خبرگزاری فارس: محمدکاظم انبارلویی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی در یادداشتی به بررسی بحثهای پیرامون مسئله تعیین مصادیق رجل سیاسی پرداخت. متن این یادداشت به شرح ذیل است: انسان یا تحت ولایت حقه الهی است که راه و روش و سازوکار آن در زندگی انبیاء و اولیای خدا، شهدا و صدیقین به روشنی معلوم است، یا تحت ولایت خودش است یا تحت ولایت یک فاسق، کافر و ظالم است. این دو ولایت، مسیرش از مسیر ولایت اول جداست و به جهنم ختم میشود. انسان اگر بر مبنای عقل و عقلانیت حرکت کند، در مسیر فطرت قرار میگیرد. اگر بخواهد بر اساس اوهام و خیال حرکت کند در دامگاه شیاطین گرفتار خواهد شد. احکام عقل همان احکام شرع مقدس اسلام است. این احکام مرز انسان را با اوهام و خیالات باطل مشخص میکند. ولایت الهی، آزادیبخش است، انسان را به سرمنزل نور هدایت میکند. ولایت الهی، انسان را از ولایت خود و ولایت طاغوت نجات میدهد. کافی است ولایت خود و ولایت طاغوت را به هیچ انگاریم و رها شویم. به قول حافظ؛ «خود را مبین و رستی». آزادی واقعی همین و غیر از این «وهم» و «خیال» است. ما با خدا عهد کردیم که از او اطاعت کنیم و بر صراط مستقیم حرکت کنیم، اما ولایت
خود و شیطان، ما را وادار میکند این عهد را نقض و به بیراهه برویم. پذیرش ولایت الهی، انسان را قانونمند و به سوی عدل، سعادت و کمال انسانی هدایت میکند. اما ولایت شیطان، انسان را طغیانگر و قانون شکن میکند و به وادی بدعهدی هدایت مینماید. سخنگوی شورای نگهبان در آخرین روز کاری سال قبل نتیجه بحثها و بررسیهای اعضای شورای نگهبان در مورد ویژگیهای رجل سیاسی و مذهبی را بیان کرد. او گفت: ما در شورا به ۱۱ شرط کلیدی رسیدهایم؛ اینکه رجل سیاسی باید دارای سوابق روشن، کافی و قابل ارزیابی در فعالیت سیاسی و مذهبی باشد. اینکه این سوابق شامل تصدی برخی مسئولیتها و مدیریتهای کلان باشد. اینکه سلامت و توانایی لازم برای ایفای مسئولیتهای ریاست جمهوری داشته باشد، تردیدی نیست. اینکه رجل سیاسی نباید محکومیت کیفری به جرایم اقتصادی، کلاهبرداری اختلاس و ارتشاء و تبانی در معاملات دولتی و پولشویی و نیز نباید وابستگی به گروههای ضد انقلاب داشته باشد، آن هم تردیدی نیست. این ویژگیها را میشود با استعلام از مراجع چهارگانه تا حدودی کشف کرد. اما آنچه که باید یک رجل سیاسی و مذهبی داشته باشد، «عقل» است. امام خمینی (ره) یک وقتی در اوج
تعارض و درگیری بنی صدر با رجایی فرمودند: «هی نروید دنبال اینکه رجایی علم ندارد، این عقلش بیشتر از علمش است.» معلوم میشود برای التزام عملی به اسلام، نظام و قانون اساسی که اولین تعهد رئیس جمهور در پر کردن پرسشنامه نامزدی انتخابات ریاست جمهوری است، «عقل» او مهمتر از همه ویژگیهایی است که در شرایط رئیس جمهوری مطرح و باید مورد توجه باشد. رئیس جمهور، رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی است، رئیس شورای عالی امنیت ملی، رئیس شورای پول و اعتبار، رئیس شورای عالی فضای مجازی، رئیس مجمع عمومی نفت و رئیس دهها شورای تصمیمگیری سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. او باید بر اساس عقل جمعی، مملکت را با اختیارات وسیعی که دارد اداره کند. تکیه کردن به عقل و رأی خود و نادیده گرفتن عقل جمعی، او را به وادی دیکتاتوری میاندازد. امروزه وقتی دو نفر میخواهند با هم ازدواج کنند، میروند یک تست روان میدهند تا معلوم شود به لحاظ روحی و روانی فاکتورهای لازم برای یک زیست معقول زیر یک سقف را دارند. آن وقت یک فردی را میخواهیم بر سرنوشت ۸۰ میلیون نفر حاکم کنیم و هر لحظه یک تصمیم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بگیرد. این آدم لازم
نیست یک تست بدهد تا معلوم شود «هوش هیجانی» وی چه سازهای دارد؟ آیا قادر است مهارت خود را تا آخر دوره در همراهی با مردم حفظ کند؟ آیا قادر است عواطف و احساسات خود را مدیریت کند؟ هنگامی که میلیونها نفر به او اعتماد کردند و برای او کف و سوت و یا صلوات میفرستند، خود را کنترل کند و دچار خودشیفتگی مزمن نشود؟ آیا او توانایی برای مدیریت اضطراب و کنترل تنشها و انگیزه، امیدواری، خوشبینی و بدبینی در مواجهه با موانع در راه رسیدن به هدفها و آرمانها را دارد؟ یا با یک سوزنبانی یک مشاور که با چند واسطه به یک سرویس امنیتی خارجی وصل است، به وادی «بغی»، «محاربه» و «بیمهری» با مردم و نظام میافتد؟ ارزیابی اسناد جاسوسی سفارت آمریکا در تهران نشان میدهد آنها روی «تست روان» رجال سیاسی عنایت ویژه داشتند و کاملاً از چند و، چون روح و روان بنی صدر و استعدادهای انحرافی او باخبر بودند؛ لذا او را به مسیری هدایت کردند تا حتی در قبرستان مسلمانان دفن نشود و امروز در پاریس منتظر آمبولانس است که او را در قبرستان «پرلاشز» دفن کند. نارسیسیسم یا خودشیفتگی، بیماری خطرناکی در اصحاب قدرت است. امام (ره) در همان روزهای اول انقلاب، مهارت
خود را در مهار چنین خطری نشان داد. وقتی آیت الله مشکینی و فخرالدین حجازی در محضر او در جمع نخبگان و کارگزاران کشور شروع کردند به تعریف و تمجید او، برآشفتند و آنها را بر حذر داشتند و فرمودند: شما با این حرفها مرا بیچاره میکنید. امروز ما شاهد بیچارگی برخی رؤسای دولتهای گذشته هستیم که از مسیر عقل و عقلانیت منحرف شده و خود را در وادی اوهام و خیالات گرفتار کردند. خودشیفته، مردم را ابزار ارضاء حس جاهطلبی و قدرتطلبی خود میکند. رأی مردم را چک سفید میداند تا هر مبلغی را در آن بنویسد. خودشیفته احساس حیا و شرم را از دست میدهد. بر اسلامیت و جمهوریت نظام تیغ نافرمانی مدنی میکشد و پشت پا به همه سوابق علمی و عملی خود در خدمت به انقلاب میزند. مرض خودشیفتگی با علائم احساس فوق العاده بودن و احساس خودبرتربینی باعث میشود فضائل دیگران را انکار و خود را همیشه نفر اول ببیند. خودشیفته کاری به منطق و عقلانیت در توجیه افکار عمومی ندارد. خودشیفته سیاسی اعتماد به نفس ملت در مبارزه با دشمن را تضعیف میکند و با خوار و ذلیل کردن ملت، خودش را خشنود میکند. او از همه طلبکار است و خود را طلبکار کسی نمیداند، حتی کسانی که به
او رأی داده اند. خودشیفته، نوچهپرور است. او با نوچهپروری میخواهد افسردگی سیاسی و ناکامیها و ناکارآمدیهای خود را جبران کند. خوشیفته، پیمان شکن است. اولین پیمانی که میشکند همان سوگند ریاست جمهوری است. مثل اعلای چنین کسی همین رئیس جمهور نگون بخت آمریکاست که امروز بیریختترین تصویر را از دموکراسی در آمریکا واتاب میدهد که صغیر و کبیر در آمریکا فهمیدهاند او یک بیمار روانی است. حتی صدای هم حزبیهای خود را در داخل آمریکا و همپیمانان این کشور در اروپا و آسیا را درآورده است. اگر رجل سیاسی و مذهبی دچار روان گسیختگی یا اسکیزوفرنی باشد، رفتار اجتماعی غیر عادی او به تدریج ظهور میکند. کم کم معلوم میشود که او درک درستی از وقایع ندارد و دچار آشفتگی فکری و کلامی است. این بیماری باعث میشود او خیلی زود به وادی آشفته گویی بیفتد. اینکه اسلام دو ویژگی «عدل» و «علم» را از ویژگیهای مهم و اساسی حاکم میداند، همین است. انسان عاقل در مراحل تکاملی عقلانیت خود به ملکه «عدل» متصف میشود. عدالت و علم، او را در مسیر عقلانیت و فطرت، به التزام عملی به اسلام و نظام الهی هدایت میکند. چنین فردی قانون اساسی را که یک میثاق ملی
است زیر پا نمیگذارد و تا آخر دوره به آن ملتزم میماند، نه اینکه چهار روز از موعد سوگند ریاست جمهوری گذشت شروع میکند به طلب توسعه اختیارات و ... خدا رحمت کند امام خمینی (ره) را، ۵۰ سال پیش در حوزه نجف همزمان با طرح موضوع ولایت فقیه مباحث اخلاقی و تربیتی را در دستور کار خود قرار داد. او خطاب به علما و انقلابیون که دست اندرکار «تولید قدرت» و مبارزه با طاغوت زمان بودند، فرمود: «تا مورد توجه مردم قرار نگرفتهاید فکری به حال خود بکنید، خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد، جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا کند، خود را میبازد. خود را گم میکند. قبل از اینکه عنان اختیار از کف شما ربوده شود، خود را بسازید و اصلاح کنید.»
دیدگاه تان را بنویسید