چمران: کودتای ۲۸ مرداد پاسخ آمریکا به نامه کمک مصدق بود
رئیس سابق شورای شهر تهران با بیان ناگفتههایی از حادثه ۱۶ آذرماه سال ۱۳۳۲ به تشریح وقایع آن دوران و درسهایی از روز دانشجو در مقایسه با وضعیت کنونی پرداخت.
باشگاه خبرنگاران جوان: هرساله به نیمه آذرماه که میرسیم، تپش قلب دانشجویان ایرانی بیشتر از روزهای دیگر میتپد و حس استکبارستیزی در ایرانیان و به ویژه جوانان بیشتر میشود چراکه روز دانشجو برای همه دانشجویان ایرانی یادآور شهادت مظلومانه سه شهید دانشجو در دانشگاه تهران به دست ایادی استکبار در دوران استبداد دولت شاهنشاهی است. هرچند ۱۶ آذرماه سال جاری با سالهای گذشته تفاوت عمدهای دارد و آن هم آشکارتر شدن بدعهدی آمریکاییها و خوی ظالمانه آنان است که در طی این سالها ماهیت خود را تغییر نداده است.
در همین راستا بر آن شدیم تا با مهدی چمران استاد دانشگاه و رئیس سابق شورای شهر تهران گفتوگویی تفصیلی را در رابطه با ناگفتههای روز دانشجو و تمایز آن با سالهای گذشته و تغییر و تحولات در مدیریت شهری و عملکرد شورای شهر انجام دهیم که این مصاحبه در دو بخش مجزا منتشر خواهد شد. بخش اول این گفتگو به شرح زیر است:
اگرچه دوست داشتیم از او بیشتر درباره تغییرات مدیریت شهری و عملکرد شورای شهر بشنویم، اما رئیس سابق شورای شهر معتقد بود که حرفها درباره عملکرد شورای شهر بیشتر گفته شده است و آنچه برای جوانان کشور ناگفته مانده واقعه ۱۶ آذر است که برخی این روزها آن را تنها مترادف با برگزاری کنسرت و جشن میدانند و اتفاقات آن روزها فراموش کردهاند و از یاد بردهاند.
با عرض سلام و احترام و تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید و زحمت کشیدید تشریف آوردید. در آستانه روز ۱۶ آذرماه قرار داریم، روزی که سه تن از دانشجویان ایرانی در سال ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران به دست ایادی آمریکایی به شهادت رسیدند.
با توجه به اینکه ۱۶ آذر امسال با سالهای گذشته متفاوت است و در دوران پسابرجام شاهد بازگشت تحریمهای آمریکا و آشکار شدن ماهیت واقعی و حقیقی آمریکا با روی کار آمدن ترامپ هستیم، فکر میکنید ۱۶ آذر امسال حاوی چه نکاتی برای ما و مسئولان خواهد بود؟
چمران: ابتدا به ارواح طیبه شهدای ۱۶ آذر مانند شهید شریعت رضوی، شهید قندچی و شهید بزرگنیا درود میفرستم، حکومت ملی مصدق در سال ۱۳۲۹ روی کار آمد و توانست صنعت نفت ایران را ملی کند که با این کار صنعت نفت انگلیس و آمریکا به صنعت نفت ملی ایران تبدیل شد و حرکت و جهش خوبی در خاورمیانه به وجود آمد چرا که بعد از آن شاهد اقدامات جمال عبدالناصر در مصر بودیم و جنگهای ۶ روزه رخ داد.
در آن زمان شاهد بودیم که غربیها دولت مصدق را تحریم کرده و یک قطره نفت از ما نمیخریدند، ولی او توانست در این مدت توازن بودجه را حفظ کند یعنی در آن دوسال صادرات و واردات ما با هم متعادل شوند و این مسئله در حالی صورت گرفت که ما در آن سال نفت نمیفروختیم.
کودتای ۲۸ مرداد پاسخ آمریکا به نامه کمک مصدق بود
مصدق در حالی که فرد خیلی ضدانگلیسی بود به آمریکا نامه دوستانهای را نوشت و در نامه خود از آمریکا تقاضای همکاری و کمک به عمل آورد، اما آمریکا خیلی خوب پاسخش را داد و دلارهایش را به ایران فرستاد که کودتای ۲۸ مرداد در ایران انجام شود.
