آقا نامه داد که جرم اینها اقدام علیه امنیت ملی نیست/ من مشوق ماجرای اشغال سفارت نبودم/ سردار سلیمانی پیغام داد برو ایران/ انگار ریگی را گرفته بودند

کد خبر: 927170

وقتی بچه‌ها به خانه هایشان برگشته و خواب بودند، من در حمص سوریه آنلاین شدم. دیدم ۳۰۰ پیام در گروه شهید خلیلی آمده است. از بالا شروع به خواندن کردم. این میگفت برویم و آن می‌گفت: برویم و منافع ملی است و به ساعت سوریه ۱۱:۳۰ شب بود. دیدم می‌گویند هر کسی که نمی‌آید به درک که نمی‌آید.

آقا نامه داد که جرم اینها اقدام علیه امنیت ملی نیست/ من مشوق ماجرای اشغال سفارت نبودم/ سردار سلیمانی پیغام داد برو ایران/ انگار ریگی را گرفته بودند

نشریه خیمه متعلق به حجت الاسلام زائری گفتگوی مفصلی با حسن کردمیهن داشته است که بخش هایی از آن در ادامه خواهد آمد:

من مشوق ماجرای اشغال سفارت نبودم/ سردار سلیمانی پیغام داد برو ایران

من به بچه‌ها نگفتم به سفارت بروند. من به هیچ کسی نگفتم کوکتل مولوتوف درست کند. به هیچ کس نگفتم اتوبوس بگیرد. من به هیچ کسی نگفتم نیروی انتظامی را کنار بزنید و بروید داخل! صوت‌ها را گوش کنید. سرچ کنید و ببینید من چه چیز‌هایی گفته ام. من گفتم سیدعباس عکس آن فلان فلان شده را از روی دیوار بردار و برای من بیاور. سیدرحمت آنجا آتش گرفته مدارک دست کسی نیفتد. گفتم مدارک را بردار و برای من بیاور، من پول میدهم. شهرام چرا ماشین‌ها را خراب می‌کنی، ماشین‌ها را سوار می‌شویم، بیت المال است. صحبت‌های من همین‌ها بود.

وقتی بچه‌ها به خانه هایشان برگشته و خواب بودند، من در حمص سوریه آنلاین شدم. دیدم ۳۰۰ پیام در گروه شهید خلیلی آمده است. از بالا شروع به خواندن کردم. این میگفت برویم و آن می‌گفت برویم و منافع ملی است و به ساعت سوریه ۱۱:۳۰ شب بود. دیدم می‌گویند هر کسی که نمی‌آید به درک که نمی‌آید. یکی می‌گفت من اتوبوس می‌گیرم و یکی می‌گفت نروید آقا مخالف است. ماشب‌های شنبه جلسه‌ای در تهران داشتیم که ۱۰۰۰ نفر می‌آمدند و هر جلسه‌ای که من غایب بودم آقای صدیقی یا آقای پناهیان یا آقای قاسمیان منبر می‌رفتند. بچه‌ها آن شب می‌روند پیش سخنران، می‌گویند حاج آقا چکار کنیم؟ حاج آقا میگوید به وظیفه انقلابی خودتان عمل کنید. ۹ شب در گروه نوشتند حاج آقا اوکی داد. من هم همانطور صفحه را پایین می‌روم و فیلم‌ها را می‌بینم. از عمق دلم خوشحال بودم. یکهو دیدم سیدعباس یک عکس سلفی با ملک سلمان در اتاق سفیر گرفته است. گفتم فلان فلان شده آن عکس را برای من بیاور چرا سلفی میگیری و همینطور به جواب دادن به آن‌ها مشغول بودم که سیدرحمت توی گروه گفت حاج حسن ما برگشته ایم و دارند آب و جارو می‌کنند.

میثم عباسقلی گفت حاج حسن ما برگشته ایم. تازه فهمیدم که اختلاف ساعت داریم و... بعد از چند روز گفتند که شما را در تهران می‌خواهند. اول در برابر همه مقاومت کردم که از حاج قاسم پیغام آوردند که برگرد تهران. گفتم سلام من را به حاج قاسم برسانید و بگویید که من می‌روم.

