ماجرای اعدام برادر مرد پشت پرده کیهان چیست؟
آشنایی من با حسن شایانفر از طریق برادرش علی بود. علی از حسن کوچکتر بود و من با او رفیق بودم. ما یکدیگر را در مسجد محل دیدیم و آشنا شدیم. این آشنایی به رفتوآمد خانوادگی انجامید و بهاینترتیب من با مرحوم حسن هم آشنا شدم. او برادر بزرگ علی بود. علی در دانشگاه فردوسی مشهد درس خواند و بعد به مجاهدین خلق پیوست و در نهایت هم اعدام شد.
سرویس سیاسی فردا: فیض الله عرب سرخی در بخش هایی از گفتگوی خود با شرق درباره حسن شایانفر مرد شماره دو روزنامه کیهان مطالبی را گفته است که بخش هایی از آن در ادامه می آید:
-آشنایی من با حسن شایانفر از طریق برادرش علی بود. علی از حسن کوچکتر بود و من با او رفیق بودم. ما یکدیگر را در مسجد محل دیدیم و آشنا شدیم. این آشنایی به رفتوآمد خانوادگی انجامید و بهاینترتیب من با مرحوم حسن هم آشنا شدم. او برادر بزرگ علی بود. علی در دانشگاه فردوسی مشهد درس خواند و بعد به مجاهدین خلق پیوست و در نهایت هم اعدام شد. ما یعنی من و حسن بعد از انقلاب خیلی جدی شد، سال ٥٨ حسن شایانفر را به شبکه توزیع جراید تهران معرفی کردم. از آنجا شایانفر وارد فعالیتهای مطبوعاتی شد.مراوده من با خانواده آنها بود. حتی گاهی با هم فوتبال میرفتیم. فوتبال که میرفتیم حسن هم میآمد. فوتبال حسن خیلی خوب بود. بنابراین من هرجا بودم، از جمله حضورم در کمیته، سپاه و حتی معاونت مطبوعاتی، او به من سر میزد.
تا چه زمانی در سپاه بودید؟
۳۱ خرداد ۶۱ پرونده من بسته شد، اما خودم زودتر از کار کنار رفتم. کنار کار گزینش، کار پشتیبانی هم به من واگذار شد، ولی هیچوقت وارد بخش اطلاعاتی و امنیتی نشدم. این معنایش این نیست که هیچ وقت شاهد هیچ جریانی نبودم یا به بازداشتگاهی نرفتم و ندیدم، بلکه منظورم این است که پرسنل نبودم و آنجا کار نکردم. یادم هست، روزی گزارشی آمد که بنیصدر در یک خانه مخفی شده است. یک تیم آماده کردم (بخشهای عملیاتی) شب بروند و او را دستگیر کنند. من هم آنها را همراهی کردم. نه بهعنوان عضو تیم، بلکه بهعنوان همراه حضور داشتم. اما بنیصدر همان روز فرار کرده بود.
یعنی به شما اطلاعات غلط داده بودند؟
نه اطلاعات درست بود. خانه یکی از اعضای جبهه ملی بود و.... خانه چه کسی بود آقای عربسرخی؟
خیلی اهمیتی ندارد..
یعنی هنوز ایران است؟ درون ساختار هم هست؟
بله ایران است، اما در ساختار نیست. استاد دانشگاه است. اتفاقا خود همان فرد، فردای همان روز به صورت اتفاقی به آنجا آمد و همانروز دستگیر و با فاصلهای هم آزاد شد.
- بعد از ماجرای ۳۰ خرداد، سازمان تصمیم گرفت تعدادی از نیروها را برای کمک به کار سپاه در مبارزه با مجاهدین خلق مأمور کند. تعدادی از نیروها معرفی شدند، از جمله آقای آرمین که البته او برای کارهای فکری به آنجا رفته بود.
دقیقا در چه بخشی بودند؟
در بخش مجاهدین خلق. دقیقا برای همین هم آمده بودند.
همان بازجویی دیگر؟
بله در بخش بازجویی است، منتها باید توجه کنید به روندها، دستهای از زندانیانی هستند که اطلاعات دارند و قرار است از آنها اطلاعات گرفته شود، زندانیانی هم هستند که بهلحاظ فکری جدی هستند و قرار است با اینها بحثهای ایدئولوژیک شود تا آنها اقناع شوند. آقای آرمین از این دسته بود. هیچوقت آنجا نبودم که بدانم آقای آرمین چه میکرد، اما میدانم که آقای آرمین نه تخصص و نه تجربهای برای بازجویی نداشت. آقای آرمین فردی بود که بیشتر بهلحاظ فکری با آنها مواجه میشد و توضیحی هم که بعدا کامل ارائه کرد، همین بود.
دیدگاه تان را بنویسید