ماجرای زندان درست کردن کروبی در بنیاد شهید

کد خبر: 968397

مرتضی محمودی قائم‌مقام مهدی کروبی در بنیاد شهید و از اعضای حزب جمهوری اسلامی، به تشریح دلایل مخالفتش با نخست‌وزیری موسوی و مدیریت کروبی در بنیاد شهید پرداخت.

ماجرای زندان درست کردن کروبی در بنیاد شهید

خبرگزاری تسنیم: «مرتضی محمودی» قائم مقام مهدی کروبی در بنیاد شهید و یکی از بازماندگان حزب جمهوری اسلامی در حادثه هفتم تیرماه است.

او نماینده مردم قصرشیرین و گیلانغرب در اولین دوره مجلس شورای اسلامی بود که در شب حادثه و لحظه انفجار در سالن جلسات حزب جمهوری اسلامی حضور داشت. محمودی در دوران نمایندگی از جمله منتقدان نخست‌وزیری میرحسین موسوی به‌شمار می‌رفت و در کنار شهدایی همچون آیت، دیالمه و دیگران علم مخالفت با موسوی را بلند کرده بودند.

به مناسبت سالروز نهم دی و ده ساله شدن فتنه 88 گفتگویی با مرتضی محمودی درباره علل مخالفتش با میرحسین موسوی و همچنین مدیریت کروبی در بنیاد شهید پرداختیم که در ادامه می‌خوانید:‌

تسنیم: با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، موضوع مصاحبه ما درباره نهم دی‌ماه و فتنه 88 است اما قبل از‌ آن لازم است نگاهی به دوران مسئولیتی شما بیندازیم. گویا شما در مجلس اول از مخالفان نخست‌وزیری میرحسین موسوی بودید.

محمودی : ابتدا لازم است بگویم من جزو مخالفان بنی‌صدر بودم و در مخالفت با وی در مجلس هم صحبت کردم که البته مورد اعتراض برخی از نمایندگان قرار گرفتم. آنان می‌گفتند "بنی‌صدر را تضعیف نکنید".

قبل از اینکه عراق به کشورمان حمله کند، به بنی‌صدر گفتم که باید در برابر رژیم بعث عراق مانعی ایجاد کرد، اما توجهی نکرد. یک‌بار همراه با دکتر چمران که نماینده مجلس و نماینده امام در شورای عالی دفاع بود، پیش بنی‌صدر رفتیم. به بنی‌صدر پیشنهاد دادم که عشایر با اعتماد به ما مسلح شوند، ابتدا موافقت کرد، اما به من که مخالفش بودم، نداد و به برخی از نمایندگان که مخالفش نبودند، داد. بنی‌صدر به خوانین هم اسلحه داد که خوانین اصلاً جزو طرح ما نبودند.

فرمانده سپاه قصرشیرین از افسرهای ارزشی ارتش بود که از قبل از انقلاب با هم ارتباط داشتیم، می‌گفت "ما گریه می‌کردیم و می‌گفتیم «حداقل 10 تا مین به ما بدهید تا در گذرها بکاریم و وقتی تجهیزات عراقی‌ها آمدند، ترقه‌ای سر راهشان منفجر شود.»"، این‌ها را انجام ندادند. این مربوط به چه‌زمانی است؟ زمانی که بنی‌صدر فرمانده کل قواست. بنی‌صدر شعارش این بود که "قادر به مقاومت نیستیم و باید زمین بدهیم و زمان بگیریم". ما از این حرف خیلی ناراحت بودیم، زمین بدهیم یعنی اینکه زندگی‌مان را که در مرز هستیم بدهیم و شهرهایمان را ترک کنیم و خانه‌هایمان را ویران‌شده ببینیم.

تسنیم: شما در مجلس اول عضو چه کمیسیونی بودید؟

محمودی : ابتدا عضو کمیسیون ارشاد و سپس عمران بودم که سپس عضو کمیسیون دفاعی شدم. ابتدا دکتر چمران رئیس کمیسیون دفاعی بود. پس از شهادت او، آیت‌الله خامنه‌ای رئیس کمیسیون دفاعی شد. حجج‌اسلام حقانی و محلاتی نواب رئیس بودند. حجت‌الاسلام روحانی نیز سخنگوی کمیسیون بود.