همین که پرواز نشست دم در ۷، ۸ تا ماشین آمده بودند تا من را ببرند. انگار ریگی را گرفته اند. من را به زندان بردند و ۴۸ روز در زندان‌های مختلف اوین می‌چرخیدیم و بازجویی می‌شدیم. من در بازجویی‌ها همه این مسائل را گفتم. رئیس جمهور در شکایت خود علیه من نوشته بود اقدام علیه امنیت کشور و این جرم را با وثیقه آزاد نمی‌کنند. ولی بچه‌ها را دانه دانه آزاد کردند و ما چند نفر که اتهام مان اقدام علیه امنیت کشور بود باقی ماندیم. در این مدت آن سخنران هم همه جا رفته بود و گفته بود او نگفته و من گفته ام. حتی ملاقات آقای آملی هم رفت. ولی فایده‌ای نداشت. انگار مسئله من بودم. کل عکس‌ها و فیلم‌ها در گوشی من بود و من همه را تحویل دادم و دیگر مدرکی نداشتم دال بر اینکه تایم صوت‌ها بعد از حادثه است. آن‌ها باید مدرکی می‌آوردند تا نشان بدهد صوت‌ها در تایم قبل از حادثه بود. به دادگاه رفتیم. ۳۰نفر باهم در دادگاه بودیم. نماینده دادستان دادنامه را خواند؛ اقدام علیه امنیت کشور. بعد آقا در نامه‌ای به آقای آملی لاریجانی نوشتند که اقدام علیه امنیت کشور نیست و باید به طرق عادی دیده شود. به همین دلیل من را به قید وثیقه آزاد کردند.

یک سال محاکمه من طول کشید. در دادگاه گفتند که شواهد و قرائن نشان میدهد که از گروه‌های مختلف در این اتفاق شرکت داشتند که گروه اصلی و متمرکز گروهی از مؤسسه نور معرفت و بهشت تهران بود و صوت‌هایی از کردمیهن موجود است که نشان می‌دهد او مدیریت و فرماندهی کرده و عاملیت دارد. گفتند دفاع کنید. گفتم بنده توفیق مجریمت در این برنامه را ندارم.

چون من نبودم و داشتم از ناموس شما دفاع می‌کردم. گفتم این صوت‌ها را من گفته ام، ولی همه به بعد از حادثه مربوط است. شما ادعا کرده اید و من را ۴۸ روز در زندان نگه داشته اید و باید اثبات کنید که این اصوات به قبل از حادثه مربوط است. من مباشر نبودم، چون در ایران نبودم، ولی برای اثبات معاونت من، باید صوت‌ها یا قبل باشد یا هم زمان باشد. قاضی به دادستان گفت: آیا می‌توانید ثابت کنید و او هم گفت: مدارک اینجا به اندازه کافی نیست. بعد گفت اگر نتوانند اثبات کنند، شما تبرئه خواهید شد. در بازجویی‌ها به من گفتند تو دستور داده‌ای. گفتم من دستور نداده‌ام. گفتم چند نفر مشارکت کرده اند؟ گفت: ۱۰۰ نفر. گفتم اگر من دستور می‌دادم ۴ هزار نفر می‌رفتند. همین که ۱۰۰ نفر رفته اند یعنی دستور من نبوده است. گفتم من به ۳ دلیل می‌توانم اثبات کنم صوت‌های من بعد ماجرا ضبط شده است. گفتم من ۱۰ میلیون هزینه ریکاوری گوشی را می‌پردازم. گوشی من را دیلیت اکانت کرده اند. چون گوشی من در دست آن‌ها بود و به حریم خصوصی من تجاوز کرده اند. چون گوشی را تحویل دادم تا ببینند نه اینکه پاک کنند! گفتم ۳۰ نفر را گرفته اید، ولی کسی نگفته کردمیهن مدیریت کرده است.

بالأخره ۲ سال برای من بریدند و برای بقیه ۱ سال و این رأی به دادگاه تجدید نظر رفت. گفتم من نمی‌خواهم از خودم دفاع کنم من می‌خواهم از این‌ها دفاع کنم. جرم آنها۶ ماه زندان دارد نه ۱ سال، پس چرا اشد مجازات را برای آن‌ها در نظر گرفته‌اید مگر نمی گویید این‌ها بچه‌های خوبی هستند. پس چرا تخفیف در مجازات که در قانون آمده است برای آن‌ها در نظر گرفته نشده؟ گفتند راست می‌گویی و رأی را برای آن‌ها به ۶ ماه زندان و برای من به ۱ سال تخفیف دادند. نامه نوشتم به آقای رئیسی گفتم در قانون آمده است که معاون کمتر از مباشر جرم می‌پذیرد، چطور مباشرین ۶ ماه ومن ۱ سال؟ بالاخره حکم مساوی شد و باز هم کمتر نشد. من نه سر پیاز بودم و نه ته پیاز، ولی آن ۶ ماه را کشیدم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت