چرا «روحانی» با وجود ناراضیان بسیار رئیسجمهور ماند؟
یک جامعهشناس و تحلیلگر سیاسی در تحلیل نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ تشریح کرد که روحانی چگونه توانست علیرغم ناراضیان بسیار، پیروز انتخابات شود.
تسنیم در گفتوگویی با پرویز امینی تحلیلگر سیاسی و جامعهشناس نتیجه انتخابات دوازدهم و آرای کسب شده از سوی کاندیداها را به بحث و بررسی گذاشته است که در ذیل میخوانید. - عرض سلام و تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید؛ صرفنظر از سایر ایام، شما پیش و پس از انتخابات مختلف، تحلیلهای قابل توجهی درباره شرایط سیاسی اجتماعی کشور ارائه کردهاید و بویژه پس از هر انتخاباتی، حداقل از سال 88 به این سو، تحلیلی درباره جامعهشناسی آرا ارائه کردهاید که برخی از آنها در قالب کتاب نیز عرضه شده است. میخواستیم با همین چارچوب جامعهشناسی، به انتخابات اخیر نیز بپردازیم. انتخاباتی که در آن 42 میلیون نفر شرکت کردند و نصاب بالایی از مشارکت به ثبت رسید. نخستین سوال این است که چرا علیرغم مشکلات اقتصادی که در کشور وجود دارد و ممکن است عدهای را به این اشتباه بیندازد که پس مردم انگیزهای برای شرکت نخواهند داشت، مشارکت تا این حد بالاست؟ **پرویز امینی: بنده هم خدمت شما سلام عرض میکنم؛ بله، مشارکت 42 میلیونی بیشترین نصاب عددی حضور در انتخابات 40 سال اخیر است که نسبت به دوره قبل حدود 6 میلیون افزایش رأی نیز در آن دیده میشود. این میزان مشارکت علیرغم نارضایتی گسترده اجتماعی، مشارکت قابل توجهی است که علاوه بر عناصری مثل مناظرههای زنده، علل سهگانهای میتوان برایش در نظر گرفت. نخستین عامل «اعتبار صندوق رأی» است. در واقع مسیر پر فراز و نشیب انتخابات در ایستگاههای مهمی مثل دوم خرداد 76 و سوم تیر 84 و 22 خرداد 88 و نیز خرداد 24 خرداد 92 و... از یک سو و نیز انتخابات مجلس نهم که گزینه تحریم در آن پررنگ شد، نشان داده است که با هر تمایلی از نظر فکری و سیاسی، حضور در انتخابات، بر تحریم آن، برتری دارد. حتی منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی میدانند برای بهینه کردن شرایط کشور به نفع خود، میتوانند بر روی صندوق رأی به عنوان یک راه مسالمتآمیز و بیهزینه، حساب کنند. مثلا نمادهای مخالفت با جمهوری اسلامی مثل ابراهیم یزدی، از نمادهای موافقت با جمهوری اسلامی مثل سعید جلیلی، به روحانی و خاتمی احساس نزدیکی و قرابت بیشتری میکنند. در واقع صندوق رأی در جمهوری اسلامی این انبساط و ظرفیت را دارد که مخالفینش را از موافقینش راضیتر کند.
عامل سوم را میتوان بالنسبه «گفتمانی شدن انتخابات» دانست. رئیسی و روحانی در یک سطحی، ولو نه درجه اول، توانستند نزاعهای گفتمانی را شکل بدهند و متناسب با نزاع گفتمانی، طبقات اجتماعی هوادار این گفتمانها را به صحنه مشارکت در انتخابات بیاورند. روحانی با گفتمان تلفیقی توسعه و آزادی، طبقه متوسط شهری و محیطهای نخبگانی، و رئیسی با گفتمان عدالت (سیدالمحرومین)، طبقات ضعیف و محروم و اقشار در حاشیه را تا حدودی بسیج کردند. البته روحانی از رئیسی در این باره موفقتر بود و توانایی نمایندگی گفتمان مورد نظر خود را بیشتر داشت. افزایش سطح مشارکت در طبقات متوسط به بالای شهری در شهری مثل تهران، این واقعیت را تأیید میکند. همچنین کاهش مشارکت در مناطقی که خاستگاه طبقات ضعیف و در حاشیه است نیز، این مسئله را تأیید میکند که رئیسی و به طور کلی جریان رقیب دولت، در مجموع نتوانسته گفتمان عدالت را تمام و کمال نمایندگی کند. به طور مثال، در قبال مشارکت 80 درصدی در منطقه یک با نسبت 80 به 18.5 به نفع روحانی، در منطقه 15 با کمترین فاصله رأی بین روحانی و رئیسی (52 در برابر 43) مشارکت 53 درصد است. کاهش مشارکت در روستاها به عنوان مناطق در حاشیهای نیز نشان میدهد گفتمان عدالت در غیاب فردی مثل احمدینژاد، بخشی از ظرفیت بسیج کنندگی هواداران خود را از دست داده است. ** آرای روحانی به عنوان طرف پیروز انتخابات "یکپارچه" نیست و تفسیر "یکپارچه" نیز ندارد - آقای روحانی در انتخابات 96 توانست 57 درصد آرا را کسب کند. گرچه این میزان رای در بین رؤسای جمهور گذشته کمترین درصد کسب آرا است اما میزان آرای روحانی در مقایسه با خودش در انتخابات یازدهم حدود 7 درصد افزایش داشته است. آرای 57 درصدی آقای روحانی را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ این رشد رای روحانی نسبت به سال 92 از کجا ناشی میشود؟ ** پرویز امینی: آرای روحانی به عنوان طرف پیروز انتخابات "یکپارچه" نیست و تفسیر "یکپارچه" نیز ندارد. البته به لحاظ رسانهای و سیاسی روحانی و حامیانش تلاش کرده و میکنند که تفسیر یکپارچهای از آنها ارائه کنند و مثلا این 57 درصد را نشانه "آری" به تصمیمات و مناسبات و شعارها و عملکرد و افکار طرف پیروز و "نه" به طرف مغلوب. از نظر شعارها و افکار و ...جا بیاندازند (البته طرف پیروز هر کس غیر روحانی نیز بود احتمالا همین کار را می کرد).
بنابراین آرا روحانی در انتخابات دوازدهم دو بخش اصلی دارد. بخش حدودا چهل درصدی که آرا کم و بیش تثبیت شده وی در طول انتخابات است و بخش دیگر که بین 15 تا 20 درصد که در ده روز و یک هفته پایانی به روحانی اضافه شده است. ** آرا «ایدئولوژیک_سیاسی» 15 درصد آرای روحانی را تشکیل میدهد - منظور از این 40 درصد همان آرای اصطلاحاً ایدئولوژیک آقای روحانی است که رای اصلاحطلبان محسوب میشود؟ یا همین 40 درصد را هم میتوان به بخشهای مختلف تقسیمبندی کرد؟ ** پرویز امینی:نه. بخش چهل درصدی خود شامل دو دسته آرا است. آرا «ایدئولوژیک_سیاسی» که متعلق به بدنه معروف به اصلاحطلبی است که حدود 15 تا 20 درصد کل آرای روحانی را تشکیل میدهد. آراء ایدئولوژیک-سیاسی باثبات ترین آراست و هیچ کس بدون برخورداری از این آراء نمی تواند پیروز شود. خاتمی و احمدی نژاد و روحانی متکی به این پایگاه پیروز ادوار انتخابات ریاست جمهوری شده اند. مشکل امثال قالیباف ضعف در داشتن این آراء ایدئولوژیک-سیاسی است که در هر سه انتخابات شرکت کرده از آن بی بهره یا کم بهره بوده است. این آراء علاوه بر اهمیت کمی دارای ارزش کیفی اند. آرایی اند که فضاسازی انتخاباتی را به عهده دارند . روحانی به واسطه از پایگاه ایدئولوژیک موسوم به اصلاح طلبی در این انتخابات و انتخابات 92 استفاده کرده است. این پایگاه اکنون در فضای سیاسی و رسانهای مدافع دولتاند و نقش تهاجم به منتقدان دولت را بر عهده دارند. بخش دوم این چهل درصد، آرایی «اجتماعی» است که یکی از دلایل جذب آنها توسط روحانی، مزیت گفتمانی وی در نمایندگی گفتمان توسعه و آزادی است که عمده طبقات متوسط شهری و بخشهای متروپل و نیز نخبگان را در بر میگیرد. این فضای گفتمانی بااضافه فضای معرفتی و فکری کم و بیش سکولار جریان اصلاحات، با منافع اقلیت های مذهبی مثل اهل تسنن سازگاری بیشتری دارد و بنابراین کشش بیشتری در این مناطق برای رای به روحانی وجود دارد در حالیکه در همان مناطق با گرایش شیعی رای رییسی بیش از روحانی است. مثلا در استان سیستان و بلوچستان که دارای دو بخش سیستان و بلوچستان است دو جور رای دهی داریم. در مناطق سیستان مثل شهرستان زابل رییسی تقریبا دو برابر روحانی دارد. اما در بلوچستان حتی روستاهایی بودند که 100 درصد به روحانی رای داده اند. همچنین ذهنیت اجتماعی تمایل به دو دورهای دیدن روسای جمهور در بخشهای دیگر اجتماعی نیز در شکل دادن به این بخش از سبد آرا روحانی موثر بودهاند. - بنابراین آقای روحانی تا چند روز مانده به انتخابات، رای زیر 50 درصد داشته است؛ آن 15 تا 20 درصد رایی که به او اضافه و منجر به آن شد که بتواند انتخابات را در دور اول به سود خود تمام کند، چگونه کسب شده است؟
** رقبای روحانی مقهور بازی هراس افکنی از رقیب شدند - یعنی این 15 الی 20 درصد را رقبای روحانی با عدم رقابت قدرتمند با او، تقدیمش کردند.کدام خطای رقبای روحانی، این فرصت را در اختیار او قرار داد؟ ** پرویز امینی: رقبای روحانی دو محدودیت و خطای عمده داشتند که نتوانستند این آرا را جلب کنند. اول اینکه نتوانستند به شکلی در انتخابات ظاهر بشوند که ایجابا نشان بدهند بهتر از روحانی و دولتش میتوانند کشور را اداره کنند و بنابراین ترجیحی نسبت به ادامه روحانی در این بخش از مردم نتوانستند ایجاد کنند. مثلا عمده مسئله مردم و نیز نقطه ضعف روحانی مسایل اقتصادی مثل بیکاری و معیشت و نیز تا حدودی فساد بود اما منتقدان دولت در الگوی رقابتی خود کسی را نداشتند که به طور طبیعی این مسایل را نمایندگی کند و با کنار رفتن قالیباف که تا حدودی از نظر کارایی مزیت هایی بر روحانی داشت، موضع ایجابی جریان منتقد دولت ضعیف تر شد. در این بخش از جامعه در مقایسه بین رییسی و روحانی، رییسی به دلیل آن که کاراکتر اقتصادی و مدیریتی شناخته شده نداشت، نتوانست اعتماد این بخش را برای حل مسایل اقتصادی کشور جلب کند. مسئله دوم، ترجیح سلبی روحانی بود. رقبای روحانی مقهور بازی هراس افکنی از رقیب او در موضوعاتی مثل ناامنی ناشی از جنگ بر اثر تغییر روابط خارجی و نیز از بین رفتن آزادی های مدنی و اجتماعی و سیاسی با آمدن رقبای وی شدند. آنها با این هراس افکنی، باعث شدند این بدنه ناراضی از روحانی بین انتخاب گزینه بد و بدتر قرار گیرد که در این دو گانه روحانی در موقعیت «بد»، نسبت به رییسی در موقعیت «بدتر» ترجیح پیدا کرد. ملاقات روزهای انتهایی با تتلو نشان داد که رقیب روحانی پذیرفته است که هراس افکنی نسبت به او تاثیرگذار بوده است که برای شکستن تصویر ایجاد شده باید خط شکنی بزرگی انجام داد. ** روحانی در پایان دولت یازدهم با حجم بزرگی از نارضایتی اجتماعی روبرو بود - شما در مورد محدودیت و خطاهای رقبای روحانی صحبت کردید اما با اینکه دولت یازدهم از نظر کارآمدی موفق نبود و علیرغم نارضایتی بالا از روحانی، وی مجدد رئیسجمهور شد؟ ضمن اینکه نظرسنجیها چند هفته مانده به روز انتخابات نشان میداد که آرای منفی آقای روحانی رقم بسیار قابل توجهی است. روحانی چگونه خود را از این مخمصه رها کرد؟ ** پرویز امینی: در واقع اگر بخواهیم سئوال شما را صورتبندی کنیم این طور میشود که روحانی در پایان دوره چهار ساله ریاست جمهوری خود با حجم بزرگی از نارضایتی اجتماعی روبرو بود. به طوری که در نظرسنجیهای پیش از انتخابات، تا 40 درصد بیان میکردند که قطعا به روحانی رأی نخواهند داد (رأی منفی). آراء مثبت روحانی نیز بعد از مناظره نخست، تا مرز 30 درصد کاهش پیدا کرد. یکی از علل روی آوردن روحانی به رادیکالیسم، از مناظره دوم به بعد تا پایان انتخابات نیز همین احساس ضعف اجتماعی او در انتخابات بود. با این حال، پرسش شما این است که چرا روحانی توانست رأی اکثریت را به دست بیاورد و رئیسجمهور شود؟ - بله. دقیقا. **پرویز امینی: برای پاسخ به این سئوال، فهم «منطق» انتخابات مهم است. منطق انتخابات بر «مقایسه» و ترجیحات «نسبی» متکی است. یعنی نامزدها به تنهایی و با خود ارزیابی نمیشوند. بلکه در مقایسه با دیگر نامزدها، ارزیابی و انتخاب میشوند. بنابراین ممکن است افراد یک جامعه همزمان از کسی که ناراضیاند، به او رأی هم بدهند. چرا که احساس میکنند فرد منتخب آنها، علیرغم نارضایتیای که دارند، در مقایسه با نامزدهای دیگر، از ترجیحات بیشتری برای انتخاب برخوردار است. در واقع نارضایتی آنها از دیگر نامزدها بیشتر از نامزدی است که آنها در نهایت انتخاب میکنند. ** رقبای روحانی باید نشان میدادند آلترناتیو بهتری در حل مسائل اقتصادی هستند - ترجیح اصلی در انتخابات ریاست جمهوری که مبنای مقایسه قرار میگیرد، چیست؟ ** پرویز امینی:ترجیح اصلی در انتخابات ریاست جمهوری، متناسب با موقعیت قوه مجریه در جمهوری اسلامی، «اداره اجرایی» کشور است. بنابراین رقبای روحانی برای پیروزی بر او، لازم بود به لحاظ اجتماعی و به شکل باورپذیر به مردم نشان دهند که سرجمع، از ترجیح بیشتری از روحانی برای اداره اجرایی کشور برخوردارند. آنها باید نشان میدادند که آلترناتیو بهتری از او در حل مسائل کشور و تحقق مطالبات مردماند که در مسائل اقتصادی متمرکز بود. ** چگونه میشد این ترجیح را به افکار عمومی اثبات کرد؟ رقبای آقای روحانی تلاش بسیاری کردند تا میزان ناکارآمدی و حتی فساد اقتصادی برخی اعضای کابینه را بویژه در مناظرات به نمایش بگذارند. در واقع تلاش این بود که بگویند دولت فعلی از نظر سلامت اقتصادی و کارامدی اقتصادی در موقعیت مناسبی نیست. اما چرا این تبلیغ و راهبرد موثر واقع نشد؟ ** پرویز امینی:بخشی از «پروسه-پروژه» ترجیح انتخاباتی، دارای وجه «سلبی» و نشان دادن ناکارآمدی دولت در اجرا، خصوصا متکی به تجربه چهارساله بود. در این بخش به نظر میرسید رقبای دولت به طور نسبی موفق بودند و نظرسنجیها نیز این مسئله را نشان میدهند. اما وجه مهمتر این پروسه-پروژه ترجیح، وجه «ایجابی» بود. خصوصا اینکه با رقیبی روبرو بودند که رئیسجمهور مستقر بود. رقبای روحانی در این بخش کمتوفیق بودند و نتوانستند به جامعه این اطمینان را بدهند که در صورت جایگزینی آنها به جای روحانی، اداره اجرایی بهتری در انتظار مردم خواهد بود. مثلا معرفی یک کابینه اقتصادی متشکل از کسانی که دارای تجربه موفق اقتصادی اند یا دانش قابل احراز اجتماعی دارند و از نظر اقتصادی و اداری پاکدستند و نیز انگیزه و شجاعت مبارزه با فساد را دارند، می توانست به وجه ایجابی رقبای روحانی خصوصا رییسی کمک کند. اما چنین نشد و در نتیجه یک هفته مانده به انتخابات، ما با دو واقعیت روبرو بودیم. اولا آراء منفی همه کاندیداها بالا و به طور متوسط بین 25 تا 30 درصد بود. ثانیا آرا منفی روحانی بین 10 تا 15 درصد کاهش پیدا کرده بود. این دو واقعیت یک معنای مشترک داشت که علیرغم نارضایتی از روحانی، رقبای روحانی نیز نتوانستهاند در آراء مردم ترجیح ایجابی پیدا کنند. ** چگونگی رای آوری روحانی در انتخابات با یک کارنامه ناموفق - خب اگر رقبای روحانی نتوانستند ترجیح خودشان بر او را نشان دهند، اما خود آقای روحانی هم کارنامه غیرقابل قبول روشنی داشت که مزیتی برای او محسوب نمیشد. پس چرا روحانی از این شرایط طرف بهتری بست و رقبایش نتوانستند؟ ** پرویز امینی: در چنین شرایطی که همه کاندیداها در اثبات خود برای اداره بهتر کشور ناتوانند، پای ترجیحات «ثانوی» برای انتخاب شدن به میان خواهد آمد که مقایسه بین روحانی و رقبایش نشان میدهد که کفه روحانی در ترجیحات ثانوی سنگینتر است. اولین ترجیح ثانوی روحانی، این بود که میتوانست این ذهنیت اجتماعی در افکار عمومی را به نفع خود فعال کند که دولتها عموما دو دورهای هستند. دومین ترجیح روحانی در مقام مقایسه با رقبا، این بود که روحانی فردی است که چهارسال تجربه اداره دولت دارد و برنامههایی ناتمام دارد که میتواند در دوره جدید تمام کند که در تبلیغات روحانی بر این مسئله نیز تأکید میشد که ما در نیمه راهیم. علاوه بر اینها، روحانی از مناظره دوم به بعد دو تغییر داشت که به ترجیحات او افزود. اولا تمرکز را از روی دفاع از دولت برداشت و خود را از موضع دفاع از وضع موجود خارج کرد و بر حمله بر رقبا متمرکز شد. ثانیا از مسائل اقتصادی به عنوان نقطه ضعف خود به مسائل سیاسی و امنیتی شیفت کرد و در نتیجه، بر ترجیحات ثانوی خود نسبت به رقبا افزود. این ترجیحات برای روحانی البته با کنار رفتن قالیباف و شکل گرفتن فضای دوقطبی بین رئیسی و روحانی، به لحاظ کمی و کیفی تشدید شد و قوت گرفت. نتیجتا ترجیح سوم این شد که برای بخشهایی از جامعه اینگونه جا افتاد که اگر روحانی به دلایل ناتوانی در اداره اقتصادی کشور، در وضعیت بد باشد، با آمدن رئیسی، به دلیل اینکه با آمدن او، آنها علاوه بر مشکلات اقتصادی، از آزادیهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی محدودتری برخوردار خواهند بود یا احتمالا امنیت آنها با تغییر در سیاست خارجی به مخاطره خواهد افتاد، در وضعیت بدتری قرار خواهند گرفت. در چنین شرایطی، برای بخشهایی از جامعه که هنوز تصمیم نگرفته بودند یا در انتخاب خود مردد بودند (حدود 15 تا 20 درصد)، انتخاب بین روحانی و رئیسی به معنای انتخاب بین «بد» و «بدتر» شد. روحانی نماینده وضعیت بد و رئیسی