سرویس سیاسی فردا: دکتر رسول بابایی عضو شورای مرکزی جمعیت پیشرفت و عدالت و پژوهشگر مسائل سیاسی در گفتگو با فردا گفت: آنچه محمد باقر قالیباف از آن به عنوان «نواصولگرایی» یاد میکند، پیشینهای به درازای انقلاب اسلامی دارد. از آغازین روزهای پس از انقلاب، جریانی که مسیر انقلاب را در چارچوب اندیشه کلان «احیاگری اسلامی»، «اسلام فقاهتی»، «استقلال»، «استکبار ستیزی» و تحقق تمدن نوین اسلامی میدید، راه خود را از سایر جریانها جدا کرده و تحت عناوین گوناگون مکتبی، ارزش گرا و اصولگرا به راه خود ادامه داد. سال ۱۳۷۶ و انتخابات ریاست جمهوری آن سال را باید سرآغاز یک تحول جدید در جریانهای سیاسی کشور و بالتبع سرآغاز دوران جدیدی از زندگی اصولگرایان دانست. اصولگرایی در سالهای پس از ۷۶ توسط جریان رقیب تعریف شد و از آن تاریخ تاکنون، رقیبان داخلی این جریان و دشمنان خارجی انقلاب، همواره به دنبال ارایه تصویری مخدوش و تحریف شده از این جریان به اذهان عمومی بوده اند. تلاشهای تخریبگرانه رقیبان و معاندین از یکسو و ضرورت بازسازی اصولگرایی بر مبنای اقتضائات و شرایط زمانه از سوی دیگر موجب شد تا اندیشه بازسازی
اصولگرایی به صورتی جدی مطرح گردد. تشکیل جریانی مثل «آبادگران» و ترویج گفتمانی مثل «اصولگرایی اصلاح طلبانه» از جمله تلاشهای اصولگرایان در این زمینه بود که با موفقیتهای سیاسی نظیر پیروزی در انتخابات شوراهای دوم، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم همراه بود. با روی کارآمدن احمدی نژاد و به تبع آن به حاشیه رفتن برخی از نیروها و طیفهای اصیل اصولگرا از صحنه، ضرورت بازسازی گفتمان و جریان اصولگرایی و اندیشه اصولگرایی اصلاح طلبانه هم به دست فراموشی سپرده شد. با انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶ و نیز برخی اتفاقات انتخابات گذشته مجلس، ضرورت بازسازی گفتمانی و جریانی اصولگرایان بار دیگر و با فوریتی بیشتر مطرح شد. در چنین فضایی «نواصولگرایی» به عنوان چارچوب و مسیر جدید اصولگرایی، خود را مطرح و عرضه کرده است. «نواصولگرایی» پاسخی عقلانی و منطقی به احساس نیاز اصولگرایان به تجدید حیات گفتمانی و جریانی است.
بیشتر بخوانید: جریان اصولگرایی دچار رخوت شده است
بابایی در ادامه و در نگاه آسیبشناسانه از جریان اصولگرایی گفت: نگاهی آسیب شناسانه به رویدادهای سیاسی سالهای اخیر مخصوصاً انتخاباتهای ۹۲ تا ۹۶ و وضعیت اصولگرایان در این رویدادها نشان از آن دارد که اصولگرایان با چالشهای فراوانی در ارتباط با مردم، انسجام درونی، برنامهریزی سیاسی، ایجاد و انتقال شعار و پیام، مخاطب شناسی و... مواجهند که برخی از این چالشها نتیجه ضعفهای درونی و برخی دیگر نتیجه تلاشهای رقیبان برای ایجاد اصولگرا هراسی در میان مردم و جامعه است. اصلاح طلبان از سال ۷۶ تاکنون، در مسیر برندسازی برای خود، برای اصولگرایان نیز برندسازی کرده و اصولگرایان را در قالبهایی نظیر راست سنتی، راست مدرن، راست تندرو، متحجر، خشونت طلب و... تعریف کرده اند. در این مسیر، عملکردهای برخی چهرههای منتسب به اصولگرایان و یا مورد حمایت آنها همچون محمود احمدی نژاد و یارانش هم در ایجاد چنین تعاریف و نمادهایی از اصولگرایی به رقیبان کمک کرده و باعث موفقیت تصویرسازیهای رقیب از اصول گرایان شده است.
وی تاکید کرد: به ویژه آنکه اصولگرایان در طی سالهای اخیر نشان دادهاند که نه تنها بدنبال برندسازی برای رقیب نبوده اند، بلکه برندسازی برای خود و خلاصی از اسارت برند ساخته شده توسط رقیب هم برایشان اهمیت چندانی نداشته است و حتی فراتر از این، برخی از چهرهها و طیفهای این جریان خواسته یا ناخواسته در زمین حریف بازی کرده اند و بر هر آنچه که آنها در مورد اصولگرایان گفته اند، مهر تایید زده اند. بدین ترتیب در عرصه اجتماعی و فرهنگی تلاش شده تصویر اصول گرایان به عنوان جریانی حامی خفقان، ممنوعیت، محدودیت و .. ارائه شود، در عرصه اقتصادی گویا اصول گرایان حامی تحریم، ریاضت کشی اقتصادی، تورم، بیبرنامگی و فرصت سوزی هستند و به توسعه و پیشرفت باور ندارند. در عرصه سیاسی اصولگرایی در پیوند با عوامگرایی (پوپولیسم)، انحصارطلبی، اقتدارگرایی، بی اعتنایی و عدم اعتقاد به رای مردم و عقلانیت ستیزی تعریف شده و در عرصه سیاست خارجی هم اصول گرایی مترادف با تنش آفرینی، هزینهآفرینی، مخاصمه گری، بی اعتنایی به منافع ملی، رویکرد احساسی تعریف شده است.
بابایی در ادامه اضافه کرد: یک نکته حائز اهمیت که شاید زمینه ساز اعتراضات اخیر دی ماه ۹۶ آن هم در مدت زمان اندکی پس از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم بود اینکه علیرغم ایجاد امید و انتظار به اصلاح رویهها در قالب وعدههای انتخاباتی، نوع عملکرد مدیران در فضای پس از انتخابات مردم را نسبت به تحول آفرینی و برطرف شدن مشکلات و ضعفها ناامید ساخته و بازتاب خود را در اعتراضات مردمی نشان میدهد. به واقع تکرار اشتباهات قبل توسط دولت مردان مردم را به این نتیجه رساند که علیرغم امید ایجاد شده در فضای انتخابات گویا از این دولت نمیتوان انتظار تحول آفرینی و حل مشکلات را داشت. در چنین فضایی به نظر میرسد نواصول گرایی ضمن اینکه باید تصویر سازیهای رقیب از اصول گرایان را نقش بر آب کرده و در مقام یک جریان تحول خواه، پویا و تاثیرگذار با بازاندیشی و بازآرایی خود پیگیر مطالبات مردمی باشد و بتواند نگاه افکار عمومی را متوجه خود سازد در عین حال لازم است بر روی مسئله کارآمدی متمرکز شده و ابعاد گوناگون آن را سرلوحه برنامههای خود قرار دهد. تقریبا سرفصلهای موضوع هم با وجود تداوم ناکارآمدیها در عملکرد نهادها و به ویژه دولت قابل
مشاهده و روشن هستند با این حال برنامه و دستورکار و اراده جدی برای عبور از آنها وجود نداشته که نواصول گرایی میتواند به عنوان پیشگام و پیشرو در عبور از ضعفهای یاد شده خود را برجسته سازد.
اینجا بخوانید: جمنا نمیتواند تشکیلاتی رفتار کند
بابایی در پایان به ضرورت جریان نواصولگرایی در پاسخ به مفضلات کنونی کشور گفت: از سوی دیگر بزودی باید منتظر برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی باشیم آن هم در شرایطی که ناکارآمدی عملکردی نهاد مجلس و ضعفهای قوه مقننه روشن و آشکار است. در این وضعیت نواصول گرایی باید برخوردار از برنامه و دستورکار روشن و مشخض برای برای اصلاح ساز و کارهای ناکارآمد مجلس کنونی باشد و این پیام را به افکار عمومی منتقل سازد که در صورت در اختیار گرفتن سکان دستگاه تقنینی دارای دستور کار مشخص برای عبور از وضعیت ناکارآمد آن است. کادرسازی و شناخت و پرورش نیروهای با انگیزه و تحول خواه البته یکی دیگر از پیش نیازهای حضور کارآمد و با برنامه در مجلس آینده است. برای چنین منظوری، ارایه چشم اندازی از «نواصولگرایی» برای سالهای آینده و برنامه ریزی مدون برای تحقق این چشم انداز از ضرورتهای غیرقابل انکار این جریان به شمار میرود. اگر چه در یک طرح آینده پژوهانه باید به دقت تمامی روندها، پیشرانها، شگفتی سازها و... مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و آیندههای محتمل، ممکن و مُرّجح بر مبنایی علمی تعیین و شاخص سازی گردند؛ اما در چارچوب یک طرح کلی
میتوان آینده مُرّجح نواصولگرایی و به تبع آن، اهداف، برنامهها و وظایف پیش رو برای تحقق این آینده را ارایه داد.
دیدگاه تان را بنویسید