ابتدا کودتای ۲۵ مرداد شکل گرفت که در ۲۵ مرداد شعبان بی مخ به جلوی در خانه مصدق رفت و قصد دستگیری مصدق را داشت که خودش را دستگیر کردند و کودتای شاه فاش شد و شاه از کلاردشت به رامسر رفت و با هواپیمای شخصی اش به ایتالیا فرار کرد.
شاهد پخش شدن دلارهای آمریکایی میان کودتاچیان بودم
در ۲۸ مرداد آمریکاییها آمدند و آنان حتی فرصت این را نداشتند که دلارها را به ریال تبدیل کنند و خودم شاهد بودم که افرادی با این دلارها بالای گاریها ایستاده بودند و دلارهای آمریکایی را بین کودتاچیان پخش میکردند و این دلارها را در میدان سید اسماعیل، چاله میدان و چهارراه مولوی که خانه ما هم در همانجا بود که اکنون خانه موزه شهید چمران تبدیل شده است.
کودتاچیان از بهت و گیجی مردم سوء استفاده کردند و کودتای ۲۸ مرداد را رقم زدند
چه اتفاقاتی موجب شد تا کودتای ۲۸ مرداد به این سرعت در تهران عملی شود و اعتراضات دانشجویان نسبت به این مسئله دقیقا از چه زمانی آغاز شد؟
چمران: مردم در آن روز در یک حالت بهت و گیجی قرار گرفته بودند و متاسفانه کودتاچیان با سوء استفاده از این مسئله خیلی سریع به سمت رادیو حرکت کردند و با دلارهای آمریکایی و با حضور ۱۲ یا ۱۴ افسر و سرهنگ ارتش که تانک به همراه داشتند، به سوی خانه مصدق رفتند و کودتای ۲۸ مرداد را رقم زدند.
نیکسون به ایران آمد تا دسپخت خودش را در کودتای ۲۸ مرداد ببیند
با باز شدن دانشگاههای کشور بعد از کودتا، نیکسون قرار بود به ایران بیاید تا دستپخت خودش پس از کودتای ۲۸ مرداد را ببیند و در همین راستا دانشجویان دانشگاه تهران علیه نیکسون تظاهرات کردند تا نیکسون به ایران نیاید، چرا که دانشجویان میدانستند منشا این کودتا آمریکاست.
این اعتراضات تنها از سوی دانشگاهیان نسبت به ورود نیکسون مطرح میشد یا از اقشار دیگر هم بودند که در کنار دانشجویان اعتراض خود را نسبت به ورود نیکسون به ایران اعلام کنند؟
چمران: در کنار دانشجویان و اعتراضات آنان به حضور نیکسون در ایران اقشار مختلف مردم به ویژه بازاریان نیز اعتصاب کرد و چند روز قبل از ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ تظاهرات به طور مرتب در دانشکدههای مختلف دانشگاه تهران شکل گرفت؛ البته در آن زمان دانشگاههای تهران خیلی کم بودند و تنها دانشگاه مهم دانشگاه تهران بود. دانشگاه امیرکبیر و شریف هم نبودند و یک دانشگاه نارمک بود که اکنون به نام علم و صنعت نامگذاری شده است و آن زمان در حد یک هنرستان بود و هنوز به عنوان یک دانشگاه به حساب نمیآمد.
در نتیجه با بازشدن دانشگاههای کشور دانشجویان علیه حکومت شاهنشاهی، عملکرد نخست وزیر زاهدی و ورود نیکسون به ایران هر روز تظاهرات در تهران برگزار میشد.
افسران گارد شاهنشاهی با تفنگ و سرنیزه در ۱۶ آذر وارد دانشگاه تهران شدند
کمی از وقایع صورت گرفته پیش از روز ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ برایمان بگویید، فضای دانشگاه به چه صورتی بود و آیا پیشبینی میشد که چنین برخوردی با دانشجویان صورت بگیرد؟
چمران: دربانهای ورودی دانشگاه تهران در آن زمان شامل افسرهای گارد شاهنشاهی و پلیس میشدند، روز قبل از واقعه ۱۶ آذر آنان در دانشگاه به همراه تفنگ و سرنیزه و به طور کامل با سلاحهای تجهیز شده به داخل دانشگاه آمدند تا به سرکوب کردن تظاهرات دانشجویان در دانشکدههای مختلف بپردازند و آنان را ساکت کنند که در همین راستا دانشجویان از آنان شنیده بودند که گفته بودند: «ما فردا آنچنان زهرچشمی از این دانشجویان خواهیم گرفت».
چه اتفاقی در خود روز ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ صورت گرفت و حال و هوای دانشگاه تهران چه تمایزی با روزهای قبل خود داشت؟
چمران: مسائلی که من میگویم خلاصهای از مشاهداتی است که از دو برادر بزرگترم مصطفی و عباس چمران شنیدم و هر دو از شاهدان عینی حادثه در دانشکده فنی دانشگاه تهران بودند و با سه دانشجوی شهید همکلاسی بودند و همانطور که میدانید بهترین و زیباترین تحلیل خبری روز دانشجو را شهید مصطفی چمران در آمریکا نوشت که چاپ شده و متن آن در سایتها موجود است و من خلاصه و فشرده آن حوادث را خدمتتان تشریح کردم.
در روز ۱۶ آذر دانشجویان با هم قرار گذاشته بودند که هیچ فردی با افسران درگیر نشود، چراکه میدانستند که میخواهند کارهایی صورت انجام دهند و حدس میزدند که شاید این اتفاقات به ضرر دانشجویان تمام شود، اما عملا در صبح روز واقعه دیدند که تعداد افسران گارد شاهنشاهی افزایش یافت و این مسئله تا جایی پیش رفت که دانشجویان در سر کلاسهای خود متوجه صدای پای پوتینهای افسران در سالن دانشکدهها میشوند که در حال دویدن بودند و قصد ورود به کلاسهای دانشگاه را داشتند.
افسران گارد شاهنشاهی با حضور خود در دانشکدههای مختلف کلاس به کلاس را بررسی میکنند که چه کسی شعار و اعلامیه دارد و از دانشجویان میپرسند که چه کسی شعار داده است.
تا زمانی که به کلاسی که این دانشجویان شهید و شهید مصطفی چمران در آن حضور داشتند، میرسند که استاد در حال درس دادن بوده است، وقتی استاد به ورود آنان اعتراض میکند و افسران با استاد محکم مقابله کرده و به سینه او میکوبند و از استاد میخواهند که نام دانشجویانی که شعار علیه شاهنشاهی و ضدنیکسونی میدادند را اعلام کند و این اتفاق در حالی میافتد که اسلحههای افسران گارد شاهنشاهی به سمت دانشجویان نشانه گرفته شده بوده است.
استاد این دانشجویان به پیش رئیس دانشکده میرود و اعتراض خود را نسبت به این مسئله اعلام میکند و رئیس دانشکده به پیش افسران گارد شاهنشاهی میآید و اعتراض میکند که اینجا دانشگاه است و حرمت دانشگاه را حفظ کنید، اما افسر گارد شاهنشاهی با اسلحه به سینه رئیس دانشکده میزند و او را به کنار میخواند و وارد کلاس میشود.
افسران گارد شاهنشاهی با ایجاد درگیری و بازرسی از کلاسهای درس تلاش میکنند تا درگیری را به اوج برسانند. بالاخره بعد از آن همه بازجویی از دانشجویان، تعدادی از دانشجویان عصبانی شده و شروع به شعار دادن کردند، که مضمون شعارها مخالفت با ورود نیکسون به ایران و اخراج گارد شاهنشاهی از ایران بود.
افسران گارد شاهنشاهی دانشجویان معترض را به سمت راهروی دانشگاه و سالن مرکزی دانشکده فنی دانشگاه تهران میکشانند که در اینجا شعارها اوج میگیرد و با اوج گرفتن شعارها بلافاصله دستور تیراندازی و شلیک به افسران داده میشود که در اولین گلولههایی که شلیکمیشود، این سه تن از دانشجویانی که نام بردم به شهادت میرسند که شهید شریعترضوی و شهید قندچی در همان لحظه به شهادت میرسند، اما درباره شهید پاکنیا باید گفت که شهادتش زمان برد و او تا جان در بدن داشت، شعارهای ضد شاهنشاهی و ضدنیکسونی سر میداد.
در این شرایط دانشجویان دیگر زخمی میشوند و خون سراسر سالن مرکزی دانشکده فنی را فرا میگیرد. از طرفی گلوله به رادیاتورهای سالن مرکزی دانشگاه تهران اصابت کرده و موجب سوراخ شدن آنها میشود و آب و خون باهم مخلوط میشوند که یک فضای ناراحت کننده و احساسی را در صحن دانشگاه به وجود میآورد و افسران گارد شاهنشاهی به دانشجویان حمله میکنند. پاسخ آمریکا به نامه کمک مصدق فرستادن دلار برای ایجاد کودتای ۲۸ مرداد بود/شاهد پخش شدن دلارهای آمریکایی میان کودتاچیان بودم/ناگفتههای چمران از وضعیت خانوادههای ۱۶ آذر
تا غروب روز ۱۶ آذرماه از برادرم مصطفی چمران اطلاعی در دست نداشتیم
در این حادثه برادر شهیدتان آقای مصطفی چمران در کجا بودند و آیا او هم با افسران گارد شاهنشاهی درگیر شدند؟
چمران: بله، در آن روز بعد از این جریانات، دانشجویان سعی در فرار داشتند که مشاهده میکنند در محاصره سربازهای گارد شاهنشاهی قرار گرفتهاند. در وسط سالن مرکزی دانشکده فنی آزمایشگاه قرار داشت که دارای شیشههای بزرگی بود و با فشاری که به طرف آزمایشگاهها وارد شده بود این شیشهها میشکند و با شکستن شیشهها دانشجویان اجبارا به سمت آزمایشگاهها میروند تا راه فراری پیدا کنند و بتوانند خودشان را نجات دهند که در این حرکت هم عدهای از دانشجویان از جمله برادرم زخمی میشوند که دستش به شدت در نقطه حساس آسیب دید و مجبور میشوند او را به بیمارستان ببرند.
ظهر همان روز برادر بزرگترم به خانه آمد و توضیحاتی را درباره اتفاقات صورت گرفته در دانشگاه تهران اعلام کرد، اما برادر دیگرم مصطفی چمران تا غروب از او خبری نداشتیم، لحظات سختی برای خانواده من رقم خورد، تا اینکه غروب از بیمارستان به خانه آمدند و این اتفاقات در حالی صورت گرفت که خود من در آن زمان دانشآموز بودم.
شاه سه تن از فرهیختگان این کشور را در ۱۶ آذر پیش پای نیکسون قربانی کرد
بعد از واقعه روز دانشجو چه اتفاقاتی در دانشگاه تهران صورت گرفت و آیا همچنان اعتراضات در دانشگاه تهران برقرار بود؟
چمران: چند روز بعد از جریان ۱۶ آذر نیکسون به ایران آمد، آن هم در شرایطی به دانشگاه تهران آمد که وارد دانشگاه خالی شده و خونهای شسته شده دانشجویان شهید شد و او روی خون دانشجویان قدم گذاشت و درجه دکترای افتخاریاش را دریافت کرد و از سرکوب تظاهرات دانشجویان خوشحال بود.
در همین حال بازار هم اعتصاب کرد که افسران اعتصاب آنها را شکستند و روی درهای مغازههای آنها قفل زدند و علامت رنگ قرمز میزدند که بعدا آنها را دستگیر کنند و با همه این اتفاقات دانشگاه نیز تعطیل بود و نیکسون هم سخنرانی خود را انجام داد و رفت.
روزنامه معترض به حوادث ۱۶ آذرماه فردای آن روز توقیف شد
پس از این جریان یکی از روزنامهها که بلافاصله هم تعطیل شد، نوشته بود که این یک رسم ایرانی است که وقتی مهمانی از راه دور میآید، جلوی پایش گوسفند قربانی میکنند و، چون نیکسون در آن زمان معاون رئیسجمهور آمریکا و برای شاه ایران فرد مهمی بود، در جلوی پای او ۳تن از فرهیختگان و ارزندهترین اعضای جامعه را قربانی و تقدیم نیکسون و دولت آمریکا کردند که اگرچه این روزنامه توقیف شد، اما با این حال روزنامه به دست مردم رسیده بود و متن را خوانده بودند.
آمریکاستیزی و استبدادستیزی ویژگی برجسته روز ۱۶ آذرماه بود
با توجه به وقایعی که شما از حادثه روز دانشجو تعریف کردید، فکر میکنید ویژگی برجسته روز ۱۶ آذر چه بود؟
چمران: آنچه که در واقعه روز دانشجو مهم بود، حرکت ضد استعماری، ضد استکباری، ضد آمریکایی و ضد شاهنشاهی است که در آن روز به این صورت تبلور یافت و منجر به شهادت ۳ تن از دانشجویان دانشگاه تهران شد که آنها را در امامزاده عبدالله تهران دفن کردند.
به یاد دارم که هرسال دانشجویان در ۱۶ آذر سر خاک این شهدا میرفتند که هربار سنگ قبر آنها را درست میکردند، اما در دولت شاهنشاهی هرساله سنگ قبر آنان به طور مداوم تخریب میشد تا بالاخره بعد از انقلاب قبر این سه شهید را به نحو بهتری بازسازی کردند، البته قبر این سه شهید مخفی نبود و دانشجویان آن زمان میِدانستند در کجا دفن شدهاند.
اتفاقا مصطفی چمران روز آخری که در ایران بود و قصد سفر به آمریکا را داشت، آخرین جایی که قبل از سفرش رفت، بر سر مزار شهدای ۱۶ آذر رفت که در آخرین لحظاتش در ایران با این شهدا تجدید دیدار کرد.
قبور شهدای دانشجوی ۱۶ آذر هرساله از سوی دولت شاه تخریب میشد
گفته میشود گویا قبر این سه شهید بزرگوار مخفی بوده است و ممانعتی برای زیارت قبور آنان وجود داشته است؟
چمران: قبور این شهدا مخفی نبود، اما دولت شاهنشاهی اسامی این شهدا را از روی سن قبر آنان میکندند چراکه هرساله در دوران اختناق و استبداد شاهنشاهی دانشجویان قبل از انقلاب در روز ۱۶ آذر تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی قبور این شهدا زیارت میکردند و با تجمع بر سر قبور این شهدا شعار داده و تظاهرات میکردند.
از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۷ که من دانشجو بودم، هرساله دانشجویان در این سالروز بر سر مزار شهدا میرفتند و در دانشگاه تظاهرات برپا میکردند، هرچند سالهایی هم وجود داشت که افسران گارد به داخل دانشکدهها میآمدند و مجبور میشدیم که روز دانشجو را در دانشکده جمع شویم و نمیتوانستیم در صحن دانشگاه تظاهرات کنیم، اما در سالهایی که امینی نخست وزیر بود و قصد داشتند که آزادی بیشتری دهند، در داخل دانشگاه هم میتوانستیم به مناسبت این سالروز راهپیمایی کنیم.
حتی یک سال به خاطر دارم که در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران که هنوز ساختمان آن تمام نشده بود، عباس شیبانی دوست و بزرگوارمان که اکنون در بستر بیماری است و خدا انشالله او را شفا دهد، به عنوان دانشجوی پزشکی آمدند و بالای ساختمان یک طبقه کارگاه ایستاد و سخنرانی کرد، البته بعد از سخنرانی او را دستگیر کردند، اما او فرد شجاعی بود و از دستگیری نمیهراسید.
محور تظاهرات هرساله دانشجویان ضداستکباری، ضد آمریکایی و ضد سیاستهای شاهنشاهی بود که بعد از انقلاب به نام روز دانشجو نامیده میشد و این روز را هیچوقت فراموش نمیکنیم، چرا که در این روز به فرمان شاه ۳ تن از فرزندان آب و خاک را در دانشگاه تهران به خاک و خون کشیدند تا بتوانند مردم را ساکت کنند و جناب نیکسون به ایران بیاید و ببیند که چگونه کودتا کرده و باعث سرنگونی حکومت ملی شده است و آمریکاییها از سال ۳۲ تا ۵۷ آن چپاول و غارتگری را در ایران ادامه دادند.
دهه هفتادیها از دانشجویان دهه ۳۰ بیشتر انقلابی نباشد، کمتر نیستند
حججیهای دهه هفتادی در قرن ۲۱ برای مبارزه با داعش به عنوان ایادی آمریکا از جان خود میگذرند و به مسلخ جنون میروند، با توجه به اینکه شما در ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ حدودا ۱۲ سال داشتید و قطعا حال و هوای آن روزها را به خاطر دارید، آیا نسل جوان امروز از جوانان ۱۳۳۲ جلوتر است؟
چمران: دانشجویان و نسل جوان امروز ما هر دو خوشبختانه این آگاهی را دارند که در قیاس با آن زمان دانشجویان آگاه و انقلابی را کمتر از آن زمان نمیبینم و شاید بیشتر از آن زمان انقلابی باشند.
در آن زمان شرایط سختی بود و آنچه که در دانشگاهها حاکم بود، اجازه بروز و ظهور این نوع تفکرات را نمیداد و راههای انحرافی را بیشتر مقابل دانشجویان باز میکرد که سختی کار و هراس از زندان، تبعید و دستگیری باعث میشد که عده زیادی از هراس یا عدم اطلاع کمتر در وادی استکبار ستیزی قدم بگذارد، اما عدهای در آن زمان بودند که تلاش میکردند و دستگیر و زندانی هم میشدند که همانطور که گفتم یکی از آنها آقای شیبانی بود و بنده هم بعد از فارغالتحصیلی از فوق لیسانس که از همان دانشکده گرفتم، به دادگاه نظامی رفته و بعد به جنوب کشور تبعید شدم، اما با توجه به این دست مسائل، دانشجویان انقلابی هراسی از اعتراضهای خود نداشتند.
دانشجویان این زمان نسبت به زمان قبل آگاهتر هستند و به خوبی میتوانند این را درک کنند که آمریکا چه جایگاهی دارد و مسائل سیاسی را به خوبی تحلیل کنند.
عدهای داوطلبانه با کمال و اشتیاق به سوی شهادت میروند، هرکجا که باشند. در دوران دفاع مقدس تعداد زیادی از جوانان کشورمان حتی نوجوانان روحیه بسیار خوبی برای جنگیدن با دشمن داشتند؛ دشمنانی که خاک ما را اشغال کرده بودند و امروز که افرادی به ایدئولوژی ما و خاک وطن ما چشم دارند.
درست است که دشمن تا نزدیک مرز ما پیش آمد، اما آنان به دنبال توقف نبودند و قصدشان درون مرزهای ما بود و درون افکار جوانان ما را نشانه گرفته بودند، اما شاهد آن هستیم جوانان ما با چه شوق و رغبتی پای به میدان شهادت گذاشتند و همین موجب شد که انگیزه شهادتطلبی در مردم عراق به صورت حشدالشعبی و در لبنان به صورت حزبالله و در روسیه به صورت نیروهای مردمی و در غزه و فلسطین به صورت حماس و جهاد اسلامی نشان دهد که بتواند در مقابل رژیم صهیونیستی و آمریکا که نوکرانشان داعش بودند، مقابله کنند.
داعشیها دستنشاندگان آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند میدانیم که داعشیها چیزی جز دست نشاندههای آمریکا و رژیم صهیونیستی نبودند که متأسفانه پولشان را کشور مسلمانی مثل سعودی میدهد؛ یعنی از بودجه کشورهای اسلامی موجب خونریزی در کشورهای دیگر اسلامی به وجود آوردند.
شهید مصطفی چمران بعد از انقلاب خانواده شهدای ۱۶ آذر را پیدا کرد
شما از خانواده این سه شهید بزرگوار اطلاعی در دست دارید و رژیم شاهنشاهی پس از به شهادت رساندن این سه شهید بزرگوار چه برخوردی را با خانوادههای آنان انجام داد؟
چمران: فکر نمیکنم در آن زمان با خانواده آنها برخوردی صورت گرفته باشد و اگر اینطور بوده، من اطلاعی نداشتم. بعد از انقلاب دکتر چمران که به ایران آمد، خانواده این شهدا را پیدا کرد، البته خانواده شهید شریعت رضوی خیلی راحتتر پیدا شد، چرا که برادر همسر دکتر شریعتی بود و پدر شهید قندچی در بازار بود و شهید پاک نیا را به سختی توانستند پیدا کنند.
ولی چند ملاقات با آنها توسط شهید چمران چمران گذاشته شد که او نسبت به آنها ابراز محبت میکرد و به آنها خیلی علاقمند بود. به یاد دارم که در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در سالروز ۱۶ آذر که دکتر چمران سخنرانی داشت، خانوادههای این شهدا حضور داشتند و اکنون از خانوادههای آنان خبری ندارم.
پاسخ آمریکا به نامه کمک مصدق فرستادن دلار برای ایجاد کودتای ۲۸ مرداد بود/شاهد پخش شدن دلارهای آمریکایی میان کودتاچیان بودم/ناگفتههای چمران از وضعیت خانوادههای ۱۶ آذر
تجربه تلخ دولت مصدق در اعتماد به آمریکا دوباره تکرار شد
بشما در اظهارات خود درباره مصدق صحبت کردید و گفتید که مصدق از آمریکا درخواست کمک کرد که آمریکا جواب دیگری به آن داد و اکنون در دولت فعلی یک همچین رویکردی را در برخی چهرههای سیاسی بینیم که معتقدند تنها راه پیشرفت کشور را مذاکره میدانند، به نظر شما راه پیشرفت کشور متکی به این است که حتما با آمریکا مذاکره کنیم یا باید به توان نیروی جوانان کشورمان تکیه کنیم؟
چمران: تجربه تلخ مصدق دوباره تکرار شد و مصدق فکر نمیکرد که آمریکا اینگونه باشد و خود مصدق به شدت ضد انگلیسی بود و به دیوان لاهه رفت و از ایران دفاع کرد که دیوان لاهه به نفع ایران رأی داد و نفت ملی شد و انگلیسیها را از ایران بیرون کردند و از آبادان نیز بیرون کردند که در آبادان فکر میکردند پالایشگاهها در خاموشی مطلق فرو میروند که خوشبختانه مهندسین و جوانان آن زمان ما نگذاشتند آبادان یک لحظه خاموشی را تحمل کند.
آمریکا در زمان مصدق کار ناجوانمردانه خودش را به خوبی نشان داد، همان کاری که امروز کرد و عدهای به آن دل بستند و او را کدخدا دانستند؛ حتی گاهی اوقات گفتند که آبمان دست آنهاست و بارانمان و خشکسالی هم با کمک آمریکا حل میشود، یعنی به جای کدخدا او را خدای خود کردند چرا که آب و باران دست کدخدا نیست.
تا این مرحله هم پیش رفتند، ولی دیدند که آمریکا حتی اوباما کمکی نخواهند کرد که عدهای فکر میکنند اوباما با ترامپ فرق دارد، اما خیر هر دو یکی هستند فقط یکی با زبان نرم و ملایمتری نقض عهد و ظلم میکرد و آن یکی با وقاحت و پررویی تمام ظلم میکرد، در غیر این صورت این تحریمها در زمان اوباما شروع شد.
بعد از برجام هم شخصیتهایی تحریم شدند و حتی یکی از وعدههایی که داده بودند متاسفانه عملی نشد در حالی که ما همه تعهدات خود را عملی کرده بودیم. نیروگاههای اتمی و سانتریفیوژها را غیر فعال کرده، آب سنگین و همه را بر باد دادیم و همه این کارها را انجام دادیم در حالی که طرف مقابل به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرد.
همان تجربه مصدق در گذشته که از آنها کمک خواست، تکرار شد و گفتند با مذاکره یا خیلی راحتتر و بدون رودربایستی بگوییم با سازش بتوانیم آب، نان و شغل مردم را فراهم کنیم، سرمایه گذاری خارجی را بیاوریم و در ایران رواج دهیم که هم چرخ زندگی بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و دیدیم در عمل اینطور نشد.
تکرار دوباره این تجربه تلخ تاریخ باعث شد که همان ضربه را از همانجا بخوریم و متاسفانه هنوز عدهای این تفکر را دارند که اگر میخواهیم مسائل کشورمان حل شود؛ سازش کنیم، ولی به طور قطعا و یقنیا اگر سازش کنیم نه تنها مسائل کشورمان حل نمیشود بلکه شرایط حادتر و سختتری را بر ما حاکم خواهد شد.
مشخص است که آمریکاییها از ما گاو شیرده میخواهند و اگر مثل زمان شاه و بن سلمان یا ابواره باشیم، ما را میپذیرند، اما این بیآبرویی که عربستان با آن مواجه شده است تا جایی که حتی در نشست سران در آرژانتین کسی حاضر نیست به بن سلمان سلام دهد و دست دهد این تازه بین دولتها است و بدانید که آنان بین مردم روی زمین هیچ جایگاهی نداشته و ندارند و ما هیچ وقت حاضر نیستیم این اقتدار و صلابت را از دست دهیم که از نظر قدرت خاورمیانه پشت مرزهای رژیم صهیونیستی رسیدیم.
رژیم صهیونیستی که قصد داشت از نیل تا فرات گسترش یابد و اکنون ما پشت مرزهای او هستیم و مرزهایش را درخطر میبیند که به اینجا رسیدیم و حالا عدهای در این شرایط دم از سازش بزنند؛ به عقیده من خیلی خوش باورانه است و اگر بخواهم خوش بینانه بگویم؛ ساده انگاری است و کسانی که دستی در سیاست دارند بایستی دقیقا در این مورد فکر کنند که منشا آن چیست.
دیدگاه تان را بنویسید