سرویس سیاسی فردا: روز گذشته محمدرضا زائری مدیر مسئول ماهنامه خیمه در کانال تلگرامی خود مطلبی را در خصوص انقلابی بودن منتشر کرد که با واکنش های متعددی رو به رو شد. زائری نوشت: «رهبر انقلاب پشت سر هم به انقلابي بودن توصيه مي كنند، لابد هم منظورشان اين نيست كه سالي يك بار سيزده آبان با ماشين ضدگلوله به مراسم جلوي لانه جاسوسي بياييم و مرگ بر آمريكا بگوييم و برويم رستوران شام بخوريم! انقلابي بودن لازمه اش صراحت و عدالت خواهي و مبارزه با ظلم است اما آيا خود رهبر انقلاب مي دانند كه اگر امروز مثلا كسي مثل من بخواهد در برابر عملكرد قوه قضاييه انقلابي باشد چه به روزش مي آيد؟ به عافيت طلبي مبتلا مي شويم، از ترس و ملاحظه سكوت مي كنيم و اسمش را هم مي گذاريم حفظ نظام! در حاليكه اين نظام با همين سكوت ها، با همين بي اعتنايي ها، با همين مصلحت سنجي ها و عافيت طلبي هاي ما از درون دارد مي پوسد، دارد پوك مي شود و آسيب مي بيند و ما حواسمان نيست! در آستانه چهلمين سالگرد اين انقلاب ديگر نمي توانم انقلابي باشم!
ديگر من آن جوان بيست و چند ساله نيستم كه با قلدري و پررويي جلوي قاضي دادگاه مي ايستاد اما به خاطر حفظ نظام يك كلمه هم به راديو بي بي سي فارسي نگفت! امروز زن و بچه دارم و گرفتار اثاث كشي هستم، ببخشيد صاحبخانه منتظر است و عجله دارم، سن و سالم بالا رفته و ديگر نمي توانم انقلابي باشم!
به من چه كه در قوه قضاييه چه مي گذرد! يكي دو ماه ديگر در روز سيزدهم آبان مي روم جلوي لانه جاسوسي و مرگ بر آمريكا مي گويم و برمي گردم به خانه، شام مي خوريم و مي خوابيم. نماز اول وقت مان را هم مي خوانيم و مراقب حفظ نظام هستيم.
من اگر بخواهم انقلابي باشم بايد بپرسم قضيه رضا شهابي چيست؟ بايد بفهمم آيا واقعا جلوي درمان عليرضا رجايي را در زندان گرفته اند؟ اگر بخواهم انقلابي باشم بايد پرسشهايي را جدي و صريح مطرح كنم كه نمي شود! براي همين ترجيح مي دهم انقلابي نباشم و فقط به نماز و روزه ام برسم و براي اجاره آخر ماه آپارتماني فكر كنم كه تازه گرفته ام و چشم به هم بزنم نوبت يكساله ام تمام مي شود و براي تمديدش باز هم بايد نگران شوم. آري انقلابي بودن و انقلابي ماندن بسيار دردسر دارد و من نمي توانم انقلابي باشم!»
درباره انقلابی بودن و هزینه دادن
در همین رابطه محسن مهدیان رونامه نگار اصولگرا در کانال تلگرامی خود به این موضوع واکنش داد و نوشت: «حجت الاسلام زائری یادداشتی با عنوان انقلابی گری نوشتند و ضمن اشاره به برخی هزینه های انقلابی بودن، مثل عواقب انتقاد از قوه قضائیه درباره رضا شهابی و یا سرطان رجائی نوشتند که «با این هزینه ها و دردسرها نمی توان انقلابی بود و ترجیح می دهم به نماز و روزه ام برسم تا انقلابی باشم.»
حقیقتا آقای زائری اشاره درستی به این هزینه ها داشتند و به حق انقلابی گری و نقد عدلیه و غیره، این روزها دردسر زاست. اما درباره نتیجه گیری ایشان که در نهایت به «افسردگی سیاسی» و «مومن سکولار» منجر می شود، چند نکته قابل توجه است.
یکم. نقد اول، سبک استدلالی جناب زائری است. این روش استدلال که از کنارهم قرار دادن چند مصداق صغروی، نتیجه گیری کبروی می کنند مسبوق به سابقه است. مثلا همیشه برای من عجیب بوده است که ایشان چطور از چند خبر مربوط به تخلفات مامورین گشت ارشاد به حذف گشت ارشاد می رسند؟ همیشه از خودم سوال کردم که آیا این سبک استدلال خودشان را قانع می کند؟ مثلا اگر در ثبت احوال هم تعدادی کارمند تخلف کردند، باید این سازمان را جمع کرد؟ مطلب اخیرشان نیز گرفتار همین روش استدلالی است. چطور ممکن است از برخی هزینه ها، به نفی انقلابی گری رسید؟ یعنی انقلابی گری را تنها در همین حوزه ها دیدند؟ اگر در برخی حوزه ها انقلابی گری پیش نرفت، انقلاب را باید کنار گذاشت و سر سجاده نشست؟ اما اشکال ایشان صرفا اینجا نیست.
دوم. آقای زائری چه برداشتی از انقلابی گری دارند؟ یعنی همه چیز استاندارد باشد تا ما به فعالیت انقلابی گری مان برسیم؟ انقلابی گری دقیقا چیست؟ انقلابی گری یعنی تلاش برای استمرار انقلاب. استمرار انقلاب یعنی رفع همین مشکلات. همین هزینه دادن خودش انقلابی گری است. انقلابی گری این نیست که همه چیز سرجای خودش باشد تا ما شعار دهیم. انقلابی گری یعنی هزینه دهیم تا همه چیز جای خودش قرار بگیرد تا شعارها محقق شود. به زبان ساده تر صرفا مطالبه گری درباره یک زندانی، انقلابی گری نیست، مطالبه گری برای «آزادی مطالبه» خودش انقلابی گری است. البته این استدلال هم، همه حرف مان نیست.
سوم. اساسا چرا انقلابی هستیم؟ واقعا فکر کردیم انقلابی گری یک پروژه است که در دوره ای می توان انقلابی بود و در دوره ای دیگر می توان کنار گذاشت؟ از برادر زائری بیشتر از این توقع است. بدون انقلابی گری هویتی نداریم. هویت ما از انقلاب است. مگر ممکن است کسی نام و کنیه اش را منکر شود؟ مگر ممکن است بگوید برخی روزها زائریم و برخی روزها نیستم؟
انقلابی هستیم چون انقلاب به ما همه چیز داده است؛ دین و معنویت و اخلاق و عدالت و غیره. با همه کسری هایی که جناب زائری تنها گوشه ای از آن را گفتند، بازهم کفه مثبت انقلاب با فاصله سنگین ترست. کمی با خودمان خلوت کنیم تا متوجه شویم، انقلابی گری ما شکر نعمت ماست و اگرنه انقلاب به انقلابی گری من و امثال من بی نیازست. ما انقلابی هستیم چون انقلابی نباشیم، نیستیم.
سخنی با برادر گرانقدرم جناب آقای زائری
سید یاسر جبرائیلی از فعالان سیاسی اصولگرا و معاون آموزشی خبرگزاری فارس نیز به این موضوع واکنش نشان داد و نوشت: جناب حجتالاسلام زائری مدتی است به بیان سخنان خاص شهره شدهاند و ما بیشتر در رسانههای مخالف جمهوری اسلامی نام و نشانشان را میبینیم. اخیرا نیز گفتهاند «لازمه انقلابی بودن عدالتخواهی و مبارزه با ظلم است، آیا رهبری میدانند اگر من در برابر قوه قضاییه انقلابی باشم چه بر سرم میآید؟»
دوست دارم از ایشان یک سوال اساسی بپرسم و آن اینکه کنش اجتماعی ایشان با هدف رسیدن به کدام اثر اجتماعی انجام میشود؛ یعنی مشخصا هدفشان از بیان این مسائل چیست و تاکنون منشا کدام اثر و اصلاح بودهاند؟ قبلا نقلی از ایشان شنیدهام که میخواهند روشنفکر باشند. اینجا نیز میگویند قصد انقلابیگری دارند.
یک روشنفکر اما هیچگاه از ترس اینکه مبادا با او برخوردی شود، زبان اصلاح در کام نمیکشد؛ روشنفکر-از جنسی که شاید به مذاق آقای زائری خوش بیاید- مرحوم شریعتی بود که هراسی نداشت از به زبان آوردن آنچه میدید و دیده نشدنش توسط جامعه رنجش میداد... و هزینهاش را داد.
آقای زائری اما به سبب نگرانی از آنچه ممکن است در نتیجه نقد قوه قضائیه بر سرشان بیاید، رهبری را اینگونه مخاطب قرار دادهاند چون خیالشان راحت است که به این سبب چیزی بر سرشان نخواهد آمد!
انقلابی اما با ولی و امام خود چنین نمیکند. انقلابی خود را هزینه میکند تا امامش هزینه ندهد؛ نه اینکه امامش را در راه «انقلابیگری» خودپنداشتهاش آماج حملاتش قرار دهد و ضدانقلاب برایش کف بزنند و سوت بکشند و حلوا حلوایش کنند. انقلابی وقتی میبیند که دشمن برایش کف میزند، میفهمد که به دروازه خودی گل زده است و میگردد و اشتباهش را پیدا میکند.
آقای زائری عزیز!
ما هم به قوه قضائیه نقدهای جدی داریم و بارها همینجا و در جاهای دیگر نوشته و گفتهایم و خواهیم گفت. اساسا قائل به این هستم که اصلاح نهادی چون قوه قضائیه بر اصلاح دولت اولویت دارد. اما نگرانم این تظلمی که شما از آن سخن میگوئید، همچون مواضع اخیرتان، بیشتر دشمنان انقلاب اسلامی را شاد کند تا دلسپردگان به انقلاب را.
پس از این واکنش ها بود که امروز زائری در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت: «سه نفر از دوستان که طنز تلخ و گزنده عنوان مطلب قبلی ام را متوجه نشده اند یادداشت های مفصلی نوشته و در فضای مجازی منتشر کرده اند درباره اینکه چرا انقلابی نیستی! باید انقلابی باشی! اصلا مهم نیست که باشی یا نیاشی! مانده ام بخندم یا گریه کنم! واقعا یعنی ممکن است از دردی به این بزرگی بنویسم و کسی متوجه منظورم نشود و مضمون را در نیابد؟ نمی توانم باور کنم!»
در توضیحی که آقای زائری برای مطلبشان نوشته اند، آمده است که عنوان مطلب «طنز تلخ» بوده. فارغ از اینکه این طنز بودن در هیچ کجای مطلب مذکور در ذهن مخاطب احساس نمی شود باید گفت استفاده از چنین ادبیات تند و گزنده ای برای توجیه انقلابی نماندن جز آماده کردن خوراک فکری برای دشمنان قسم خورده انقلاب سود دیگری ندارد و بار دیگر باید این جمله را تکرار کرد «انقلابی گری این نیست که همه چیز سرجای خودش باشد تا ما شعار دهیم. انقلابی گری یعنی هزینه دهیم تا همه چیز جای خودش قرار بگیرد تا شعارها محقق شود.»
دیدگاه تان را بنویسید