تهدید نق‌زن‌ها با نق‌زنی!

کد خبر: 870296

اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور و از بلندپایگان حزب کارگزاران سازندگی و کسی که ارز ۴۲۰۰ و ماجراهایش خطی بر تنه درخت مدیریتی کشور است، دیروز در اظهاراتی گفته: «شرایط فعلی، مدیرانی را می‌طلبد که از حیثیت و توان خود هزینه کنند و پای کار مردم بایستند و مدیران کم‌انگیزه یا بی‌انگیزه که اهل نق‌زدن هستند، مدیران شرایط خطیر نیستند.».

تهدید نق‌زن‌ها با نق‌زنی!

روزنامه جوان: اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور و از بلندپایگان حزب کارگزاران سازندگی و کسی که ارز ۴۲۰۰ و ماجراهایش خطی بر تنه درخت مدیریتی کشور است، دیروز در اظهاراتی گفته: «شرایط فعلی، مدیرانی را می‌طلبد که از حیثیت و توان خود هزینه کنند و پای کار مردم بایستند و مدیران کم‌انگیزه یا بی‌انگیزه که اهل نق‌زدن هستند، مدیران شرایط خطیر نیستند.»، اما در همان سخنرانی حرف‌هایی را بر زبان راند که کم از نق‌زدن نبود و برای خالی‌کردن دل مردم و حاشیه‌سازی در اداره کشور کافی بود! او گفت: «تحریم‌ها تأثیر بسیار زیادی داشته و امریکا علیه ما جنگ اقتصادی به راه انداخته است.» جهانگیری درباره آب هم از ناتوانی دولت و مدیرانش گفت: «آب یک ابر چالش شده است. باید آن را به یک موضوع اجتماعی تبدیل کرد. دولت به تنهایی نمی‌تواند آن را حل کند.»

جهانگیری در عین حال که مدیران نق‌زن دولت را تهدید می‌کند، با توصیف مدیرانی که کشور به آن‌ها نیاز دارد مختصاتی را برای آن‌ها ترسیم کرده که وجود خارجی ندارد، نه آنکه وجود نداشته باشد، بلکه به حکم سیاسی‌کاری و در مستی برجام، تبعید و منزوی شدند و بعضاً نیستند. بماند که همین‌ها نیز آینه عبرت شدند برای مدیران دیگر که به میدان ورود نکنند.

بگذارید اندکی تأنی کنیم و تأمل، پس کمی به عقب باز می‌گردیم، به ابتدای سال ۹۰؛ سالی که تحریم‌های شدید و همه‌جانبه‌ای که به اقتصاد ایران تحمیل شد، به‌گونه‌ای که دامنه وسیع و عمیقی از مدیریت کشور را نشانه گرفت. آن روزگاران بودند مدیرانی از جنس آقای معاون که برای دور زدن تحریم‌ها، آرایش جنگی گرفتند. در قیاسی گذرا میان تحریم‌های آن روز و امروز، می‌توان تحریم‌های امروز را فانتزی تعریف کرد، اما آن تحریم‌های سخت، مدیریت شد و به‌رغم سختی‌هایش به حکم نصرت الهی در مهلکه گرفتار نشده و با پرش‌های قیمتی مواجه نشد.

کسانی که شناخت کافی از تحریم، مکانیزم‌های آن و سلسله تصمیمات اخذ شده برای غلبه بر این حکم ناعادلانه دارند، حتماً و حتماً خواهند گفت که چرخ اقتصاد کشور به عزم، درایت، جهاد و توکل مدیرانی می‌چرخید که همه جان بودند و همه مؤمن به یاری خدا بابت خلوص در کارهایشان. گرچه در آن جنگ اقتصادی، بخشی از منافع ملی تضییع شد، ولی نباید از خاطر برد که در «جنگ» هم زمین داده می‌شود و هم تلفات، اما کم کردن هزینه‌ها و آسیب‌ها و ماندن در قله باور و ایمان آنی است که امروز از برخی مدعیان بر نمی‌آید و چرخی را نمی‌چرخاند.

بدون تردید، سخت‌ترین تحریم‌های همه‌جانبه و هوشمندانه جامعه جهانی علیه یک کشور، در ابتدای دهه ۹۰ رخ داد و همین موضوع، نحوه مقابله با آن را پرهزینه کرد، ولی هیچ‌گاه میزان صادرات نفت ایران، پیش از آغاز تحریم‌ها بیش از ۷۰۰ هزار بشکه کاهش نیافت. بار اداره کشور به دوش مدیران میانی بود، از وزارت نفت گرفته تا وزارت صنعت که در دولت یازدهم به مسلخ دادگاه و بازی سیاسی برده شدند و آبرویشان به تیغ اتهامات مخدوش. وقتی برجام آمد، این روند شدت بیشتری گرفت و تعدادی از مدیران دلسوزی که در آماج انواع تخریب‌ها قرار داشتند، با حجم بالای آتشخانه دولتی مواجه شدند که فکر می‌کرد تحریم‌ها برای همیشه از اقتصاد ایران رخت بربسته و دیگر نیازی به آبدیدگان عرصه تحریم و عزم نیست.

از قضا شخص معاون اول، کمی قبل‌تر از انتخابات دوره دوازدهم به زعم خود دست به افشاگری‌های شگفت‌انگیز زد و هیچ‌گاه برای ادعا‌های خود، توضیحات بیشتری ارائه نداد و در مقابل پاسخ‌های مستدل برخی رسانه‌ها کاملاً سکوت کرد. این سیاسی‌کاری محض آقای جهانگیری پیام روشنی برای مدیران میانی کشور داشت: «پس از جنگ، گوشت قربانی جناح‌های سیاسی خواهند شد».

باوری که امروز در ذهن مدیران میانی نهادینه شده‌است، محصولی است که بذر آن توسط آقای جهانگیری و همفکران ایشان کاشته شده و امروز ثمر داده‌است، یک میوه تلخ برای نظام تصمیم‌گیری کشور که سربازی برای اجرای آن ندارد. سرباز‌هایی که از حیثیت خود برای نظام گذشتند، فدای بازی‌های سیاسی دولتی شدند که سایر سرباز‌ها را هم از واهمه قربانی شدن، فراری داده‌است.

زمانی که وزارت نفت در سایت رسمی خود، این سربازان را قاچاقچی نفت معرفی می‌کند و معتقد است دور زدن تحریم‌ها همان قاچاق نفت است، نباید انتظار دیگری از مدیران میانی داشت؛ مدیرانی که القاب «خدمتگزار» و «خائن» را در کمتر از دو سال تجربه می‌کنند، ترجیح می‌دهند کنار بنشینند و تماشا کنند؛ بازی سیاست قربانی می‌گیرد، قربانیانی که نه «پشتی» دارند و نه «مشتی».

آقای جهانگیری خواسته بجا و درستی را مطرح کرده‌اند، اما بهتر بود اظهارات پنج سال گذشته خود را مرور می‌کردند و می‌دیدند دلیل نبود چنین مدیرانی در کشور چیست. امروز اغلب مدیران ترجیح می‌دهند از حیثیت خود برای نظام خرج نکنند که اگر کنند فردا روزی باید شاهد پرونده‌سازی‌هایی باشند که از سر «بغض» به نهاد‌های نظارتی ارسال می‌شود.

شاید زمانه را تقدیری در سر باشد به حکم «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»؛ این تقدیر سنت خداست، اگر باور داشته باشند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت