روحانی مدیون کمکهای مالی انتخاباتی است؟!
شرطی شدن اقتصاد ایران از زمانی کلید خورد که پرونده هستهای از حوزه دیپلماسی و امنیت به سیاست داخلی کشیده شد.
روزنامه جوان: شرطی شدن اقتصاد ایران از زمانی کلید خورد که پرونده هستهای از حوزه دیپلماسی و امنیت به سیاست داخلی کشیده شد. در سال ۹۲ دوقطبی اصلی انتخابات هنوز معلوم نبود، اما با ورود جلیلی به انتخابات، این پرونده توسط روحانی به انتخابات آورده شد تا او یکی از قطبهای اصلی شود و اینچنین همه راههای مطالبات مردم به یکباره کور شد و همه مسیرها برای حل مسائل کشور به پرونده هستهای ارجاع شد که با تدبیر و امید میتوان هم سانتریفیوژ را چرخاند و هم سفره مردم را رنگین کرد و اینچنین انگارهای در اجتماع شکل گرفت که اگر من بیکارم، اگر کارخانه من با یک سوم ظرفیت کار میکند و اگر فلان کالا در دسترس نیست از مسیر هستهای میگذرد و همه توقعات ملت برای حل مسائلشان در این نقطه متمرکز شد. سیل تمرکز مطالبات در این نقطه به صورتی شد که خود روحانی را نیز با خود برد و نه تنها با خود برد که ادبیاتی مانند «آفتاب تابان»، «برجام تا قیامت»، «باغ برجام و سیب و گلابیهای آن» روحانی را در گردابهای مسیل چنان چرخانید که برای خروج از آن مجبور شد ضعف اجتماعی منتقدان را جایگزین آوردههای برجام کند و با حملات پیدرپی به نظام و منتقدان درصدد جابهجا کردن مطالبات برآید، اما موفق نشد و سیل به مسیر خود ادامه داد. در نقطهای که اکنون ایستادهایم با ملت و اقتصادی شرطی شده مواجه هستیم. همه منتظر هستند تا رئیسجمهور امریکا هر چهار ماه یک بار بیاید تا «بادهای ۱۲۰ روزه» بوزد و فردای آن که طوفان فروکش میکند ببینیم چه چیزی کجا قرار گرفته است. یکی از دوستان که نیمه شعبان به مناطق عشایری بختیاری برای تفریح رفته بود با تعجب میگفت: پیرمرد عشایری را دیدم که وقتی فهمید من از تهران آمدهام، پرسید: «راستی بعد از سخنرانی رئیسجمهور امریکا (۱۸ خرداد) چه میشود؟ لازم است چیزی اضافه بخریم و انبار کنیم؟» این مثال واقعی نماد تنظیمات زندگی اقتصادی ایرانیان شده است. امروز دست روحانی خالی است و حتماً نباید او و دیگر زحمتکشان عرصه هستهای را ملامت کرد، اما میشود مطالبه کرد که طرحی نو دراندازید. به طور مثال اگر جمعیت ایران یک درصد جمعیت جهان است، اما معادن ما ۳ درصد معادن جهان است، ملت را به آن سو ببرید. اگر تبدیل خامفروشی به محصول و فروش آن هم ارزش افزوده دارد و اضطراب و استرس عدم خرید نفت را از بین میبرد آن مسیر را شروع نمایید و ملت را نیز به تماشای آن دعوت کنید. ضروریات اداره کشور اگر به بند نامطمئن و پوسیدهای چفت شود هیچ شبی را نمیتوان آرام خوابید و هیچ صبحی را نمیتوان بدون استرس شروع کرد. سرمایهگذاری خارجی فقط ۲۰ درصد در رونق اقتصادی ما مؤثر است آن ۸۰درصد را مستقل نشان دهید. سه عنصر پول، نیروی انسانی و تکنولوژی نیازمند اقتصاد صنعتی و مولد است. مگر غیر از این است که ۱/۵ تریلیون نقدینگی در کشور است که به سوی ارز و طلا و اخیراً مسکن میرود، چرا دولت نمیتواند مشوقهایی را قرار دهد که این پول به سمت امور مولد رود؟ زمین رایگان؟ عدم مالیات؟ وام کم بهره؟ و... کدام لازم است؟ مگر غیر از این است ۳۰ میلیون جوان آماده کار که اکثراً تحصیل کردهاند داریم و مگر غیر از این است که آمار مهندسین ایرانی در خاورمیانه اول است، آن پول و این نیروی کار چرا به هم وصل نمیشود؟ عنصر سوم تکنولوژی است. دولت ما باید از «بازیهای ناچاری» با شرق دست بردارد و در جهان چندقطبی تغییر رویکرد دهد. ۴۰ سال ضربه غرب به ما کافی نیست تا اروپا محوری را از دستور کار خارج نماییم؟ دولت نمیتواند ضمانتهای اقتصادی را در سایه پیمان شانگهای اخذ نماید؟ و امنیت اقتصادی آن ۲۰ درصد را در سایه قدرتهای شرقی تسهیل نماید؟ خروج از شرطی شدن اقتصاد، عدم نگاه به دروازههای کشور برای گشایش از غرب و یا به دنبال راههایی برای دورزدن تحریم توسط امثال بابک زنجانی نگشتن با نگاه به شرق و ظرفیتهای داخلی قابل تحقق است. فروپاشی لیر در مقابل دلار در ترکیه آیینه ماست. آنان نه برجام دارند و نه تحریم هستند، اما اقتصادشان، چون به سرمایه خارجی بسته شده است، به یکباره بیاعتبار شد. اگر دولت و نظام درصدد ایجاد ریل جدید در این مسیر هستند ابتدا باید ظرفیتهای موجود را برای ملت باورپذیر نمایند و در مرحله دوم سکانداران این عرصه باید تغییر یابند. تغییر نگرش امری کوتاهمدت نیست بنابراین باید تغییر مدیریتی صورت گیرد. مردان اقتصاد روحانی باید توسط خود ایشان تغییر یابند و اگر این کار را نکند نشان میدهد که مسئولیتهای آنان پاداش زحمات یا کمکهای مالی انتخاباتی است و مدیون بودن رئیس دولت به آنان بر مدیریت کشور سایه افکنده است. اگر تضمینی در غرب وجود ندارد - که ندارد- گره را باز کنید و ضروریات خود را مدیریت، تعدیل یا تغییر دهید. شرط دیگر این مهم پرداخت هزینه است که در میدان مردم سالاری اتفاق میافتد. اشکال ندارد که در سال ۱۴۰۰ روی سنگ بنای روحانی آجری گذاشته نشود، اما فداکردن علقههای شخصی و سیاسی به پای منافع درازمدت ملت آنان را با ایثارگری در تاریخ آیندگان معنادهی کند.
دیدگاه تان را بنویسید