اول صف و انتهای دو اردوگاه

کد خبر: 880079

سرعت حرکت به سمت مقصد، معیار یکسانی ندارد. در یک اتوبان مسطح با فرض اینکه مانعی نباشد، شاید تا بیش از صدوبیست کیلومتر بر ساعت هم بشود سرعت گرفت. اما در عبور از یک گردنه پر پیچ و خم و مستعد ریزش کوه، همین سرعت ممکن است به ۲۰ کیلومتر بر ساعت تنزل پیدا کند

اول صف و انتهای دو اردوگاه

روزنامه کیهان: سرعت حرکت به سمت مقصد، معیار یکسانی ندارد. در یک اتوبان مسطح با فرض اینکه مانعی نباشد، شاید تا بیش از صدوبیست کیلومتر بر ساعت هم بشود سرعت گرفت. اما در عبور از یک گردنه پر پیچ و خم و مستعد ریزش کوه، همین سرعت ممکن است به ۲۰ کیلومتر بر ساعت تنزل پیدا کند. مثال دوم، تفاوت سرعت قهرمان مسابقات اتومبیل‌رانی با سرعت حرکت خودروی رئیس‌کاروانی است که مسئولیت عبور امن صد‌ها اتوبوس از راه‌های صعب‌العبور را برعهده دارد. مثال سوم، میزان مقاومت باد نسبت به میزان افزایش سرعت است. کسی که با دوچرخه می‌راند، راننده‌ای که خودرویی را به حرکت درمی‌آورد و خلبانی که هواپیما را هدایت می‌کند، همگی با مقاومت هوا مواجه می‌شوند، اما حجم فشار وارده به دوچرخه و هواپیما یکی نیست. قطعا هواپیما به اعتبار سرعت و شتابش با مزاحمت بیشتری مواجه می‌شود. مثال چهارم؛ افرادی را وسط میدان مین تصور کنید که سانتیمتری معبر باز می‌کنند. قضاوت سرسری این است که آن‌ها گیر افتاده‌اند. اما اگر دقت کنیم که همین اتفاق در شب عملیات رخ می‌دهد، می‌فهمیم با همین احتیاط و دقت، خط شکن فتح‌الفتوحی بزرگند. ۲- رهبر در نظام امام- امامت، مکلف است اول و آخر قافله (پیشتازان، و کندرو‌ها و عقب‌افتادگان) را چنان با هم مراعات کند که همه قافله پیش روند و از مکاید راهزنان یا شرکای آن‌ها در قافله در امان بمانند. کسی جلودار امیرمومنان (ع) در سبقت و شتاب به سمت قله‌های آرمانی نبود، اگر بنا بود او خود به تنهایی ره بسپارد و مامور نباشد امتی پراکنده و آسیب‌پذیر را صیانت کند و مانع از پاشیدگی جمعیت آنان شود؛ بنابراین با همه تلخی و گزندگی، ۲۵ سال مصیبت خانه نشینی از یک طرف، و حکمیت تحمیلی با معاویه از طرف دیگر را به‌جان خرید. خون‌دل خورد و شماتت شنید و متهم شد، اما از منطق تقوا و مصلحت متعالی کوتاه نیامد؛ و البته که اگر خیانت برخی صحابی پیامبر (ص) و همراهان اشرافیت‌زده نبود، کمترین ضرورتی برای آن تنازل‌ها پدید نمی‌آمد. آن صبر و بصیرت هرچند، حمل بر ناکامی سیاسی شد، اما بنای سیاستی مبتنی بر رشد بینش بشر و به میدان آمدن مردمانی پای کار را پی افکنده که امروز در قالب شکستن پشت ابرقدرت‌ها نمود پیدا کرده است. ۳- باید از مرام بنی‌اسرائیلی بر حذر بود. آن‌ها بردگان بیچاره فرعون بودند که با هدایت حضرت موسی شبانه گریختند، اما اندکی بعد، میان دریا و لشکر فرعون گرفتار شدند. بد ایمان‌ها بلافاصله گفتند «انّا لمُدرَکون». نابود شدیم و رفت! اما تاریخ می‌گوید منطق موسی به حقیقت پیوست که باورمندانه می‌گفت: «کلّا انّ مَعیَ ربّی سَیَهدین. هرگز! پروردگارم با من است، راه نشانم دهد». با این وجود، بنی اسرائیل تا از دریا به سلامت گذشتند و بت‌پرستان را دیدند، فیل‌شان یاد روزگار فرعون را کرد و گفتند یا موسی مانند آنها، بتی برای ما بتراش! پس از آن هم نوبت به آزمونی بزرگ رسید؛ آزمونی که همواره پیش روی امت‌های مومن بوده و برای ما هم هست. ۴- آیات ۲۱ تا ۲۶ سوره مائده ناظر به یک گفت‌و‌گوی چندجانبه است: «(موسی گفت) اى قوم من به سرزمین مقدسى که خداوند براى شما مقرر داشته، وارد شوید... گفتند اى موسى در آنجا مردمى قدرتمند و ستمگر هستند و تا آنان بیرون نروند، ما داخل نمىشویم، پس اگر از آنجا بیرون بروند ما وارد خواهیم شد. دو مرد از کسانى که [از خدا]مى‌ترسیدند و خدا به آنان نعمت داده بود، گفتند از آن دروازه بر ایشان وارد شوید که اگر از آن درآمدید، قطعا پیروز خواهید شد و اگر مؤمنید، به خدا توکل کنید. گفتند اى موسى تا وقتى آنان هستند ما هرگز پا در آن شهر ننهیم. فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ. تو و پروردگارت بروید و بجنگید که ما همین جا مى‏نشینیم. [موسى]گفت: پروردگارا من جز اختیار خود و برادرم را ندارم، پس میان ما و این قوم نافرمان جدایى بینداز. [خدا به موسى]فرمود: ورود به آن [سرزمین]چهل سال بر ایشان حرام شد؛ در بیابان سرگردان خواهند بود. پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور». ۵- بی‌عملی، در حاشیه امنیت ایستادن و در هر امر کوچک و بزرگی، مقتدای خود را خط‌شکن و اقدام‌کننده خواستن یا ملامت کردن، منطق بنی‌اسرائیلی است و عایدی‌اش - اگر اغماض پروردگار نباشد- سرگشتگی و بیچارگی طولانی‌مدت است. از زمره همین منطق پست، بهانه‌جویی و تشکیک و تردیدافکنی، برای عمل نکردن به اوامر مولاست که در ماجرای گاو بنی اسرائیل اتفاق افتد و در روزگار‌های دیگر نیز مشابه آن تکرار شده است. شاید مشابهش می‌شود همین که عده‌ای ۳۰ خردادماه امسال، بیان دقیق رهبری درباره موضوع کنوانسیون‌های مسئله‌دار را شنیدند، اما درباره یک مصداق خطیر همان کنوانسیون‌ها، امر را مشتبه وانمود کردند. البته حساب افراد بی‌خبر و کم‌اطلاع را باید از طیف‌های ماموریت‌دار برای تسلیم در مقابل دشمن جدا کرد، هرچند که طیف اول، نقشه و پازل طیف دوم را ندانسته کامل می‌کنند. ۶- برخی افراد، آدم مهمی نیستند، اما مانند نشتی بشکه، ما فی‌الضمیر طیف متبوع خود را لو می‌دهند. سایت کلمه وابسته به گروهک شورای هماهنگی سبز، متعلق به عناصر فراری سبز است که در پاریس اقامت دارند. پاریس در کنار گروهک ملی- مذهبی و شورای هماهنگی سبز، میزبان و مقرّ سازمان تروریستی منافقین هم هست. اخیرا «تقی- ر» از سران متواری گروهک ملی- مذهبی، تحلیلی در سایت مذکور نوشته که با وجود ادبیات منافقانه، ماهیت منافقین وابسته را لو می‌دهد. او به این بخش از سخنان رهبر معظم انقلاب در اجتماع یکصد هزار بسیجی پرداخته که؛ «دشمن می‌خواهد ملّت ایران را به این نتیجه برساند که بن‌بست است، راه‌حل وجود ندارد مگر پناه بردن به آمریکا و زانو زدن در مقابل آمریکا و تسلیم شدن در مقابل آمریکا... البتّه این اتّفاق نمی‌افتد، من به حول و قوّه الهی و با همراهی شما تا جان و توان دارم، نخواهم گذاشت این اتّفاق در کشور بیفتد». عضو پاریس‌نشین گروهک مذکور ابتدا به سیاق همه منافقین ورشکسته، پشت نام «ملت» پنهان می‌شود و ادعا می‌کند «صدایی در جامعه مدنی ایران بلند است که تعامل و صلح و رابطه بدون تنش با جهان می‌خواهد. قصد زانو زدن هم ندارد». اما چند خط بعد، انتهای آرزوی مستکبران عالم را بازگو می‌کند و می‌نویسد «او نمی‌تواند بگوید نمی‌گذارم که امری انجام بشود یا نشود... تجربه ما حکومت امام علی است. او با حکمیت در جنگ صفین مخالف بود، اما چون خواست مردم بود تن داد»! منافق ناشی به فاصله چند خط، از ادعای «تعامل و صلح با دنیا بدون زانو زدن»، به نسخه عینی «حکمیت و صلح تحمیلی معاویه» می‌رسد که توسط نفوذی‌های مدعی صلح در اردوگاه امیر مومنان علیه‌السلام تجویز شد! ۷- رهبر انقلاب در نامه ۲۹ مهر ۹۴ خطاب به رئیس‌جمهور، ضمن صدور مجوز اجرای برجام «مشروط به ۲۹ شرط مجلس و شورای عالی امنیت ملی و رهبری» -که متاسفانه غالبا از سوی دولت و وزارت خارجه رعایت نشد- تاکید کردند: «جنابعالی با سابقه چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی، طبعاً دانسته‌اید که دولت آمریکا در قضیّه هسته‌ای و نه در هیچ مسئله دیگری، رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته و در آینده هم بعید است جز این عمل کند. اظهارات رئیس‌جمهور آمریکا در دو نامه به اینجانب مبنی بر اینکه قصد براندازی ندارد، خیلی زود با طرفداری‌اش از فتنه‌های داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد... دشمنی آمریکا تا هنگامی که جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود، آنان را مأیوس کند، ادامه خواهد داشت... محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته، دچار نقاط ابهام و ضعف‌های ساختاری و موارد متعدّدی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه‌به‌لحظه، می‌تواند به خسارت‌های بزرگی برای حال و آینده کشور منتهی شود... همان‌طور که... گوشزد کرده‌ام، رفع تحریم‌ها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدّی گرفتن و پیگیری همه جانبه اقتصاد مقاومتی میسّر نخواهد شـد». ۸- سه سال بعد، در حالی که رهبری به اقتضای سیره نظام «امت - امامت»، دولت را به استواری و جبران خطا‌ها فرا می‌خواند و برای توفیق در این مسیر حمایت می‌کند، موضع برخی مدعیان حمایت از آقای روحانی عبرت‌آموز است؛ همان‌ها که دولت را رحم اجاره‌ای خود خواندند، اکنون بی‌کفایت و بزمی می‌نامند. آن‌ها با عرض پوزش، چوب خشک را در تدابیر اقتصادی بهتر از آقای روحانی خوانده و حتی خواستار استعفای او شده‌اند. مواضع برخی اصلاح‌طلبان در ایام اخیر قابل تامل است؛ «رهامی: فکر نمی‌کردیم دولت روحانی تا این حد مردم را ناراضی کند. هرچه از انتخابات فاصله گرفتیم، نارضایتی مردم از عملکرد دولت بیشتر شد». «مرعشی: عمده مردم فکر می‌کنند اصلاح‌طلبان، بانی و باعث مشکلات امروز هستند و آن‌ها را مقصر روی کار آمدن روحانی می‌دانند. روحانی در مقام انشاء حرف‌های خوبی می‌زند، اما در مقام عمل باید ببینیم چه قدر به انشای خود اعتقاد دارد» و «محمد سلامتی: ضعف مدیریت باعث شد تا دولت کارایی لازم را نداشته باشد و کارنامه موفقی برجای نگذارد. اغلب مدیران روحانی نگاه به خارج دارند». ۹- در شرایطی که میان منتقدان و حامیان دولت، ارزیابی روشنی نسبت به توانمندی دولت و خطا‌های راهبردی آن وجود دارد - خطا‌هایی که دشمن را گستاخ کرد- در سایه تدابیر دوراندیشانه مقتدای انقلاب و موقعیت‌شناسی صد‌ها هزار جوان پاکباخته و پای کار انقلاب اسلامی، پیروزی‌های بی‌سابقه‌ای در چهار گوشه منطقه (از عراق تا سوریه و لبنان و یمن) رقم خورده است؛ تا آنجا که تحلیلگران جهانی، با اشاره به تحولات چند ماه اخیر عراق می‌گویند آمریکا سه گل از ایران خورد. این رویکرد، عمل به رهنمود امیر مومنان (ع) است که فرمود: «اِرمِ ببصرک اقصی القوم». در جنگ فقط پیاده‌نظام را نبین، بلکه نگاهت را تا عمق اتاق فرماندهی دشمن و نقشه آن بیفکن. در همین شرایط دوگانه «خطر- خط‌شکنی» است که مقتدای انقلاب با وجود همه کژتابی‌ها و بدفهمی‌ها، با ایمان به صدق وعده‌های الهی در جمع بسیجیان می‌فرمایند «این جلسه بزرگ در موقعیت بسیار حسّاسی تشکیل شده... حساسیت از این جهت که از یک طرف عربده‌کشی‌های سران استکبار و سیاستمداران آمریکای جهان‌خوار، از یک طرف قدرت‌نمایی جوانان مؤمن و پیروزی‌های پیاپی در میدان‌های مختلف، از یک طرف مشکلات اقتصادی کشور و تنگیِ معیشتِ بخش بزرگی از مردم ضعیف کشور و از طرفی حسّاس شدن و به تکاپو افتادن نخبگان کشور که این وضعیّت آن‌ها را حسّاس کرده و به تکاپو و تلاش فکری و عملی وادار کرده است... نوک پیکانِ این حرکت عظیم ملّی، شما جوان‌ها هستید؛ شما هستید که راه را باز می‌کنید... اگر دشمن در ما وحدت را مشاهده کند، در ما احساسِ قدرت را ببیند، در ما عزم راسخ را ببیند، عقب می‌نشیند».

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت