CFT و چالش تشخیص مصلحت
مسئله CFT را میتوان از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد، اما وجه مصلحت آن بسیار کلیدی است. امروز همه نگاهها به فهم مصلحت در کشور است، اما تشخیص مصلحت در کشور ما دچار کج کارکردی است و امروز این چالش در CFT هم قابل مشاهده است.
روزنامه رسالت: محسن مهدیان در سرمقاله شماره امروز نوشت: تصمیم مجمع تشخیص مصلحت در ماجرای CFT چیست؟ این سوال اصلی رسانهها در این چند هفته است. این یادداشت بدون هرگونه قضاوت درباره درستی یا غلطی تصمیم، ماجرای CFT را بهعنوان یک مصداق مورد بررسی قرار میدهد تا نشان دهد تشخیص مصلحت در حکمرانی ما، به جهات مختلف دارای اشکال جدی است و CFT تنها یکی از مصادیق این نارسایی است. مسئله CFT را میتوان از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد، اما وجه مصلحت آن بسیار کلیدی است. به سخن دیگر دولت پیگیر CFT است. کارشناسان به کفایت نقدها و هشدارها را دادهاند. مجلس به حکم وظیفه اش تصمیم گرفته است و شورای نگهبان نیز خلاف شرع و قانون دانسته است. امروز همه نگاهها به فهم مصلحت در کشور است، اما تشخیص مصلحت در کشور ما دچار کج کارکردی است و امروز این چالش در CFT هم قابل مشاهده است. اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام در مواجهه با CFT دو سبک رفتار داشته است. دسته اول اعلام موضع کردند و دسته دوم مرددین هستند. اما هر دو دسته دچار اختلال در فهم مصلحت هستند، ولو اینکه اعلام موضع کنند. از دسته دوم شروع کنیم. گروهی که اعلام موضع کردند، سه دسته اند. گروه اول کسانیاند که تصمیمشان سیاسی است. چه موافق و چه مخالف. چون دولت موافق است یا کارگزار دولت میشوند یا به تقابل سیاسی میافتند. دسته دوم کسانی هستند که موضعشان در سطح مواضع رسانهای و یا در بهترین حالت کارشناسی، اما تکوجهی است. مسئله اصلی اینجاست که تشخیص مصلحت در شرایط امروز دارای پیچیدگیهایی است که بهنظر میرسد بسیاری از این افراد که موافق یا مخالف موضع گرفتند تصویری از این پیچیدگیهاندارند. مثلا این آقایان باید فارغ از فهم دقیق کارشناسی از CFT به این چند دسته سوال جواب دهند. یکم. عواقب پذیرفتن تا کجاست؟ عواقب نپذیرفتن در داخل و خارج چیست؟ دوم. منفعت ما دقیقا چیست؟ سوم. خواست مردم و تابآوریشان به چه میزان است؟ چهارم. دماسنج اقتصادی و سیاسی و اجتماعی چه چیز را نشان میدهد؟ پنجم. اگر cft نه؛ انگاه چی؟ ششم. بدون cft، میشود یا نمیشود؟ اگر میشود، دولت میتواند یا نمیتواند؟ اگر میشود دولت میخواهد یا نمیخواهد؟ هفتم. اگر میشود و دولت نمیتواند چه باید کرد؟ هشتم. اگر میشود و دولت نمیخواهد چه باید کرد؟ هشتم. اگر "نه"، چه بستهای را باید جایگزین کرد؟ نهم. اگر "آره" چه مقدمهای را باید فراهم کرد؟ دهم. اگر "نه" تا کجا و چه زمانی و با چه مکانیزمی میشود مقاومت کرد؟ و دهها سوال دیگر. و، اما گروه دوم مرددین هستند. این گروه نیز دو دسته اند. دسته اول کسانی اند که به جهت پیچیدگی ماجرا و هزینههای تصمیم منتظر کشف نظر رهبری اند. این گروه قدرت تشخیص مصلحت ندارند. ریسک هم نمیکنند که بعدا هزینه سیاسی ندهند. اما دسته دوم همان کسانی اند که عمق ماجرا و جایگاهی که در آن نشسته اند را فهم کردند. این گروه متوجه است که مجمع نه رسانه است نه حزب نه مجلس و نه شورای نگهبان و یا دولت. نهاد مجمع، شانی از ولایت است در فهم مصلحت؛ بنابراین ممکن است تحلیل کارشناسی فنی یا سیاسی هم داشته باشد، اما به جهت پرسشهای طرح شده و دهها پرسش دیگر هنوز به جمع بندی نرسیده باشند. تعیین تکلیف نهایی در اختیار این گروه است. از موضوع cft خارج شویم. انقلاب اسلامی هرچه جلوتر میرود قدرتش بیشتر و طبیعی است که دشمنانش قویتر و دشمنی شان سختتر میشود و به تبع همه این تغییرات مسائل داخلی پیچیدهتر میشود. تشخیص مصلحت در این دوره چهل ساله دوم نقشی کلیدیتر از گذشته دارد. امیدوارم اعضای مجمع به این جایگاه تاریخی شان توجه داشته باشند.
دیدگاه تان را بنویسید