خیانت بنی‌صدر آشکار بود. او در سخنرانی‌هایش در مجلس اسمی از "جمهوری اسلامی‌" نمی‌برد و همواره می‌گفت "جمهوری" که مورد اعتراض برخی از نمایندگان از جمله صادق خلخالی هم قرار گرفت، اما توجهی نکرد.

بنی‌صدر ادعا می‌کرد که "چون اسلحه به‌اندازه کافی نداریم، نمی‌توانیم بجنگیم". بدین منظور از سوی کمیسیون دفاع مأموریت پیدا کردم تا آمادگاه‌های ارتش جمهوری اسلامی ایران را بررسی کنم. خودم برخی نقاط در غرب کشور و کرمانشاه را می‌شناختم که از زمان شاه زاغه مهمات و اسلحه بوده است، اما بنی‌صدر دستور داد تا بنده و تیم همراهم را به هیچ یک از پادگان‌ها راه ندهند.

** زهرا رهنورد مسعود رجوی را استاد خودش می‌دانست

تسنیم: شما از مخالفان نخست‌وزیری میرحسین موسوی هم بودید؟

محمودی : بله. من معتقد بودم که میرحسین موسوی اعتقادی به نظام جمهوری اسلامی ندارد. همسر او هم یعنی زهرا رهنورد از حامیان سازمان مجاهدین خلق بود. من خودم یک‌بار در دانشگاه تهران از زهرا رهنورد شنیدم که مسعود رجوی را استاد خود خطاب کرد. یک بار زهرا رهنورد در یکی از سالن‌های دانشگاه تهران مشغول سخنرانی بود که کاغذی به او دادند. پس از خواندن آن کاغذ گفت " به من اطلاع داده‌اند که استادم مسعود رجوی در سالن دیگری مشغول سخنرانی است. این مراسم را تعطیل می‌کنیم و همراه با هم به سخنرانی رجوی می‌رویم ".

گزینه آیت‌الله خامنه‌ای برای نخست‌وزیری علی‌اکبر ولایتی بود، اما در مجلس رأی نیاورد. در مجلس گروهی بودند که به خط سومی‌ها معروف بودند. یک خط حزب‌اللهی‌ها بودند که در اکثریت بودند. یک خط چپی‌ها و یک خط هم راستگراها و غربگراها بودند. خط سوم غربگراها و لیبرال‌ها بودند. اینان عکسی را از آقای ولایتی در مجلس پخش کردند که در این عکس ولایتی به‌همراه جمعی از دانشجویان پیش شاه بودند. انتشار این عکس باعث شد که نمایندگان به ولایتی رأی ندهند.

من برای دوره دوم مجلس می‌خواستم کاندیدا بشوم که یک روز استاندار کرمانشاه من را خواست و گفت "آقای طاهری اصفهانی امام جمعه اصفهان تماس گرفته و گفته است یا کاری کنید که محمودی تأیید صلاحیت نشود یا اینکه رأی نیاورد". متأسفانه درون مجلس و بیرون از آن، افرادی بودند که مانع از رأی‌آوری افراد انقلابی می‌شدند.

تسنیم: در ماه‌های اخیر و در پی اتفاقاتی که پس از اصلاح قیمت سوخت در کشور رخ داد، شاهد انتشار بیانیه‌ای از سوی مسیرحسین موسوی بودیم که نظام جمهوری اسلامی را به رژیم شاهنشاهی تشبیه کرده بود. به نظر شما چرا میرحسین این بیانیه را که بسیار شبیه به بیانیه فرح پهلوی بود، منتشر کرد؟

محمودی : میرحسین موسوی از فرصت به وجود آمده استفاده کرد تا دوباره خودی نشان بدهد؛ اما این بیانیه به قدری تند و افراطی بود که راه‌های بازگشت را به سوی خود بست. او حوادث و اتفاقات اخیر را با کشتار مردم انقلابی ایران در شهریور سال 57 تشبیه کرد. او نه تنها نظام را متهم به کشتن مردم در خیابان‌ها کرد، بلکه نظام و رهبری را همچون شاه سفاک، بی‌رحم و ظالم معرفی کرد.

این بیانیه نشان داد که میرحسین موسوی به یک اپوزیسیون تبدیل شده است. میرحسین به جای اینکه از مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران به دلیل اتفاقات سال 88 و اتهام تقلبی که به نظام وارد کرد، عذرخواهی کند و سعی کند مسیر بازگشت را در پیش بگیرد، به مسیری ادامه می‌دهد که نتیجه‌ای جز نابودی خود و تباه کردن آینده خود در پیشگاه مردم و تاریخ سیاسی ایران ندارد. به طور قطع تاریخ درباره اینگونه افراد به سادگی قضاوت نخواهد کرد. تاریخ‌نویسان مستقل قطعاً به مردم خواهند گفت که او اتهام تقلب به نظام وارد کرد و با پشتیبانی و هدایت دشمنان خارجی برای چند ماه فضای سیاسی کشور را دچار تشنج کرد.

برخی از دوستان گفتند که این بیانیه توسط وی نگاشته نشده و اطرافیان او نوشته‌اند. اگر او این بیانیه را ننوشته، پس چرا تکذیب نکرد؟ تکذیب نکردن، نشان می‌دهد که میرحسین حاضر به عذرخواهی از مردم و نظام نیست. بیانیه اخیر او دیگر موضوع آقای احمدی نژاد و انتخابات 88 و اختلافات شخصی نیست؛ او نشان داد که به یک اپوزیسیون تبدیل شده است. کسی که نظام جمهوری اسلامی را با رژیم سفاک شاهنشاهی مقایسه می‌کند، یا ظلم‌ها و سختی‌های دوران پهلوی را درک نکرده است یا اینکه به طور کلی به یک ضدانقلاب تبدیل شده است.

تسنیم: شما چه زمانی به‌عنوان قائم مقام آقای کروبی در بنیاد شهید مشغول به کار شدید؟

محمودی : زمانی که بنده عضو کمیسیون دفاعی مجلس اول بودم، دو ماموریت از سوی کمیسیون به بنده سپرده شد. بنی‌صدر ادعا کرده بود که نمی‌توانیم بجنگیم، توان تجهیزاتی و تسلیحاتی نداریم و باید تسلیم بشویم. از این رو اولین ماموریتی که به بنده داده شد این بود تا همراه با گروهی از ارتشیان، آمادگاه‌های ارتش را بررسی کنیم. بنی‌صدر هم دستور داده بود که به ما اجازه ورود به پادگان‌ها و آمادگاه‌ها داده نشود؛ اما به هرحال گزارش‌هایی تهیه و به کمیسیون ارسال کردم.

ماموریت دوم در خصوص رفع اختلاف بین سپاه و ارتش در مریوان بود. حدود یک هفته در مریوان بودم. در آنجا با احمد متوسلیان همراه بودم. شبی که از مریوان به سنندج برگشتم، شب اربعین بود. در پادگان سنندج مراسم عزاداری برگزار شد. آن شب خواب دیدم، استاد مطهری گروهی تشکیل داده که یک نفر به جای اسدالله کیان‌ارثی (داماد آیت‌الله خلخالی و نماینده مجلس اول) جایگزین شود که شهید مطهری دست بنده را گرفتند و عضو این گروه کردند. وقتی از خواب بیدار شدم، خیلی خوشحال شدم. تعبیرم این بود که شهید خواهم شد؛ اما اتفاق دیگری افتاد!

وقتی به تهران برگشتم و از درب مجلس وارد شدم، کیان‌ارثی را دیدم و خواب را برای ایشان تعریف کردم. کیان‌ارثی گفت: «کروبی به دنبال فردی برای معاون فرهنگی بنیاد شهید است. از من خواست که این مسئولیت را قبول کنم، اما بنده شما را معرفی کردم. تعبیر خواب شما هم این است که معاون فرهنگی بنیاد شهید می‌شوید!»

به صحن علنی مجلس که رفتم، کروبی پیش من آمد و گفت: «دوستان پیشنهاد داده‌اند که تو معاون فرهنگی بنیاد شهید بشوی. ما باید به خانه و زندگی خانواده‌های شهدا رسیدگی کنیم. امور فرهنگی زمین‌مانده نیازمند فردی همچون شماست.» بنده با ویژگی‌های اخلاقی آقای کروبی آشنا بودم، اخلاق تندی داشت و گاهی با بی‌احترامی با مخالفان خود سخن می‌گفت؛ اما به هرحال درخواست ایشان را قبول کردم و معاون فرهنگی بنیاد شهید شدم.

** رفتار دوگانه مهدی کروبی با خانواده شهدا

تسنیم: تا کِی در سمت معاونت فرهنگی ماندید؟

محمودی : بنده تا سال 64 معاون فرهنگی بنیاد شهید بودم. در این دوره اقدامات مختلفی مانند راه‌اندازی مدرسه شاهد، نشر شاهد و... انجام دادم. سال 64 بنده معاون اداری - مالی و قائم مقام بنیاد شهید شدم. از اینجا به بعد اختلافات ما افزایش یافت؛ اما به هرحال هردو این اختلافات را رفع می‌کردیم. بیشتر اعتراض‌های بنده نسبت به ایشان، به دلیل رفتارهایش بود. او بین خانواده‌های شهدا تبعیض قائل می‌شد. به برخی از خانواده‌های شهدا رسیدگی ویژه می‌کرد و به آن‌ها پول، جواهر و خانه می‌داد. در مقابل به برخی از خانواده‌های شهدا هم اصلاً وقت ملاقات نمی‌داد.

تسنیم: گفته می‌شود که آقای کروبی در بنیاد شهید، زندان تشکیل داده بود. آیا چنین چیزی صحت داشت؟

محمودی : آقای کروبی انسان مغروری بود و چون نماینده امام در بنیاد شهید بود، فکر می‌کرد هر کار غیراخلاقی و غیرانسانی می‌تواند انجام بدهد. او برخی از افراد که نسبت به اموال شهدا شکایت داشتند، به جای اینکه به دادگاه خانواده بفرستد، خود فردی را به عنوان قاضی در بنیاد شهید منصوب کرده بود و هرکس که پررویی می‌کرد به زندان می انداخت. حتی در مواردی خودش به صورت آنان سیلی می‌زد. بنده سر این موضوع چند بار با ایشان دعوا کردم.

او با کارمندان و مسئولان بنیاد شهید هم اینگونه برخورد می‌کرد؛ به طور مثال به صورت رئیس بنیاد شهید یک شهرستان سیلی می‌زد. یک بار به صورت یکی از همشهری‌های ما سیلی زد که همشهری ما بلند شد، کروبی را بزند که بنده او را کنترل کردم.

** در بنیاد شهید کروبی شاهد دست‌اندازی به بیت‌المال بودیم

در خصوص زندانی که در بنیاد شهید به وجود آمده بود، پای بنده نیز به میان کشیده شد. البته بنده رفتم و از خودم دفاع کردم. یک بار پس از بازرسی‌هایی که از بنیاد شهید شد، مشخص شد حیف و میل‌ها و دست‌اندازی‌هایی به بیت‌المال شده است. آقای کروبی از ماموران سازمان بازرسی کل کشور خواست تا پرونده‌ها را از بنیاد شهید خارج نکنند و در همان‌جا به تخلفات رسیدگی کنند؛ اما ماموران سازمان بازرسی طبق قانون آن پرونده‌ها را به سازمان خودشان بردند.

کروبی از بنده خواست تا با ماموران سازمان تماس بگیرم و از آنان بخواهم که پرونده‌ها را به بنیادشهید بازگردانند. بنده تماس گرفتم و آن ماموران قبول کردند که پرونده‌ها را به بنیاد شهید بیاورند. افراد وابسته به کروبی ماموران بازرسی را وقتی به بنیاد آمدند، کتک زدند و به زندان انداختند. این اتفاق موجب شد که اختلافات ما بالا بگیرد.

یکی دیگر از سوءمدیریت‌های کروبی در بنیاد شهید، عدم رعایت حقوق کارمندان بود. برخی از کارمندان را به دلایل واهی مانند اینکه سلام نکرده است، اخراج و بیکار کرد. هیچ کدام از کارمندان بنیاد شهید استخدام رسمی نبودند و وضعیت مناسبی نداشتند. من اقدامات قانونی انجام دادم تا کارمندها رسمی و بیمه بشوند. در این موضوع نیز اختلافاتی بین بنده و آقای کروبی به وجود آمد.

به هرحال بنده پس از مدتی استعفا دادم. پس از آن آقای ناطق‌نوری وزیر وقت کشور به بنده پیشنهاد دادند که معاون اداری - مالی وزارت کشور شوم، اما نپذیرفتم. مدتی مشغول تدریس در مدارس استان و مراکز تربیت معلم بودم که کروبی دوباره بنده را خواست و گفت قائم مقام شو. به او گفتم من در مدتی که قائم مقام بودم، شما را تحمل می‌کردم. ایشان گفت: باز هم تحمل کن! به هرحال بنده پذیرفتند.