نماینده وضعیت بدتر شد و همین مسئله بر ترجیحات انتخاب روحانی افزود. بنابراین همانطور که بارها بیان کرده بودم، با اینکه روحانی مستعد شکست در انتخابات دوازدهم بود، اما رقبای او نتوانستند با سیاستورزی مناسب این استعداد را بالفعل کنند. اما روحانی نیز در حالی سکان اداره دولت دوازدهم را به دست میگیرد که میراثدار این نارضایتیهاست و همچنان بخش مهمی از آراء او را ناراضیان دولت اولش تشکیل میدهند. ** منتقدان روحانی رای خوبی به دست آوردهاند - براساس نتیجه انتخابات سه رقیب روحانی در انتخابات یعنی حجتالاسلام رئیسی، سیدمصطفی میرسلیم و مصطفی هاشمیطبا 43 درصد آرا را از آن خود کردند. این آرا را چگونه تحلیل میکنید و نقطه اشتراک آرای این کاندیداها در چیست؟ ** پرویز امینی: 43 درصد آرا که حدود 18 میلیون رای میباشد در نفی و نه به روحانی مشترکند اما در انتخاب غیر روحانی تفاوت دارند. سبد آرای 43 درصدی را 2 میلیون و 200 هزار رای باطله، آرای آقای میرسلیم و آرا آقای هاشمی طبا و آرا 38 و نیم درصدی آقای رئیسی شکل میدهند. اهمیت رای حدود 16 میلیونی رئیسی با چند مقایسه مشخص میشود. رای رئیسی با توکلی و روحانی در مقایسه با خاتمی در انتخابات مشابهی مثل انتخابات 80 که انتخابات دور دوم یک رئیس جمهور است، قابل توجه است. از حدود مشارکت حدود 27 و28 میلیونی خاتمی حدود 22 میلیون و توکلی حدود 4 چهار میلیون رای داشت. در انتخابات 96 مشارکت حدود 15 میلیون افزایش داشته اما رای روحانی نسبت به خاتمی حدود 2 میلیون افزایش داشت اما رای رئیسی چهار برابر شده است و 12 میلیون نسبت به توکلی افزایش رای نشان میدهد. همچنین مقایسه رای ناطقنوری با خاتمی نیز اهمیت رای 16 میلیونی رئیسی را نشان میدهد. در آن انتخابات خاتمی 20 میلیون و ناطق حدود 7 میلیون رای داشتند. در واقع خاتمی سه برابر ناطق رای داشت که نسبت به رئیسی رجل سیاسی جاافتادهتری بود. اما این نسبت در خرداد 96 تفاوت فاحشی دارد. رئیسی حدود دو سوم رای روحانی را دارد در حالیکه ناطق یک سوم رای خاتمی را داشت. همچنین رای رئیسی در مقایسه با انتخابات دور دوم 88 نیز رکورد خوبی را نشان میدهد. هم رای رئیسی بیش از موسوی است و هم رای روحانی کمتر از احمدی نژاد است. بنابراین مجموعا منتقدان روحانی رای خوبی به دست آوردهاند. خصوصا اینکه در طراحی و انجام عمل سیاسی و انتخاباتی و چهرهای که در نهایت نماد همه ظرفیتهای جریان متتقد دولت شد محدودیتهای فراوانی دیده میشود. ** آرای ایدئولوژیک و سیاسی رئیسی برخلاف انتخابات 92 فرصت اجتماعی شدن پیدا کردند - آرای آقای رئیسی را چطور میتوان تحلیل کرد؟ همهی این آرا ایدئولوژیک هستند؟ پرویز امینی: حدود 15 تا 20 درصد رای رئیسی آرای ایدئولوژیک و سیاسی بود که برخلاف انتخابات خرداد 92 توانستند فرصت اجتماعی شدن پیدا کنند و اجتماعات بزرگ اصفهان تهران و مشهد را شکل دهند و از این نظر بر روحانی برتری داشتند.
بخش سوم آرای رئیسی محصول روندهای اعتراضی او و جلب رای نه به روحانیهایی است که تا آخر بر این موضع باقی ماندند. بنابراین به نظر میرسد اگر جریان متتقد دولت نماینده بالفعلتری از نظر گفتمانی و نیز از نظر سیاستورزی داشت و میتوانست ظرفیتهای ایجابی حل مسایل را در این جریان اجتماعی کند و نیز مقهور رقیبهراسی روحانی نمیشد، نتایج انتخابات میتوانست تغییر کند.
دیدگاه تان را بنویسید