریکا تمام می‌شود. در عین حال و مقابل این، از آنجا که به لحاظ پرستیژی و نیز به دلیل جریحه‌دار شدن غرور ملی ایرانیان، شهادت سردار سلیمانی که در عملیاتی فاقد هرگونه ارزش نظامی به شهادت رسید، برای ایرانی‌ها بسیار مهم بود و این عمل برای آمریکا گران تمام شد. با این حساب فکر نمی‌کنم در تاریخ ایران، به استثنای تشییع جنازه امام خمینی (ره)، شاهد چنین مراسم تشییعی بودیم. اقدام آمریکا در ترور شهید سلیمانی، فشاری بسیار سنگین بر مقامات جمهوری اسلامی وارد کرد که حتما نیازمند پاسخ درخور و شایسته به ایالات متحده بود.

در واقع جنبه پرستیژی و فشار افکار عمومی از یک‌سو و این که سیاست ایران در تمام سال‌های گذشته در حوزه راهبردی و نظامی سیاست بازدارندگی فعال بوده و این سیاست بود که تاکنون ایران را نجات داد، از اهمیتی ویژه برخوردار بود.

اما بازدارندگی فعال به این معنا که به ازای توقیف نفتکش، بلافاصله ایران نفتکش بریتانیایی را توقیف کرد یا به ازای تعرضی که آمریکا در منطقه انجام داد، پهپاد آمریکایی سرنگون شد، یا ... بسیار حائز اهمیت بود. این استراتژی فعال ایجاب می‌کرد ایران علاوه بر ابعاد حیثیتی و پرستیژی و این که غرور ملی ما در جریان شهادت سردار سلیمانی جریحه‌دار شده بود، حتما پاسخی درخور به آمریکا بدهد.

در واقع جمهوری اسلامی ایران با ۲ فشار متقابل و خنثی کننده روبرو بود. از سویی باید در راستای استراتژی بازدارندگی فعال و همچنین به لحاظ پرستیژی و کنترل و مدیریت افکار عمومی، لازم بود پاسخی درخور بدهد و از طرفی دیگر از آنجا که استراتژی آمریکایی‌ها این بود که از طریق جنگ مستقیم، ایران را پای میز مذاکره بکشانند تا بتوانند مسائل داخلی خود را با کارت ایران حل و فصل کنند، این راهبرد را خنثی کند؛ بنابراین ما در موقعیتی بسیار حساس قرار داشتیم. بامداد چهارشنبه در حمله‌ای که به پایگاه عین‌الاسد انجام شد، به هر ۲ فشار متقابل پاسخ داده شد و ایران استراتژی بازدارندگی فعال خود را مجددا ادامه داد. همه چنین انتظاری داشتیم و این در حالی بود که غرور ملی ایرانیان با حرکتی صرفا نمادین بازسازی و احیا نمی‌شد؛ بلکه نیاز بود حتما نه‌تن‌ها با یک اقدام نظامی برجسته التیام یابد و این حمله پس از حمله پرل هاربر در ششم دسامبر ۱۹۴۱ در تاریخ جهان بی‌سابقه بود؛ آنجا که بزرگ‌ترین قدرت سیاسی و نظامی جهان مورد حمله قرار گرفت.

ایران با این پاسخ کنترل شده به هیچ وجه اجازه نداد که دولت ترامپ از طریق کشاندن ایران به جنگ به اهداف خود برسد. در نتیجه ما با حرکت روی لبه تیغ برای رسیدن به هر دو جنبه - از این فشاری که در ظاهر با یکدیگر در تقابل بودند - به روشی کاملا مقتضی پاسخ دادیم. چنان که هم غرور ملی‌مان را التیام بخشیدیم و هم سیاست بازدارندگی فعال را که از گذشته مد نظر داشتیم، ادامه دادیم و این موضوع حتما منجر به این خواهد شد که آمریکا جسارت متقابلی در خلیج فارس و در مورد ایران انجام ندهد و در عین حال بتوانیم از درافتادن به دام جنگی که رادیکال‌های داخلی و ارتجاع عرب و نومحافظه‌کاران آمریکا برای آن آه می‌کشند، پرهیز کنیم. مجموعه اتفاقی که چهارشنبه رخ داد، صحنه درخشانی در تاریخ ایران بود که به‌خوبی موقعیت خطیر در تاریخ معاصر ایران را با هنرمندی و درایت کامل پوشش داد.

معتقدم اقدام متقابلی از سوی آمریکا انجام نمی‌شود و ترامپ خواهد کوشید خود را از این ماجراجویی در خلیج فارس بیرون بکشد؛ چرا که هدف آمریکایی‌ها از ترور شهید سلیمانی این بود که ایران را پای میز مذاکره بکشانند. اگر ایران پای میز مذاکره نیاید، اما پاسخ شایسته و کنترل‌شده‌ای بدهد، آمریکا به هدفش نمی‌رسد. البته این به معنای آن نیست که ماجراجویی‌ها در خلیج فارس از سوی آمریکا پایان می‌پذیرد یا احتمال برخورد نظامی دیگر حتی برای آینده نزدیک صفر خواهد بود. با این حال فکر می‌کنم ایران در عین حال که پاسخی محکم به آمریکا داد، این بهانه را نیز از آن‌ها گرفت که بتوانند با مظلوم‌نمایی این‌طور جلوه دهند که ایران مقصر تحولات اخیر است.

ما در دور دوم تحریم‌ها بر خلاف دور اول یعنی در دولت احمدی‌نژاد و مدیریت سعید جلیلی، موفق شدیم افکار عمومی را مدیریت کنیم. خون شهید سلیمانی هم به این هدف یاری رساند. اکنون انسجام ملی که در پی تشییع باشکوهی که در سراسر ایران انجام شد، ایجاد شده، روشنفکران و نخبگان ایالات متحده را نیز به سوی ایران سوق داده است. ما فقط با اقدام و پاسخگویی کنترل شده می‌توانستیم، پاسخی درخور بدهیم. احتمال آرام گرفتن فضای سیاسی و نظامی الان درمجموع بیش از ایجاد فضای جنگی است. سردار سلیمانی برجسته‌ترین نظامی تاریخ ایران است... او افسانه آرش کمانگیر را محقق کرد و مرز‌های ژئوپولتیک‌های ایران را تا مرز‌های دریای مدیترانه رساند. ما در افسانه شاهنامه خواندیم که حسب تلاش آرش کمانگیر، مرز‌ها به جیحون رسید. سردار سلیمانی، اما این افسانه را به واقعیت تبدیل کرد و حالا دیگر این مساله تنها یک افسانه نیست؛ بلکه واقعیتی است که نفوذ ما به‌خاطر مجاهدت‌های سپهبد سلیمانی از افغانستان تا مرز‌های چین تا دریای مدیترانه گسترده است؛ بنابراین شهادت سردار سلیمانی حادثه بزرگی بود و حتما در روابط آینده تاثیرگذار است و روابط را در فشار قرار می‌دهد، اما به هر حال انسجامی که در داخل پدید آورد، مهم‌تر بود. ضمن این که این تحلیل هم می‌تواند درست باشد که بهبود روابط ایران و آمریکا به عقب افتاد.

بسیاری از دوستان تصور می‌کنند مبنای ضد آمریکایی بودن من ایدئولوژیک است؛ در حالی که مبنای ضد آمریکایی بودنم این است که از کودتای ۲۸ مرداد تاکنون، ایالات متحده آمریکا در عمل نشان داده که نه به دنبال میانه‌روی در ایران است و نه طرفدار دموکراسی. هرگز ایالات متحده در ایران به دنبال میانه‌روی و دموکراسی نبوده و تنها با ایجاد ترور و تشنج سعی داشته ایران را چه داخل و چه در منطقه، به‌سمت رادیکالیسم سوق دهد؛ چرا که منافع ایالات متحده در رادیکالیزم ایران است و همین دلیل است که باید با اهداف آمریکا در سوق دادن ایران به سوی رادیکالیزم مبارزه کنیم.

رهبر انقلاب در سخنرانی در جمع مردم قم تاکید کردند که به هیچ وجه وحدت ملی را خدشه‌دار نکنید. کسانی که تلاش می‌کنند فضای داخل کشور را رادیکال کنند و سعی می‌کنند توده مردم را جلوتر از رهبر و علیه رهبر بشورانند، در خدمت آمریکا هستند. راهبرد جنگ، راهبرد ایالات متحده است. راهبرد جمهوری اسلامی، اما بازدارندگی فعال است و راهبرد «نه مذاکره و نه جنگ». آمریکا می‌خواهد مقابل راهبرد «نه مذاکره، نه جنگ» راهبرد «یا مذاکره یا جنگ» را پیش بگیرد و بر ماست که با با این راهبرد مقابله کنیم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت