چند جمله حرف حساب درباره جنجال اینستاگرامی

کد خبر: 842375

یک دختر نوجوان در صفحه اینستاگرام، تصاویر رقصش را منتشر می‌کند. مسئول یا مسئولین مربوطه با طی مراحل قانونی، ایشان را احضار می‌کنند. تلویزیون مستندی با عنوان «بیراهه» پخش کرده و چند دقیقه‌ای از زمان نیم‌ساعته این مستند را هم به «ابراز پشیمانی» این خانم نوجوان که در حال گریه است، اختصاص می‌دهد. این تمام آن اتفاقی است که افتاده.

چند جمله حرف حساب درباره جنجال اینستاگرامی

روزنامه کیهان: یک دختر نوجوان در صفحه اینستاگرام، تصاویر رقصش را منتشر می‌کند. مسئول یا مسئولین مربوطه با طی مراحل قانونی، ایشان را احضار می‌کنند. تلویزیون مستندی با عنوان «بیراهه» پخش کرده و چند دقیقه‌ای از زمان نیم‌ساعته این مستند را هم به «ابراز پشیمانی» این خانم نوجوان که در حال گریه است، اختصاص می‌دهد. این تمام آن اتفاقی است که افتاده. نه قتلی صورت گرفته، نه تجاوزی رخ داده، نه کسی را به دار آویخته‌اند و نه به کسی سیلی زده و شکنجه‌

اش کرده‌اند. فقط یک دختر گریه کرده و از روی ترس یا از ته دل گفته، از انتشار تصاویر رقص‌هایش پشیمان است. اما این اتفاق، طی یکی دو روز گذشته تبدیل به «مهم‌ترین مسئله کشور» و حتی یکی از مسائل مهم دنیا! شده است. شاید باورش سخت باشد، اما اکنون که در حال مطالعه این وجیزه‌اید، سی‌ان‌ان، آسوشیتدپرس، دیلی میل، بی‌بی‌سی، یورو‌نیوز، تایم، ایندیپندنت، رادیو فردا، دویچه وله، کلمه و ده‌ها رسانه خارجی دیگر در کنار تمام رسانه‌های مدعی اصلاحات (در فضای مجازی و کاغذی) در حال حمله به صدا و سیما، جمهوری اسلامی ایران و مسئولین کشورمان هستند. حتی، کنگره آمریکا وارد میدان شده و با اشاره به گریه این خانم نتیجه گرفته، باید ایران را تحریم کرد! انگار نه انگار همین حالا ۲۵۰۰ کودک (از چندماهه بگیر تا چندساله) در قفس‌های آهنین و جدا از والدینشان در آمریکا مثل حیوان نگهداری و شپش زده به خانواده‌هایشان بازگردانده می‌شوند.

سؤال؛ چرا این اتفاق «بد»، اما «کوچک»، در میان مشکلات ریز و درشت کشور به ویژه در حوزه اقتصاد ناگهان این‌قدر «درشت» شد؟ آیا واقعا «نوع و اندازه واکنش‌ها با آنچه اتفاق افتاده» متناسب است؟ آیا این همه هجمه برای چنین موضوعی، «عادی» است؟ چرا چنین مسائلی در کشور ما این‌طور برجسته و تبدیل به مسئله یک کشور می‌شوند؟ و سؤال آخر اینکه، آیا اقدام صدا و سیما قابل دفاع است؟

با توجه به ماهیت «واکنش‌دهندگان»، پاسخ این سؤال‌ها متفاوت است. واکنش‌دهندگان را اگر به چهار گروه «کشور‌های خارجی و دشمن»، «سلبریتی‌ها»، «مدعیان اصلاحات» و «قشر متدین جامعه» تقسیم کنیم، پاسخ‌ها نیز متفاوت خواهد بود.

تکلیف کشور‌های خارجی و دشمن مشخص است. آن‌ها از هیچ فرصتی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران نمی‌گذرند. این دسته از واکنش‌دهندگان هیچ ابایی ندارند در یمن، غزه، عراق، سوریه و... زن و کودک و پیر و جوان را سلاخی کنند، مردم این کشور‌ها را به موش‌های آزمایشگاهی برای آزمایش سلاح‌های غیرمتعارف خود تبدیل کنند، آل‌سعود، پدر جد تروریست‌های تکفیری را (که به صد‌ها هزار زن و کودک تجاوز کردند و سرشان را از تن جدا کردند و زنده زنده در آتش سوزاندند) روی کرسی ریاست حقوق بشر سازمان ملل بنشانند، پرونده سیاهی در تجاوز به زنان حتی در راهرو‌های پارلمان داشته باشند (اعتراف‌های جرمی کوربین، رئیس حزب کارگر انگلیس)، میزبان قاتلان وحشی ۱۷ هزار شهید ایرانی باشند و همزمان مدعی شوند، از گریه کردن یک نوجوان ۱۷ ساله، وجدانشان به درد آمده است! تصورش را بکنید، کشوری خواستار تحریم ایران به خاطر گریه این دختر شده که رئیس‌جمهورش جزو زن‌ستیزترین و فاسدترین‌های دنیاست!

این دسته از «واکنش‌دهندگان» ممکن است همزمان نیم‌نگاهی هم به وضعیت اقتصادی و سیاسی کشورمان داشته باشند. به هر تقدیر مسئولین کشور در سه قوه حرکت دیرهنگام، اما بسیار خوبی را برای برخورد با تروریست‌های اقتصادی و مفسدان و فتنه‌گران آغاز کرده‌اند که در صورت ادامه می‌تواند، بخشی از مشکلات را حل کند. شمار زیادی از متخلفان و فتنه‌گران اقتصادی دستگیر و در چنگال قانون گرفتار شده‌اند و علائم اولیه «اتحاد» بین مسئولین کشور برای عبور کردن از این شرایط سخت دیده می‌شود. برجسته کردن غیرعادی این گونه مسائل و جابه‌جا کردن اصل با فرع می‌تواند ضمن گرفتن انرژی و توان جامعه و مسئولین و ضربه زدن به این اتحاد، در ادامه روند مثبتی که آغاز شده، اختلال ایجاد کند تا در نتیجه به زعم آنها، تاثیر تحریم‌های ترامپ را که در راهند، بیشتر کند. در شرایط امروز، هیچ چیز مثل اتحاد و اولویت‌بندی مسائل، مهم نیست و هیچ چیز مثل رفتن به جاده فرعی، مضر نیست.

تکلیف سلبریتی‌ها هم معلوم است. همان‌طور که در ماجرای زلزله کرمانشاه هم دیدیم، عده‌ای از آن‌ها (نه همه آنها)، عطش دیده شدن دارند، برخی‌شان تحت تاثیر جو هستند و همواره «جو گیرند»، برخی قدرت تحلیلشان همین قدر است و مهیای سواری دادن به دسته اول پاسخ‌دهندگانند. اما دور از انصاف خواهد بود اگر تمام این قشر را با یک چوب بزنیم. عده‌ای از این قشر ممکن است واقعا از روی دلسوزی موضع گرفته باشند... الله‌اعلم.

زنجیره‌ای‌ها، اما اهداف «ویژه‌ای» را از این واکنش‌های «غیر‌عادی‌شان» دنبال می‌کنند. هرچه باشد، آن‌ها متهمان ردیف اول به وجود آمدن شرایط اقتصادی امروزند. بخشی از آنها، همان اهداف دشمن را دنبال می‌کنند، چون پادو‌های آن‌ها هستند. شاید اگر دولت نفوذی‌ها را از خود دور کرده بود، امروز گرفتار چنین وضعی نبود. به صفحات اول روزنامه‌های مدعی اصلاحات اگر نگاه کنید (حتی قبل از وقوع این حادثه) متوجه این خواهید شد که، هیچ حرف حسابی برای گفتن ندارند، جز برجسته‌سازی حواشی و جابه‌جایی اصل و فرع. هنوز خبر تکذیب شده لغو فلان کنسرت تیتر یکشان است! پیش از این هم گفته‌ایم، «حاشیه‌سازی» برای این قماش از نان شب هم واجب‌تر است. آن‌ها باید پاسخگوی وضع موجود باشند لذا برای فرار از این پاسخگویی، حاشیه می‌سازند.

برجسته کردن غیرعادی یک رویداد در رسانه‌ها می‌تواند نقش نارنجک صوتی یا دودزا را ایفا کند. توقف روند برخورد با تروریست‌های اقتصادی می‌تواند هدف از این سروصدا و غبارآلود کردن فضا باشد. درست عکس آنچه مدعی‌اند و در تریبون‌هایشان فریاد می‌زنند، آن‌ها نگران برخورد با مفسدان اقتصادی‌اند، اما می‌گویند، چرا به جای برخورد با یک دختر نوجوان خام که اشتباه کوچکی مرتکب شده، با مفسدان دانه‌درشت اقتصادی برخورد نمی‌شود؟

اولا این قماش جزو همان‌هایی هستند که مفسدان بزرگ اقتصادی را که در دادگاه‌ها محاکمه شده و به زندان افتاده‌اند «استیو جابز» و «کارآفرین» جا می‌زدند. ثانیا چنین سروصدایی در بحبوحه بگیر و ببند مفسدان دانه‌درشت اقتصادی به راه می‌افتد! ثالثا، اینکه یک دستگاه مسئول مثلا نیروی انتظامی وظیفه خود را در برخورد با یک تخلف ولو کوچک درست انجام می‌دهد و دستگاه دیگر مثلا قوه قضائیه نه، پس نتیجه می‌گیریم که، با دستگاهی که وظیفه‌اش را به درستی انجام داده، نباید برخورد شود؟!

مخلص کلام اینکه، این قماش سابقه دادن گرای تحریم‌ها را هم در پرونده شرم‌آورشان دارند، همان اهدافی را از این «جابجایی اصل و فرع» دنبال می‌کنند که، گروه اول یعنی «دشمن» دنبال می‌کند.

واکنش قشر متدین و مردم به این حادثه، اما کاملا از سر «دلسوزی» است. این قشر از جامعه حق دارند از وضعیتی که به خاطر بی‌در و پیکری شبکه‌های مجازی و اینترنتی بر سر جوانان و نوجوانانمان آمده ناراحت شوند و به صدا و سیما خرده بگیرند و از این بدسلیقگی، گله نمایند.

صدا و سیما با آن عریضی و طویلی به قول رهبر انقلاب که خطاب به کارکنان قوه قضائیه فرمودند: باید در حوزه رسانه «هنرمندانه» فعالیت کند، در این مستند، «غیرهنرمندانه» وارد شد و «بدسلیقگی کرد.» انتخاب آن قسمت از صحبت‌های دختر نوجوان که گریه‌کنان ابراز پشیمانی می‌کند برای مستند، دل هر انسانی را می‌رنجاند و همین حس گاهی، برای پیدا شدن سر و کله «کفتار‌های سیاسی» که نه انسانیت سرشان می‌شود نه حقوق زن و دختر می‌فهمند کافی است. آن‌ها مترصد فرصتند تا در جامعه «بحران‌آفرینی» کنند. صدا و سیما با این بدسلیقگی برای این کفتار‌ها فقط خوراک تبلیغاتی مهیا کرد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت