خبرگزاری مهر: پس از برگزاری با شکوه انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ گروهی بی خرد، با ادعا و بهانه تقلب در انتخابات ۲۰۰ روز در کشور فتنه انگیزی کردند؛ فتنهای که شاید در داخل عده معدودی را ابزار دست بیگانگان کرده بود، اما در خارج از مرزهای ایران تمام دشمنان انقلاب را یکپارچه کرد. این فتنه ضد ملی آنقدر ادامه پیدا کرد تا به بهانه تقلب در انتخابات تمام آرمانهایی که به واسطه آن نظام اسلامی استقرار یافته بود مورد هجمه قرار گرفت. کارد، اما زمانی به استخوان ملت رسید که ضد انقلاب خارج نشین دست در دست معاندان داخلی عاشورای اباعبدالله الحسین علیه السلام را نشانه رفت. در روز ۶ دی ماه آن سال، در حالی که ملت در اوج دلدادگی در عزای سالار شهیدان میگریست، مقدسات مردم مورد حرمت شکنی قرار گرفت. گروهی با هلهله و شادی با سر دادن شعارهای ضد اسلام مبانی اعتقادی مردم را لگدمال کردند و اینجا بود که ملت در برابر این اقدامات نفرت آمیز ایستاد و این مقدمهای شد تا حماسهای به وسعت ۹ دی در تاریخ انقلاب اسلامی ماندگار شود. امروز، اما ۸ سال از این واقعه تاریخی میگذرد و همچنان تاریخ ظلمی را که فتنه گران بر کشور روا کردند را فراموش نکرده
شاید مرور همیشگی آن برای برخیها خوش آیند نباشد، اما این آشوب افکنی در کشور و در مقابل ایستادگی تاریخی ملت، چیزی نیست که نسل به نسل و سینه به سینه منتقل نشود تا آینه عبرتی برای کسانی باشد که در برابر ارزشهای اسلامی قد علم کردند. در آستانه حماسه ۹ دی با مجتبی شاکری دبیرکل جمعیت جانبازان انقلاب اسلامی به گفتگو نشستیم تا ضمن واکاوی فتنه ۸۸ بر آنچه زمینه ساز شکل گیری حماسه ۹ دی شد بپردازیم. در ادامه مشروح این گفتگو از نظرتان میگذرد. آنچه در سال ۸۸ به بهانه تقلب در انتخابات در کشور اتفاق افتاد، هزینههای سنگینی را به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ وجهه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و عرصه بین الملل به کشور وارد کرد، اما نظام جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این فتنه انگیزی، تصمیم به حصر خانگی گرفت. چرا نظام تصمیم به حصر خانگی سران فتنه گرفت؟ آیا این مجازات متناسب با جرمی بود که انجام دادند؟ حادثه خرداد ۸۸ و انتخابات ریاست جمهوری یک صحنه فوق العاده بود که در تاریخ انقلاب اسلامی شاید با این مختصات نمونه دیگری را نداشته باشیم. صف بندی بین رقبا در انتخابات ایجاد شد که در یک صف رئیس مجلس اسبق نظام،
نخست وزیر دوران دفاع مقدس و فرماندهی سپاه بود و از سوی دیگر رئیس جمهوری که دور دوم را آغاز میکرد قرار داشت. بنابراین، شرایط شرایط حساسی بود. آقای احمدی نژاد در سال ۸۴ توانسته بود بر مجموع رقبا غلبه پیدا کند و حدود ۷ میلیون بیشتر از آقای هاشمی رای بیاورد. آن هم در شرایطی که کل دستگاه اجرایی در دست دولت اصلاحات بود. در چنین شرایطی محمود احمدی نژاد با چهرهای تقریباً ناشناخته در مقایسه با آقای هاشمی توانسته بود پیروز انتخابات باشد. این انتخاب نشان داد که مردم در تصمیمات خود چندان تابع تبلیغات رسانهای و منفعل نسبت به شخصیت افراد نیستند و رای خود را میدهند. این پدیدهای است که شاید احزاب آن را نپذیرند چرا که میخواهند وانمود کنند در چنین مواقعی ما احزاب هستیم که تعیین کننده بوده و جهت میدهیم، اما این انتخابات نشان داد برخلاف تبلیغات گستردهای که وجود داشت، مردم انتخاب کردند. در سال ۸۸ شرایط حساستر شد، چون جریان مقابل رئیس جمهور مستقر تصمیم گرفته بود که حتماً پیروز انتخابات باشد که تمهیداتی را هم برای این مسئله اندیشیده بودند. از جمله کمیته صیانت از آراء که آقای محتشمی پور و دوستانش درست کرده بودند.
اینها برای مناظرات هم تقسیم وظایف بین موسوی، کروبی و محسن رضایی داشتند. در واقع به نوعی فضا را به این سمت میبردند که پیروز انتخابات باشند. البته نباید از رای دهندگان گله کرد که چرا به آن نحو رای دادند. چون رای دهندگان در سال ۸۸ چیزی خلاف انقلاب مشاهده نکردند یعنی هیچ کدام از کاندیداها در ابتدا نه برخلاف قانون اساسی حرفی زدند و نه نقض آئین نامهها و دستورالعملهای انتخاباتی را انجام دادند. کسانی هم که رای دادند تصور میکردند به رئیس مجلس رای داده اند یا به نخست وزیر دوران دفاع مقدس و یا فرمانده سپاه و حتی رئیس جمهوری که ۴ سال قبل از آن در این کشور بالاترین مسئولیت اجرایی را داشت؛ رای میدهند. اما این بار فاصله ۷ میلیونی به ۱۱ میلیون رسید، یعنی موسوی ۱۱ میلیون کمتر از احمدی نژاد رای آورد. در این شرایط اثبات تقلب برای هیچ کس امکانپذیر نبود. رای دهندگان در سال ۸۸ در ابتدا چیزی خلاف انقلاب مشاهده نکردند. تصور میکردند به رئیس مجلس رای داده اند یا به نخست وزیر دوران دفاع مقدس و یا فرمانده سپاه و حتی رئیس جمهوری که ۴ سال قبل از آن در این کشور بالاترین مسئولیت اجرایی را داشت. اما فتنه گران یک حماسه بزرگ را به
ضد حماسه تبدیل کردند مقام معظم رهبری هم جلسهای تشکیل دادند و از هر کدام از ستادها تعدادی به نمایندگی در جلسه حضور یافتند و دلایل خود را مطرح کردند که رهبری فرمودند: به هر شکایتی که داشته باشید بر اساس قانون رسیدگی خواهد شد. رهبری تاکید کردند که در زمان رسیدگی به شکایات، اردوکشی خیابانی نکنید، بیانیه ندهید، مردم را دعوت به کف خیابان نکنید، بین مردم حضور پیدا نکنید و خلاف قانون اساسی هم عمل نکنید. آقای رضایی خیلی زود متوجه مسئله شد و تلاش کرد در چارچوب قانون قرار گیرد، اما موسوی نپذیرفت، حتی آقای اژهای واسطه شد و با او صحبت کرد، اما اتفاقی نیفتاد. تیمی از مجلس با او جلسه گذاشتند، نتیجه نداشت. تلاش شد که از نفوذ آقای هاشمی استفاده شود تا وی به مسیر قانونی برگردد، اما باز هم نتیجه نداشت. میرحسین سخنرانی میکرد، بیانیههای خود را در سایت "خودنویس" منتشر میکرد و علناً میگفت: به این سیستم نظارتی اعتماد ندارم، البته هیچ راهکاری هم ارائه نمیکرد. چندین ماه مملکت را معطل نگهداشتند، حتی مقام معظم رهبری در نماز جمعه تاریخی خود بزرگوارانه گفتند که ما این شخصیتها را میشناسیم. اینها فرزندان این نظام هستند، باید
اجازه دهند که قانون کار خود را انجام دهد، اما روحیه تمرد از قانون اجازه نداد که اینها به مسیر قانون برگردند. راهپیمایی برگزار کردند که خاتمی و کروبی و میرحسین در آن شرکت کردند که یکی از مسائل نسبت به آقای خاتمی همین است که با وجود آنکه گفته بودند این راهپیمایی را به رسمیت نمیشناسند، اما در آن راهپیمایی شرکت کرد. در واقع فضا اینگونه بود که یک طرف ادعا میکرد در انتخابات تقلب شده و مجموعهای از چهرههای مختلف از بیت امام گرفته تا برخی نمایندگان، استانداران، احزاب و حتی چهرههایی مانند هاشمی را گرد خود آورده بود. یک حماسه بزرگ را به ضد خود تبدیل کردند. این مسئله باید با استدلال و منطق و مراعاتشان و منزلت افراد مورد قضاوت قرار میگرفت که یکی از هنرنماییهای نظام اسلامی برای نمایش مردم سالاری و نظام عقلایی این بود که ابتدا خود مقام معظم رهبری دعوت به رعایت قانون کردند و در این فضا با کاندیداها و اعضای ستاد هر یک از آنها دیدار کرده و بارها گفتند که اعتراضات شما شنیده میشود و از طریق مجاری قانونی قابل پیگیری است. نظام میتوانست همان ابتدا کسانی را که از قانون تمرد میکنند دستگیر کرده و برخورد خشونت آمیز
داشته باشد، اما برای حفظ امنیت تصمیم گرفته شد که اینها در حصر خانگی به سر ببرند. مقام معظم رهبری تصمیم گیری در این باره را به شورای عالی امنیت ملی واگذار کردند و اتفاقاً در آن جلسه شورای عالی امنیت ملی آقای روحانی هم حضور داشتند. بر اساس فکر جمعی، حصر خانگی را بهترین شیوه دانستند. به هر حال شرایط خانه یک فرد با امکاناتی که در آن برایش فراهم است، با زندان متفاوت است. البته باید رای دهندگان و مردم به عنوان افکار عمومی هم از زوایای پنهان این ماجرا آگاه میشدند. امروز بعد از گذشت ۸ سال زوایای پنهان این ماجرا را درک میکنیم که نقش سفارتخانههای خارجی، منافقین، سلطنت طلبان، شبکههای ماهوارهای و بهائیت چه بود. حصر، تصمیم شورای عالی امنیت ملی بود که آن را به صلاح مملکت میدانستند. حتی چندی پیش برخی جریانات سیاسی و رسانهای بحث رفع حصر را مطرح کرده بودند که رهبری باز هم مسئولیت آن را به شورای عالی امنیت ملی واگذار کردند که هر تصمیمی شورا بگیرد، همان است. مقام معظم رهبری در سخنان خود فرمودند که در سال ۸۸ کشور را در لبه پرتگاه قرار دادند. به نظر شما شرایط کشور چگونه بود که رهبری از تعبیر لبه پرتگاه
استفاده کردند؟ تمام هویت ما به صیانت از قانون اساسی است. اساس قانون اساسی ما بر پایه مردم سالاری و اصل ولایت فقیه است. در این انتخابات مشاهده کردیم که هویت نظام زیر سوال بردند. دستگاههای اجرایی را متهم کردند و در آراء مردم ضمن دخل و تصرف، شبهه ایجاد کردند. یک نظامی را که در دنیا مدعی مردم سالاری است را زیر سوال بردند. این باعث شد آمریکا، انگلیس و صهیونیست صدای بلندتری نسبت به ما پیدا کنند و به دنبال همین قضایا چند قطعنامه علیه جمهوری اسلامی ایران صادر کردند. قطعنامههای سنگین، فهرستی از تحریمهای کمرشکن و فعال شدن ضد انقلابهای نشان دار علیه جمهوری اسلامی ایران دستاورد آشوبهایی بود که در خیابان ایجاد کرده بودند. اینها شعارهای اصلی انقلاب را شکستند. زحمت مکتب امام این بود که قرآن را تبدیل به قانون اساسی و راهبردهای سیاسی نظام کنیم. هویت ما در جهان اسلام رو در رویی با رژیم صهیونیستی است، اما اینها شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران سر دادند. اینها شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه دادند. اینها شعار دادند که انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است. بسیاری از چیزهایی که به عنوان میراث امام خمینی
بود را مورد حمله قرار دادند. وقتی رهبری میفرمایند کشور در لبه پرتگاه قرار گرفت از این بابت است که واقعاً در سیر انقلاب چنین چیزی نداشتیم که اینگونه یک جریان وسیع حزبی متشکل از کارگزاران، مشارکت و احزاب وابسته یکجا جمع شده، شخصیتهای نشان دار نظام به آنها بپیوندند و به رهبری تحمیل کنند که به یک حکمیت تن دهد که این حکمیت خارج از قانون اساسی، مقصر را مشخص کند در حالی که قانون اساسی برای شکایات انتخاباتی راهکار مشخص کرده است، اما رهبری به اینها باج ندادند و در نهایت آنچه قانون اساسی مشخص کرده بود صورت گرفت. واقعاً در سال ۸۸ کشور در لبه پرتگاه قرار گرفت که موقعیت شکننده و خطرناکی بود. در آستانه ۹ دی هستیم، به نظر میرسد کسانی که از "رفع حصر" ارتزاق میکنند دوباره میخواهند بر طبل محاکمه کوبیده تا بهره برداری خود را بکنند، اما نکتهای که باید به آن توجه شود این است که اتفاقا جریان انقلابی بیشتر خواستار محاکمه سران فتنه است. چرا محاکمه سران فتنه برگزار نمیشود؟ خواسته همه ما این است که قوه قضائیه محکم و قوی در این خصوص ورود کند، همانطور که خواسته ما درباره مفاسد اقتصادی از قوه قضائیه این
بوده و هست. ماجرای اختلاس ها، سیر آقازادهها که اختلاسهایی با ارقام ۱۴ هزار میلیاردها رسیده است باید رسیدگی شود. خواسته ما این است که درباره مسئله فتنه و آشوب افکنیها نیز قوه قضائیه با جدیت رسیدگی کند. جامعه پذیرای این هست که در فضایی آرام محاکمه صورت گیرد. همه چیز روشن است، فیلمهای سال ۸۸، اظهارات، سخنرانی ها، بیانیهها و تمردهای بیِن وجود دارد. اما به هر حال حصر اینها با رای شورای عالی امنیت ملی بوده و آزادی یا محاکمه آنها نیز با نظر این شورا خواهد بود. اما به هر حال جریان انقلابی بیشتر از هر جریان دیگری خواستار محاکمه سران فتنه است. اشاره کردید به اینکه از سوی برخی جریانات مسئله رفع حصر مطرح میشود، اما به نظر میرسد اینها خودشان نمیخواهند حصر برداشته شود، هم کسانی که در حصر هستند تحت تاثیر برخی فضاسازیها علاقه مندند که همچنان این وضع ادامه داشته باشند و هم کسانی که از این فضا استفاده ابزاری میکنند میلی به رفع حصر ندارند، تنها شعار میدهند. به نظر شما شرط برداشته شدن حصر چیست؟ مقام معظم رهبری به طور مکرر در سخنان خود درباره فتنه و انتخابات ۸۸ بیش از ۳۸۰ بار از واژه فتنه
استفاده کردند. این یعنی فتنه مسئله جدی است. یعنی خطر بازگشت توطئههایی از این دست منتفی نیست. بیشتر از ۷ سال است که خاتمی میخواهد یک نامه بنویسد، البته این نامه نوشته شده و به افراد مختلف داده شده، هر کدام ایرادی بر آن گرفته اند و یا گفته اند اصلاح کن یا اصلاً نامه را نده. این یعنی کسی که مدعی تاثیرگذاری است، برای نوشتن یک نامه عاجز است. برای اینکه بگوید کجای کار خطا کردم و کجای کار ناآگاهانه حرکتی انجام داده ام آقای خاتمی خیلی از شخصیتها را واسطه قرار داد که خدمت رهبری رفته و ملاقاتی ترتیب دهند. حتی طراحی میکردند تا در موقعیتهای مختلف و در جریان سخنرانیهای رهبری در مرقد امام، آقای خاتمی در مسیر ایشان قرار گرفته و بتواند صحبت کند. اما رهبری همواره به شخصیتهای واسطه گفتند: «آقای خاتمی میخواهند چه چیزی بگویند، هرچه میخواهند بگویند در رسانهها مطرح کنند». چون در جریان داخلی اصلاحات اختلافات جدی وجود دارد و یک جنگ درون جریانی دارند، نمیخواهند با گافهایی که احتمالاً خاتمی ممکن است بدهد، این اختلافات رسانهای شود، او را متقاعد کردند تا هرچه میخواهد بگوید را در نامهای بنویسد. بیشتر از ۷ سال است که
خاتمی میخواهد یک نامه بنویسد، البته این نامه نوشته شده و به افراد مختلف داده شده، هر کدام ایرادی بر آن گرفته اند و یا گفته اند اصلاح کن یا اصلاً نامه را نده. این یعنی کسی که مدعی تاثیرگذاری است، برای نوشتن یک نامه عاجز است. برای اینکه بگوید کجای کار خطا کردم و کجای کار ناآگاهانه حرکتی انجام داده ام. البته این هم نوعی کاسب کاری است، چون در موقعیتهایی از این مسئله به عنوان یک وجهه برای خود استفاده میکنند، اما سودی از آن نخواهند برد؛ بنابراین اینها نه اینکه نمیخواهند بلکه نمیتوانند به سمتی حرکت کنند که حصر برداشته شود. تکلیف میرحسین موسوی مشخص است، راه بازگشتی برای او وجود ندارد. چون همچنان در مسیر توهم در حال پیشروی است و زندگی میکند. آقای کروبی برخی چیزها را پذیرفته و قرار بود گشایشهایی برای وی ایجاد شود که تا حدودی این گشایشها صورت گرفته، حتی سفرهایی هم برای او دایر شده، اما خاتمی هم باید بداند که بازگشتش به دامن نظام منوط به نوشتن همان نامهای است که خودش میداند. مقام معظم رهبری درباره حوادث پس از انتخابات ۸۸ بارها عنوان کردند که یکی از اهداف فتنه انگیزان تردیدافکنی در کار مسئولان
رسمی کشور بود. اتفاقی که این روزها نیز شاهد آن هستیم به خصوص با گسترش فضای مجازی. فکر میکنید چنین رویهای میتواند مقدمهای برای فتنه دیگر باشد؟ مسئولین نظام باید در این خصوص چگونه وارد عمل شوند؟ نظام جمهوری اسلامی ایران از ویژگیهای ممتاز و منحصر به فردی برخوردار است. نقش و حضور مردم در جمهوریت و اسلامیت نظام و نیز اعتمادی که به رهبری دارند، این نظام را از هر نوع خودسری در هر لایهای مصون میکند. ببینید ضمن اینکه رهبری با مسئولین مختلف دیدار دارند با لایههای نخبگانی نیز در فضایی که پرسشهای آزاد و باز در آن مطرح میشود، دیدار میکنند. ضمن اینکه بسیاری از شخصیتها و چهرههای مختلف نیز در قالب نامه مطالب خود را به طور صریح با رهبری مطرح میکنند. ایشان هم به طور صریح دیدارها و گفتگوهایی را با روسای قوا، وزرا و نمایندگان، دیپلماتها و گروههای مختلف دارند. یعنی این گونه تلاش میکنند تا حرفی ناگفته یا روی زمین نماند. در نظامی که اینگونه عمل میکند چه بیماری و غرضی وجود دارد که شرایط عادی را به شرایط امنیتی تبدیل کنیم. در سال ۸۸ تمام خواستههای میرحسین موسوی و کروبی قابل پیگرد قانونی بود، اما
اینها رویهای را پیش گرفتند که نه تنها در کار مسئولین بلکه در کار نهادهای قانونی نظام نیز تردیدافکنی کردند. با اردوکشی خیابانی چه هدفی داشتند؟ میخواستند چه کسی را مقابل چه کسی قرار دهند؟ اینها دادگاه را به کف خیابان آوردند این کار منطقی نبود. امروز هم اگر کسی حرفی دارد چه درباره شخصی و یا درباره عملکرد مجموعه ای، آن را قانونی اعلام کند باب نامه نوشتن به رهبری باز است. نمایندگان در نطق ۱۵ دقیقهای خود، هرچیزی که دلشان میخواهد از پشت تریبون مجلس میگویند. دهن کسی بسته نیست، اما باید در چارچوب قانون عمل کرد نه اینکه فضای کشور را گرفتار لمپنیزم کنیم. ۹ دی چطور آتش برافروخته فتنه ۸۸ را خاموش کرد؟ در عاشورای ۸۸ اتفاقی افتاد که آتش به استخوان مردم زد؛ شریفترین و مقدسترین رخداد جهان اسلام عزاداری برای سیدالشهدا است، اما دیدید که فتنه گران در روز عاشورا چه کردند آنجا بود که دیگر جای تردید نماند. همان مقدمهای شد برای ۹ دی. روز ۹ دی مردم به طور خودجوش به خیابان آمدند و نظر خود را بیان کردند. برای اینکه این عبرت تاریخی بماند با ید این واقعه به خوبی بازخوانی شود. فکر میکنید این حادثه
بعد از گذشت حدود ۸ سال به درستی واکاوی شده است؟ به نظرم برخی فیلمهایی که در این فضا ساخته شده خوب است به خصوص فیلم «قلادههای طلا»، ولی میطلبد که مستندات خوب در این حوزه ساخته شود. رئیس سازمان صدا و سیما در این خصوص طرف مطالبه گری ما هستند. ۸ سال از این ماجرا گذشته است باید این واقعه خوب آسیب شناسی و واکاوی شود تا نسلهای بعدی بدانند چه اتفاقی افتاد، رأی که برای حصر خانگی داده شد از سوی شورای عالی امنیت ملی بود. رئیس جمهور فعلی خود در آن جلسه حضور داشت که امروز در وعدههای انتخاباتی خود بر آنچه نسبت به آن رأی مثبت داد، ان قولت میآورد. باید روایت فتنه به طور صریح صورت گرفته و به سند تبدیل شود. نظام جمهوری اسلامی ایران درایت به خرج داد و درباره فتنه روشنگری کرد. همین باعث شد بسیاری از گرههای مبهم درباره حوادث پس از انتخابات ۸۸ باز شود. در انتخاباتی که بعد از ۸۸ برگزار شد باز هم حضور مردم شگفتی انگیز بود و رکورد زد. ما باز هم توانستیم در چارچوب نظام این مشارکت را حفظ کنیم پس این جمعیت با این حضور نشان دادند که ادعاهای باطل ۸۸ را قبول ندارند، چون اگر اعتقاد به تقلب داشتند هرگز در انتخاباتهای
بعدی شرکت نمیکردند. در سال ۸۸ به تعبیر رهبری به قانون لگد زدند، اینها که ادعای قانونمداری و قانونمندی دارند چرا بعد از مشارکت بی نظیر مردم در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ اینگونه قانون را سلاخی کردند؟ همیشه کسانی که به خودسری و هنجارشکنی دست میزنند در درون خود آگاهند که جامعه نسبت به قانون گریزی، هنجارشکنی و لاابالی گری تحمل ندارد و مردم این وضع را نمیپذیرند، اما برای اینکه به رفتار خود رنگی از قانون زده و آن را بزک کنند، مجبورند با آدرسهای غلط مردم را به اشتباه بیندازند. اینها از ابتدا میخواستند بحث تقلب را مطرح کنند و یکی از جهالتهایی که مرتکب شدند این بود که زمانی که هنوز صندوقها برای شمارش باز نشده بود و هنوز رأی گیری تمام نشده و اعلام ختم انتخابات صورت نگرفته کسی که خود را در جایگاه نخست وزیری میداند، خود را پیروز انتخابات معرفی کرد. کسانی که هنجارشکنی میکنند و مقابل حقوق مردم میایستند تلاش میکنند رنگی از قانون به حرفهای خود بزنند، اما در ۹ دی ۸۸ نشان داده شد که مردم به طور دقیق متوجه این مسئله هستند. مردم قسم نخوردند که از یک شخص در تمام شرایط با تمام موقعیتها طرفداری
کنند این خطا، خطای بزرگی بود. بعد هم عنوان میکنند که اطلاعات ما از سراسر کشور حاکی از پیروزی ماست و اگر غیر از این باشد، تقلب شده است. این حرف ابلهانهای است که زده شد. متأسفانه کسانی که جزء سابقون نظام بودند هم علیرغم اینکه پیرامون این فرد را گرفته بودند، او را نسبت به اشتباهش متوجه نکردند. کسانی که هنجارشکنی میکنند و مقابل حقوق مردم میایستند تلاش میکنند رنگی از قانون به حرفهای خود بزنند، اما در ۹ دی ۸۸ نشان داده شد که مردم به طور دقیق متوجه این مسئله هستند. مسئولین همین امروز باید خود را در محضر خدا و بعد از آن در محضر انقلاب و مردم بدانند. وعدههایی که داده میشود و عمل نمیشود، اعتماد را از بین میبرد. اگر اشتغال، تولید، مبارزه با مفاسد اجتماعی، مبارزه با مفاسد اقتصادی، ثابت نگه داشتن قیمت ارز یا هزاران وعده دیگر را گفتیم بر آن استوار باشیم و اگر هم نتوانستیم عملی کنیم دلایل آن را بگوییم. تصور نکنیم حافظه تاریخی ملت، حرفهای ما را خاموش کرد. همین مردمی که در صحنهای به ما رأی میدهند در صحنهای دیگر ممکن است به ما اعتنا نکنند. مردم قسم نخورده اند که از یک شخص در تمام شرایط با تمام موقعیتها
طرفداری کنند. ما این را در انقلاب کم ندیدیم چه درباره نهضت آزادی و ملی گرایان و چه درباره اشخاصی همچون قائم مقام رهبری. مردم به خاطر خدا و قرآن برای ما احترام قائل هستند.
دیدگاه تان را بنویسید