خبرگزاری تسنیم: متن یادداشت محمد رستمیان شم ابادی با عنوان "داشتههای مظلوم و خواستههای مسموم" به شرح ذیل میباشد: دو ابزار پیش روی هر کشور برای به زانو در اوردن دشمن، بازی با داشتهها و خواستههای طرف مقابل است. منظور از داشتهها در این نوشتار چیزی فراتر از مفهوم دستاورد و شامل هرگونه توانمندی اعم از نیروی انسانی، منابع مالی، توانایی اقتصادی، علمی و یا داراییهای طبیعی مانند منابع زیر زمینی و ... میشود. اولویت اول در کشور حفظ داشتهها و در صورت امکان ارتقای کمی و کیفی آنهاست. این داشتهها بنا به ضرورت و نیازمندی کشور به آنها، اولویت بندی و درجه بندی میگردند و دشمنان درصددند در گام نخست کشور مورد نظر خود را از داشتههای اولویت دار محروم نمایند. کشور عزیز ایران نیز طبعا دارای داشتههای مادی و معنوی مهم و باارزشی است که دور از چشم دستیازی دشمنان نمانده و از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ که دست آهنی و متجاوز آمریکا به عنوان ابر دشمن ایران، برای محدود سازی، کاهش و نابودی داشتههای کشورمان، از آستین در آمده به آستینش برنگشته است. اگرچه محدودسازی داشتههای ایران در طول خصومت بیش از ۴ دهه آمریکا، ملت عزیز را با مشکلاتی مواجه
ساخت، اما هیچگاه نتوانست زانوی قدرتمند کشورمان را به زمین برساند. آنروز که ریگان، پریزیدنت بازیگر آمریکا باطراحی سناریوهای سینمایی گونه خود، برای به زانو دراودرن دشمن اصلیش (شوروی)، طراحی سیاست جنگ ستاره گان را درپیش گرفت با آگاهی تمام به عدم امکان اجرایی طرح، حمله به داشتههای شوروری را هدف قرار داد به خوبی میدانست کشاندن جنگ به فضا نه ممکن است و نه سبب صفر شدن احتمال درگیری قدرتها میشود. او فقط میخواست با اینکار دشمن را به وادی رقابت تسلیحاتی بکشاند. اگرچه شوروی با گرفتار شدن در این دام رقیب، روز به روز داشتههای ملی اش را کمتر کرد و امریکا توانست با فشارهای این چنینی تاحدودی راه نفس کشیدن بر مردم شوروی را تنگ و اندام عریض و طویل جغرافیایی اش را با مشکلاتی مواجه سازد، اما نتوانست این کشور را از پای در اورد. آری نداشتن داشته ها، در کنار عرق ملی یا غیرت دینی، اگرچه شاید بتواند جراحتی بر پیکره کشور مقابل بگذارد، اما نخواهد توانست او را از پای در آورد، همانگونه که در جنگ جهانی دوم ژاپن ثابت کرد در کنار عرق ملی، با ۱۶ ساعت کار و دریافت فقط ۸ ساعت دستمزد، میتوان از حداقل داشتهها به حداکثرها رسید.
کشورهایی بعد از جنگ جهانی دوم در نهایت ضعف داشته، با اکتفا به پوره سیب زمینی در تغذیه و مشارکت خانگی خانوادهها در اهدای طلا و جواهرات به حکومت برای بهبودی اقتصاد مملکت، گواه بر این ادعایند. برخی از افتخارات ابرمعجزه توام شدن عرق ملی با غیرت دینی در برشهایی از تاریخ مردم مسلمان ایران، برای همیشه در تارک تاریخ میدرخشد. نه آنزمانی که فتنه پیر و متجاوز انگلیس دست در دست طاعون و وبا، از سال ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ به جنگ با میهنمان آمد و با کشتار حدود ۱۰ میلیونی و قتل عام بیش از ۴۰ درصد کشور، روی مغول را سفید و هولوکاست ایرانی آفرید را فراموش کرده ایم که در داشتن حداقل داشته ها، مانند گندم و دارو به چیزی نزدیک به صفر رسیده بود و نه جنگ ۸ ساله تحمیلی و تحریمهای رنگارنگ را از یاد برده ایم، که با گرفتن بیش از ۲۱۳۰۰۰ شهید، به جنگ با داشتههای انسانی و اقتصادی ایران آمد و هنوز ۲۶۷ روز از انقلاب اسلامی ایران و تولد نظام مقدس جمهوری اسلامی نگذشته بود دست جنایتکاری از آستین آمریکا علیه ایران در امد از ان زمان تاکنون، هر روز با یک شیوه و ترفند ایران اسلامی را آماج اهداف شوم و پلیدش میکند. توام شدن عرق ملی با غیرت دینی در
اوج کمبود داشتهها همانگونه که در هولوکاست ایرانی، زانوی دلیرمردان نهضت جنگل را نتوانست با خاک آشنا سازد، در دوران جنگ تحمیلی نیز با اهدای تخم مرغ خانگی پیزنی (تمام دارایی خود)، در اوج نداشتهها غیرتمندان دلیرمان را نتوانست به زانو در آورد. در زمانی که برخی از شهرهای ایران، چنان در زمان هولوکاست ایرانی به درد نداشتهها مبتلا بودند که بنابر گزارشات مضبوط، دعوای بین سگان و کودکان بر سر جسد یا بدست آوردن زباله در خیابانها عجیب نبود، اما جنگلیان هیچ گاه تسلیم نشدند. آری دیروز وقتی ریگان نتوانست با حمله به داشتههای شوروی و کاهش نزدیک به صفر داشته هایش، او را از پای درآورد، رسما هدف قرار دادن خواستههای مردم شوروی را در دستور کار خود قرار داد و پای رسانههایی را به میدان جنگ باز نمود تا مدام به مقایسه زندگی مردم شوروی با بلوک غرب بپردازند و با تغییر ذائقه مردم شوروی، خواستههایی را مطرح و با اینکار خود دست کمونیست را زیر تیغ ناکارامدی ببرد. بگونهای که تحلیلگران تاریخی یکی از دلایل فروپاشی شوروی را تعداد نابرابر الفاظ ردو بدل شده در رسانههای امریکا علیه حکومت شوروی میخوانند. اینجا بود که وعدههای مسموم
رادیوها و کانالهای آمریکایی در دل کشورهای جماهیر شوروی، دست به مقایسه زندگی مردم شوروی با غرب میزد و راه را برای باز شدن سیاستمداران طرفدار غرب، در عرصه تصمیم سازی بهتر، هموار میکرد و عملا ناکارامدی شوروی از اداره حکومت بهینه را تلقین مینمود. القای ناامیدی به حکومت داخل و چشم دوختن به آمریکا و روشهای تقلیدی در ورود ساندویچ مک دونالد آمریکایی به شوروی کاملا مشهود است که باصفهای چند کیلومتری برای خوردن یک ساندویچ آمریکایی لکه ننگ پاک نشدنی را بر پیشانی تاریخ سیاسی شوروی زمان گذاشت. آری، اگر خواستهها برگرفته از نیاز واقعی سطح مردم باشد، همت به براورده شدنش آنهم در قالب اتکا به اقتصاد مقاومتی و توانمندی داخلی بسیار تحسین بر انگیز است. اما اگر خواستههای تحمیلی و غیر قابل اجرا، بر سر زبان مسیولین بیافتد، این نه تنها کام مردم را شیرین نمیکند، بلکه مسمومتر از کمبودها و نانداشتهها، دست توانمند نظام را در انظار مردمی و افکار عمومی، زیر ساتور ناکارامدی میبرد و نتیجه را به غلط، به سمت تلقین ناتوانی نظام سوق میدهد. دولتمردان کاش بجای پرداختن به برخی از وعدههای توخالی، نیم نگاهی به سند بیست ساله
میانداختند تا بدانند تاکید بر برخی وعدههای پوچ و بی ثمر مانند پاسداشت روز جهانی کوروش و ... نیازی از مردم را حل نمیکند و هدفی از هدفهای مندرج در سند را در ۸ سال باقیمانده براورده نمیکند. این وعدههای تبلیغاتی در حکم خواستههای مسمومی هستند که ضررشان از نبودشان بیشتر خواهد بود. تنها راه مبارزه با این درد رایج در مسولین، مطالبه گر شدن مردم است که نسبت به وعدههای مسولین، مطالبه گر باشند و آنان را از زنگ انشاء و شعار، به وادی پاسخگویی و زنگ حساب و عمل بکشنانند. یادمان باشد که سناریوی نوشته شده ریگان، پریزیدنت آکتور آمریکا، قسمت پایانی ندارد و امروز کسانی دیگر نقش این بازیگر سینمایی را علیه ایران اجرا میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید