نقدی بر مستند «هاشمی زنده است» / «هاشمی زنده است» اگرچه دروغ نمیگوید، اما تا حد بسیار زیادی نامعتبر است/ آگاهی تاریخی جامعه این گونه بالا نخواهد رفت
سوژه مستند، «علیاکبر هاشمی رفسنجانی» است، به تعبیری مهمترین شخصیت سیاسی تاریخ جمهوری اسلامی. پرداختن به سوژهای مانند هاشمی رفسنجانی که بیش از چهار دهه در بالاترین سطح معادلات سیاسی حضور داشته است، نیاز به شناختی دقیق دارد. شناختی که بایست از سطح اطلاعات ویکیپدیایی و تاریخنگاری بیروح فراتر رود، که البته این مستند از پس چنین کاری برنمیآید و در حد همین وقایعنگاری هم مبتلا به اعوجاج و لکنتهای بسیار است.
پایگاه خبری تحلیلی فردا؛ مجید فضائلی:
پرداختن به مستندی مانند «هاشمی زنده است» نه به دلیل ضعف و قوتهای درونی مستند، که از بابت روایتی که از سوژهاش ارائه میدهد اهمیت دارد. مستند، از منظر فنی و ساختاری، اثری ضعیف است. بدون فراز و نشیب، تدوین ضعیف، کارگردانی ضعیفتر و گفتارمتنی که توان بیان مقصود خود را ندارد. همه اینها میتواند دلایل متقنی باشند برای نپرداختن به این مستند، اما وقتی به سوژه توجه کنیم، کفه ترازو آنقدر سنگین میشود که نمیتوان از کنار این اثر با بیتفاوتی عبور کرد.
سوژه مستند، «علیاکبر هاشمی رفسنجانی» است، به تعبیری مهمترین شخصیت سیاسی تاریخ جمهوری اسلامی. پرداختن به سوژهای مانند هاشمی رفسنجانی که بیش از چهار دهه در بالاترین سطح معادلات سیاسی حضور داشته است، نیاز به شناختی دقیق دارد. شناختی که بایست از سطح اطلاعات ویکیپدیایی و تاریخنگاری بیروح فراتر رود، که البته این مستند از پس چنین کاری برنمیآید و در حد همین وقایعنگاری هم مبتلا به اعوجاج و لکنتهای بسیار است.
چهل وچند سال حضور هاشمی رفسنجانی در عالیترین سطوح، آنقدر جنبههای مختلفی به این شخصیت داده است که فراهم آوردن اثری که همه جوانب را در بر بگیرد را ناممکن میکند. این محدودیت، سازنده مستند را ناگزیر از دستهبندی و گزینش فرازهایی از زندگی سوژه میکند که قرابت بیشتری با دال مرکزی اثر داشته باشند. به نظر میرسد
در مورد هاشمی رفسنجانی، تفکیک سه ساحت امکان تحلیل بیشتری به ما میدهد:
۱. کنشها و واکنشهای سیاسی ۲. ایدههای اقتصادی ۳. مسائل خانوادگی
به سراغ مستند برویم. حرف مستند چیست؟
اسم مستند را مرورکنیم: «هاشمی زنده است» نام مستند برگرفته از پیام حضرت امام به مناسبت ترور هاشمی است. «هاشمی زنده است، چون نهضت زنده است.» از این عنوان دو تعبیر میتواند داشته باشد. تعبیر اول کنایه به درگذشت عجیب هاشمی رفسنجانی و طعنه به شایعه زنده بودن هاشمی است و تعبیر دوم که احتمالا مدنظر سازندگان بوده ادامه راهی است که هاشمی آن را شروع کرده است، حتا در زمانی که او حیات ندارد. مستند از پس این ادعا برنمیآید. د. واقع نه راهی که هاشمی شروع کرده است را درست معرفی میکند و نه شواهد قابل اعتنایی برای ادامه آن را در دورانهایی که هاشمی در راس قدرت نبوده است میتواند ارائه کند.
تلقی من این است که این ناتوانی به یک دلیل وجود دارد و آن هم نفهمیدن سنگ بنایی است که هاشمی رفسنجانی گذاشته است. سخن گفتن در مورد این راه تازه، مهلتی مفصلتر میطلبد و در حوصلهای مطلب نیست، اما همینقدر میتوان اشاره کرد که الگویی غیر از الگوی هاشمی در همه چهار دهه انقلاب اسلامی وجود نداشته است. پس مستندساز به جنگ با چه چیزی میرود؟ اگر آن سنگ بنا فهمیده میشد، حتما کار انسجام بیشری پیدا میکرد و نکات بیربطی مثل مهدی هاشمی، فائزه هاشمی، اسپانسر قبل از انقلاب هاشمی، دعواهای سخیفنشانداده شده انتخابات نودودو و مواردی دیگر احتمالا از کار حذف میشدند و نکات بسیار قابل اعتناتری در کار گنجانده میشدند. مواردی مانند آرزوی هاشمی در کاهش تصدیگری دولت و خصوصیسازی افراطی، سیاستها و اقدامات سرکوبگرایانه جنبشهای مدنی و ....
اما مشکل از همان چند جمله ابتدایی مستند پیچیدهتر میشود. گفتارمتن که طبیعتا موضع سازنده اثر است، دو سوال را مطرح میکند: هاشمی رفسنجانی چطور به قدرت رسید؟ و چرا تا این میزان در جریانهای سیاسی سالهای بعد اهمیت پیدا کرد؟
این سوالات مشخصا ناظر به وجه سیاسی زندگی هاشمی رفسنجانی هستند و برخلاف تلقیای که از اسم اثر ایجاد میشود، به وجه اقتصادی و توسعهطلبی او نگاهی ندارند. بلاتکلیفی مستندساز تا پایان باز هم ادامه پیدا میکند. به یکباره صحبت از خانواده آقای هاشمی را پیش میکشیده. برای هر اهل نظری بحثهای بسیار مهمی در خصوص ارتباط آیت الله هاشمی رفسنجانی با خانواده خود و نقش آنها در کنشهای شخصیت محوری مستند قابل طرح است، اما از میان همه این مباحث، مستند به چند تصویر تحقیرآمیز از مهدی هاشمی در حج و اختلاف نظر مادر و دختری فائزه هاشمی و عفت مرعشی بسنده میکند.
ضعفهای «هاشمی زنده است» به همینجا ختم نمیشود. مستند، بنابر اقتضائات، ناگزیر از گزینش وقایع است و اساسا یکی از مواردی که میتواند ارزش یک مستند را تعیین کند، قوام گزینش و معنای سومی است که از پس قرار دادن دو رویداد در کنار هم حاصل میشود. مستند حاضر، هم در گزینش و هم در همنشین کردن رویدادها و روایتها، ضعیف است. البته نمیشود همه چیز را به پای ضعف سازندگان تازهکار اثر دانست و مبتنی بر ادعای خودشان که در حال «تمرین مستندسازی» بودند بر خطاهایشان چشم پوشید. حقیقت آن است که سازنده در موارد متعدد از دایره انصاف -ولو به عنوان یک منتقد- خارج شده است.
آشکارترین وجه بیانصافیها در این مستند، نادیده گرفتن برخی از مهمترین مقاطع زندگی هاشمی رفسنجانی است. نقش هاشمی در دوره دفاع مقدس، ماجرای میکونوس، داستان پرفرازو نشیب مک فارلین و ماجراهای پیرامون آیت الله منتظری بطور کامل در این مستند نادیده گرفته شدهاند. احتمالا پاسخ سازندگان به این نقد برشمردن محدودیتهای زمانی یا سایر اقتضائات و سختیهای ساختن یک اثر در مورد چنین شخصیتی باید باشد. این پاسخ پذیرفتنی نیست. محدود بودن ظرف زمان آنگاه قابل قبول میتوانست باشد که مسائل کماهمیتی مانند سفرهای هاشمی جوان در سالهای پیش از انقلاب به امریکا و ژاپن و کشورهای اروپایی، حامی مالی قمی هاشمی رفسنجانی در سالهای قبل از انقلاب و مسئله حاشیهای ادامه دوران ریاست جمهوری در اثر گنجانده نمیشد.
برشمردن دیگر ضعفهای مستند فهرست مطولی خواهد ساخت که اکنون از آن صرف نظر میکنیم. تنها این مطلب را در نظر داشته باشیم که روایت مستند از پایان جنگ و انتخاباتهای ۸۴ و ۸۸ و ۹۲، آنچنان یکسویه هستند که تنها میتوان از بابت تقلیل این مقاطع مهم تاریخی به چنین روایتهای غیرمستند و نادقیقی تاسف خورد.
«هاشمی زنده است» اگرچه دروغ نمیگوید، اما تا حد بسیار زیادی نامعتبر است. علی اکبر هاشمی رفسنجانی شخصیتی به مراتب کلیدیتر از آنچیزی است که این مستند بیان میکند. تحریف شخصیتهای مهم و تاثیرگذار تاریخ، شاید در کوتاهمدت ثمره سیاسی در پی داشته باشد، اما در بلندمدت، «آگاهی تاریخی» که یکی از جدیترین ملزومات جامعه امروز است را دچار خدشه میکند.
دیدگاه تان را بنویسید