وقتی به بنده حکم داد، دیدم نوشته است قائم مقام و معاون اداری - مالی! گفتم: قرار بود بنده فقط قائم مقام باشم. او گفت: اداری - مالی کاری ندارد و مدیرکل‌ها خودشان کارها را انجام می‌دهند. شما فقط نظارت کن.

کروبی در طبق یازدهم مستقر بود. من هم در طبقه نهم بودم. وقتی در اتاقم مستقر شدم، یک گاوصندوق و یک گونی پر از پول به اتاق بنده آورده شد. پرسیدم این‌ها چیست؟ گفتند: آقای کروبی گفته است، این‌ها خدمت شما باشد به خانواده‌های شهدا بدهید. گفتم: نیازی نیست. ببرید. اگر هم نیاز باشد به خانواده‌ای کمک مالی شود، از طریق مسیرهای قانونی اقدام می‌شود تا با سند پرداخت شود.

خانواده‌هایی که دستشان به کروبی نمی‌رسید، نزد من می‌آمدند و من نیازهای آنان را از طریق مسیرهای قانونی پیگیری می‌کردم؛ اما کروبی بدون حساب و کتاب به خانواده‌های شهدا پول، طلا و جواهرات می‌داد.

یک بار علیه من نامه نوشت و قید کرد که من لیبرال مسلک هستم. از او پرسیدم: کروبی تو اصلاً میدانی لیبرال یعنی چه که به من تهمت میزنی؟

** به کروبی گفتم "تو اصلاً میدانی لیبرال یعنی چه که تهمت می‌زنی؟"

پس از مدتی در بنیاد شهید شایعه شد که آیت‌الله خامنه‌ای تصمیم دارند، بنده را رئیس بنیاد شهید کنند. از وقتی که این شایعه به وجود آمد، ایشان رفتارش با بنده تغییر کرد و به دنبال کنترل و تخریب من بود؛ به گونه‌ای که یک بار علیه من نامه نوشت و قید کرد که من لیبرال مسلک هستم. از او پرسیدم: کروبی تو اصلاً میدانی لیبرال یعنی چه که به من تهمت میزنی؟

به هرحال طی نامه‌ای من را از قائم مقامی بنیاد شهید عزل کرد و به مسئولیت بازرسی بنیاد شهید منصوب کرد. ابتدا تصمیم گرفتم که مسئولیت جدید را نپذیرم و از بنیاد شهید بروم، اما وقتی با برخی از کارمندها صحبت کردم و آنان نسبت به بنده ابراز لطف کردند، تصمیم گرفتم که بمانم. به هرحال بازرسی را راه انداختم و بازرسی‌ها را آغاز کردیم و از تمامی مراکز با دقت بازرسی کردیم.

پس از مدتی بسیاری از مدیران نسبت به بنده به آقای کروبی گلایه کردند. کروبی چند بار با من تماس گرفت تا در این خصوص صحبت کند؛ اما چون می‌دانستم موضوع صحبتش چیست، به تماس‌هایش پاسخ ندادم.

ظرف یک ماه پرونده‌هایی از تخلفات مراکز ثبت شد. آقای کروبی آن زمان در سفر حج بود. وقتی از حج بازگشت، به استقبالش نرفتم. یک نفر به جای خودم به عنوان مسئول بازرسی معرفی کردم و به او سپردم که مراقب تمامی پرونده‌ها باشد. خودم نیز استعفا دادم و از بنیاد شهید بیرون آمدم. کروبی هرچه پیام داد که بازگردم، نپذیرفتم. در نهایت قبول کردم که در دفتر سازمان حج و زیارت با او دیدار کنم.

وقتی به سازمان حج رفتم، او در لابی ساختمان به استقبال من آمد. من را در بغل گرفت و بابت اتفاقات گذشته عذرخواهی کرد و خواست که به بنیاد شهید بازگردم اما هرچه اصرار کرد، گفتم من دیگر به بنیاد شهید برنمی‌گردم و دیگر با او همکاری نداشتم. در خصوص پرونده‌ها هم به او گفتم که تمامی پرونده‌ها در بنیاد شهید است و بنده قصد ندارم از آن پرونده‌ها سواستفاده کنم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت