روزنامههایی که هنوز ار عدم رأی اعتماد به بیطرف مینویسند!
خدا نیاورد آن روز را که یک «حبیب اصلاحاتی» بنا به هر دلیل، از سمتی بازبماند! ول کن معامله نیستند! و حتی به همفالوده هشتاد و هشتشان که «شکر تقلب» را هم جالب است با هم خوردند، رحم نمیکنند!
روزنامه «وطنامروز» در یادداشتی از «حسین قدیانی» نوشت: با گذشت بیش از یک هفته از رأی اعتماد مجلس به اکثریت قاطع وزرای دولت، هنوز هم روزنامههای زنجیرهای، در حد «تیتر یک» از متن و حاشیه عدم رأی اعتماد به آقای بیطرف، داستانپردازیها میکنند بس بلندبالا و به این بهانه، هم رئیسجمهور را مورد شماتت قرار میدهند، هم رئیس مجلس را، هم فراکسیون امید را و هم جالب است؛ فلان فتنهگر را که گویا بیشترین نقش را در بستن لیست امید داشته! من روزهای شنبه و یکشنبه اغلب این روزنامهها را مرور کردم! نه تنها هنوز از صحن و صحنه این عدم رأی اعتماد مینویسند که حتی وارد «پشت صحنه» هم شدهاند! و تو گویی قتلی رخ داده، در قامت کارآگاهان، ذرهبین دست گرفتهاند بلکه به سرنخ ماجرا برسند! در پاراگرافی «علی لاریجانی» را میزنند که چرا مجلس را مدیریت جهتدار میکند! در بخشی دیگر «حسن روحانی» را میزنند که اولا چرا سهم اصلاحطلبان را آنطور که شایسته ایشان بود، در ترکیب کابینه نداد و ثانیا چرا برای بیطرف مایه نگذاشت! در بخش بعدی، هر متلکی را که فکر کنی بار اعضای فراکسیون امید میکنند! و در نهایت، ضمن کنایهزدن به تنظیمکننده اصلی لیست امید، برای بار شاید صدم، در مبحث تعیین سر برای اصلاحات، خواهان عبور از فلانی میشوند! گاه مینویسند «هرگز نباید به اصولگرایی چون علی لاریجانی اعتماد کرد»! گاه مینویسند «علم نقد روحانی را تا بیش از این دیر نشده، باید از دست اصولگرایان گرفت، چرا که روحانی، فقط یک ماه مانده به انتخابات، موضع اصلاحطلبانه اتخاذ میکند»! گاه مینویسند «نهتنها اکثریت مجلس، اصلاحطلب نیست، بلکه حتی بخش مؤثری از اعضای لیست امید هم اصلاحاتی نیستند»! و گاه مینویسند «فلانی بهرغم افههایی که میآید، فقط به آشتی خود با حاکمیت فکر میکند، نه آبرو و حیثیت اصلاحات»! حالا کل قصه چیست که اگر بتوانند، بیمی از آن ندارند که به بهانه واکاوی آن، کل قیصریه را به آتش بکشند؟! هیچ! تنها و تنها یک عنصر مثلا اصلاحاتی در شناسنامه، نتوانسته از مجلس، رأی اعتماد بگیرد! معذرت میخواهم اما چنین جانوران لجوجی هستند زنجیرهایها که وقتی پای پست و سمت و میز و صندلی در میان باشد، اندک رحمی حتی به خودشان هم ندارند! و شگفتا! در حالی اینگونه دله قدرت و وزارت و صدارت هستند که هنوز بابت دروغ بزرگ تقلب، اندک عذری نخواستهاند! و نهایت وقاحت را ببین که منصب و مسند از همان نظم و نظامی مطالبه میکنند که سال 78 و سالیان بعدش و سال 88 و سالیان بعدش، مرتب علیه آن فتنه برپا کردند! از «تحصن» بگیر تا «تقلب» همهجا و همهوقت «سیاستورزی» را بدل به اسم مستعار «براندازی» کردند و مکرر به دشمن مکار بیرونی پیام دادند که شلوغکردن داخل با ما، تحریم و فشار از خارج با تو! پس لایه افراطیتر جناح همیشه مدعی اصلاحات، بیخود دنبال سرنخ نگردد؛ سرنخ در وجدانی است که ندارند! و البته در وقاحتی است که در حد اعلای کلمه دارند! آری! این همان جریان عاری از وجدانی است که رذیلانه تیتر زد «من هم شارلی هستم»! و همان جریانی است که از ست کردن رنگ لوگوی روزنامه خود با پرچم تکفیریهای تروریست قاتل محسن حججیهای مظلوم، هیچ ابایی ندارد! و همان جریانی است که فردای شهادت سردار حسین همدانی که حتی زمان 8 سال دفاعمقدس هم مفتخر به درجه سرداری شده بود، تیتر زد «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! و نه حتی شهید! من که باور ندارم دستی از این آلودهتر هم، ممکن باشد قلم در دست بگیرد! در نظرگاه اینان، خوب و بد بودن آدمها، نه به پیروی ایشان از راه حق بستگی دارد و نه به خدمت به ملت! بلکه تنها و تنها بسته به این است که تا چه میزان از ایشان صندلی و سمت میگیرند! آنهم نه هر صندلی و سمتی که صندلی و سمت شناسنامهدار! که طرف، رسما و در شناسنامه باید اصلاحاتی باشد! و الا روحانی و لاریجانی و عارف و فلانی و بهمانی و امید و دلواپس ندارد؛ آنجا که خود را از پستی دور ببینند، بنا میکنند لجنمالی! و افشای «پشت صحنه»! و این همه در حالی است که بنا به تحلیل بسیاری از کارشناسان، همین الان هم، مواضع شمار قابل توجهی از اعضای کابینه دوازدهم، به جناح مذکور، بسی نزدیکتر است تا جناح دیگر! ناظر بر مندرجات روزهای اخیر زنجیرهایها اما چه خوب که حضرات میدان سیاست، عقل کنند و دوست و دشمن خود را بهتر از قبل تشخیص دهند! فیالمثل، با آن همه سخن که آقای روحانی از «اعتدال» گفت و اینکه کابینه را «فراجناحی» میچیند و از عناصر معتدل استفاده میکند، یک نقد و فقط یک نقد را نمیتوان پیدا کرد که فرد اصولگرایی یا حتی فردی از بدنه این جریان در فضای مجازی، به رئیسجمهور خرده گرفته باشد منباب سهم جبهه اصولگرا در میان اعضای هیأت دولت! نقدی اگر بوده، به یک رویه غلط بوده، نه اینکه متأثر از سهمخواهی بوده باشد! زنجیرهایهای جناح اصلاحات اما برعکس! رویه غلط را حتی به دروغ، مدح هم میکنند و از «پایان تحریمها» رطب و یابس میبافند لیکن خدا نیاورد آن روز را که یک «حبیب اصلاحاتی» بنا به هر دلیل، از سمتی بازبماند! ول کن معامله نیستند! و به هیچ کس هم رحم نمیکنند! روحانی و عارف و لاریجانی که جای خود دارند؛ حتی به همفالوده هشتاد و هشتشان که «شکر تقلب» را هم جالب است با هم خوردند، رحم نمیکنند! حقا که زنجیرهایهای زنجیری، مصداق اتم و اکمل «شارلاتانیسم مطبوعاتی» هستند! و تمثال واقعی «روزنامههای بد»! که در همسویی با دشمنان پیامبر گرامی اسلام، آن تیتر زشت را میروند؛ در همسویی با لعین تکفیری، آن رنگ لوگو را ست میکنند؛ فردای شهادت سردار مدافع حریم امنیت کشور که آتش جنگ را بر تن و جان خود هموار کرد تا اصلا و اساسا قدوم ناپاک حرامیان، خاک پاک وطن را آلوده نکند، آن درشتی را میکنند و پسفردای شهادت محسن حججی سرجدا هم، انگشت اتهام را در اوج خباثت، متوجه سپاه قدس و احتمالا فرمانده محبوب آن یعنی حاجقاسم سلیمانی میکنند! این کلام آخر را اما نمیدانم اجازه انتشار میدهند یا نه! من اما به وظیفه عمل میکنم و مینویسم! راستش این همه که نوشتم، برای رسیدن به این فراز آخری بود که نقدی کنم مجموعه نظام را! آیا در مواجهه با دزد سرگردنه، چاقو را ضبط میکنند و چاقوکش را رها؟! پس چرا رها کردهاید قلم حرامیانی را که مکرر ثابت کردهاند لیاقت هیچ بخششی را ندارند؟! شگفتا! خودشان را در حد «تیتر یک» همان فرد هتاک به پیامبر ختمیمرتبت میخوانند و عین آب خوردن، در مملکت «اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» جولان قلم میدهند! و نه فقط این، پست و سمت از نظامی میخواهند که در انتخابات، متهمش میکنند به تقلب! و باز، نه فقط این! شهید راه امن و امان مملکت را، آن هم با تنزل درجه «کشته» میخوانند! و باز هم نه فقط این! در ورای شهادت غریبانه اما باشکوه و معنیدار و جهانی محسن حججی، سپاه قدس را تخریب میکنند! و هکذا نه فقط این! کیلومترها آنسوتر از وقاحت، از عالم و آدم، حتی از افراد همسو با جناح خودشان هم طلبکارند! و همچنان نه فقط این! خودشان را مظلوم و غریب همه ماجراها هم میدانند! و چندباره نه فقط این! نهادهای نظام مقدس جمهوری اسلامی هم، با عرض معذرت، انگار نه انگار! خب! میماند پاسخ به این پرسش که بینی و بینالله، اگر اینجا یعنی همین جایی که وسایل اتاق سردبیر ما به بیرون پرت میشود، «بهشت اپوزیسیون» نیست، پس دقیقا کجاست؟! راستی! دوفردای دیگر، موعد دادگاه همین روزنامه و همین قلم است که چرا در موسم تبلیغات، به آقای جهانگیری، از گل نازکتر گفتیم! و عجبا! در همان موسم، کراراً جای «شهید» و «جلاد» یکی هم توسط همین زنجیرهایها عوض شد! عوض شد که شد! آخر «اینجا بهشت اپوزیسیون است»!
دیدگاه تان را بنویسید