سرویس سیاسی فردا: رهبر انقلاب امسال در سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (ره) در مرقد ایشان به راهبرد وارونه کردن وقایع تاریخی دهه شصت تحت عنوان عوض کردن جای شهید و جلاد پرداختند در واقع این سخنان واکنش رهبری به شروع برخی تلاشها جهت تطهیر جنایت منافقین در دهه شصت و در جایگاه متهم نشاندن نظام جمهوری اسلامی بود. منافقنی که حمله به خاک کشورمان با هم دستی صدام یکی از جنایتهای نابخشودنی آنهاست.
برای بررسی اتفاقات برجسته و مهم دهه شصت سراغ دکتر جواد منصوری معاون مرکز اسناد انقلاب اسلامی رفته ایم. ایشان از پژوهشگران تاریخ معاصر هستند که دراین حوزه کتابهای متعددی را منتشر کردند. اولین فرمانده سپاه، سفیر ایران در چین از دیگر فعالیتهای دکتر منصوری در سالهای بعد از انقلاب بوده است. دکتر منصوری علاوه بر مطالعات تخصصی در زمینه تاریخ انقلاب، خود شاهد بسیاری از این اتفاقات بودند چرا که ایشان از مبارزین قبل از انقلاب اندکه مدتی را هم در زندان رژیم پهلوی بسر برده اند. در ادامه مصاحبه فردا با دکترجواد منصوری را میخوانید.
فردا: آقای دکتر! رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر خود از دهه شصت به عنوان دهه مظلوم یاد کردند دهه شصت به نظر شما چه ویژگیها و شاخصههایی دارد که ضد انقلاب برای هجمه به نظام درصدد سوء استفاده از آن هستند؟
با پیروزی انقلاب اسلامی، گروه ها، جریانها و احزاب مختلف تلاش کردند که قدرت را در نظام سیاسی جدید از آن خود کنند و در نظم سیاسی نوین بر آمده از انقلاب بیشترین نقش و جایگاه را داشته باشند و برای این کار تلاشهای بسیاری از داخل و خارج کشور صورت گرفت تا جریاناتی غیر از جریان واقعی انقلاب در کشور مسلط شود. در واقع این تلاشها برای آن بود که جریانات غربگرا، التقاطی و همچنین چپهای وابسته به کشورهای خارجی به حاکمیت برسند و حتی پیروزی ابوالحسن بنی صدر در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری را موفقیت بزرگی در این راستا تحلیل می کردند. اما روند تحولات به گونهای پیش رفت که این جریان در سال ۵۹ با شکست مواجه شد چرا که در هیچ یک از انتخابات نتوانست پیروزی را از آن خود بکند. مثلا در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی با شکست مواجه شدند و جریان طرفدار امام اکثریت را از آن خود کرد و در نتیجه نتوانستند در نظام به عنوان جریان مسلط مطرح شوند لذا از اوخر سال ۵۹ و اوایل سال ۶۰ مجموعه این جریانات ائتلافی حول محور بنی صدر شکل دادند و تصمیم گرفتند جلوی نظام بایستند و از اینجا دوران جدیدی برای انقلاب شکل می گیرد که ما شاهد انواع
کودتاها، ترورها و اقدامات تجزیه طلبانه و در نهایت تلاش برای جلوگیری از ثبات و تثبیت نظام بودیم این تلاشها در نهایت با مقاومت نظام و کشور به تثبیت انقلاب و نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی منجر گشت البته این موفقیت در نتیجه شهادت بیش از ۱۷ هزار نفر از مسئولان بلند پایه نظام و مردم عادی به دست آمد، اما در عین حال چالش جمهوری اسلامی با این جریانها وابسته به اشکال مختلف ادامه یافت که تاریخ مبسوط خودش را دارد که ما نزدیک به چهار دهه آن را پشت سر گذاشته ایم. فردا: شما سیر کلی جریانات دهه اول انقلاب را بیان کردید مشخصا نقش سازمان مجاهدین خلق در اتفاقات دهه شصت را تشریح کنید.
از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی ما با یک چالش بزرگ در داخل مواجه بودیم و آن عبارت بود از اینکه گروههای معارض با جمهوری اسلامی مثل نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق، مارکسیست هایی مثل سازمان فدائیان خلق و حزب توده در مجموع قانون پذیری، واقع بینی و همچنین خواست مردم را بر نمیتابیدند از همین رو به هر شکل ممکن برای پیروزی بی چون و چرای سازمان و تشکیلات خود تلاش میکردند این درحالی بود که نه حاکمیت قانون را میپذیرفتند نه نظر اکثریت مردم را و حتی خیلی وقتها خلاف اصول اعلامی خود عمل میکردند به عنوان مثال وقتی در انتخابات پیروز نمیشدند اعلام میکردند که تقلب شده است، اما زمانی که پیروز میشدند انتخابات را تایید میکردند، زمانی که بنی صدر با ۸۶ درصد آرا به عنوان رئیس جمهور انتخابات شد تمامی این گروههای معارض این انتخابات را تایید کردند، اما همینها وقتی در انتخابات مجلس شورای اسلامی رای نیاوردند اعلام کردند که تقلب و تخلف شده است این یک روندی بود که از ابتدای انقلاب شروع شده بود. وقتی متوجه شدند با این روشها امکان کسب قدرت وجود ندارد مرحله براندازی را در مرحله اول سازمان مجاهدین خلق آغاز کرد البته یک مقداری
گروههای دیگر را هم به دنبال خود کشید و به این ترتیب یک دوران سختی را برای مردم و دولت به وجود آورد ما در این دوران بیش از ۱۷ هزار نفرشهید ترور دادیم چرا که سازمان مجاهدین خلق به دنبال آن بود که هر طور شده به قدرت سیاسی دست پیدا کند وقتی پیدا نکرد شروع به کشتن مردم و مسئولان نظام کرد و همچنین بعدها به دلیل اینکه آمریکا از تسلط بر ایران مایوس شد به جنگ تحمیلی متوسل شد و ما در این جنگ بیش از دویست هزار شهید داشتیم اینها هزینه هایی بود که در بیش از ده سال برای استقلال و تثبیت جمهوری اسلامی پرداخت شد. فردا: مشخصا سازمان مجاهدین خلق از چه مرام و مکتب فکری پیروی می کرد که در نهایت مرتکب این جنایتها شد؟ آن چیزی که به طور قاطع میتوان گفت: این است که به هیچ مجموعه فکری و اعتقادی متعهد و پایبند نبود و فقط برای رسیدن به قدرت تلاش میکرد و در این مسیر هر گونه اقدامی را مباح میدانست و برای پیشبرد اهداف خودش حاضر بود که تمامی کشور را با مشکلاتی روبرو کند و حتی علیرغم اینکه مدتها شعار افراطی و تندی را علیه دولتهای خارجی (امپریالیسم) میداد و هر کسی با شعارهای آنها همراهی نمیکرد از سوی آنان سازش کار نامیده میشد
همینها بعد از مدتی حاضر شدند با امریکا و دیگر قدرتها بر علیه ملت خود همراه شوند تا اینکه جمهوری اسلامی را دچار چالش و در نهایت دچار شکست بکنند. فردا: با توجه به اینکه سازمان مجاهدین خلق برای کسب قدرت مسیری غیر از مسیر قانون را برگزیده بود چرا برخی رهبران انقلاب به این سازمان خوشبین بودند و در برابر اقدامات منافقین به نوعی از خود انفعال نشان میدادند؟
این مسئله بر می گردد به اینکه از ابتدای پیروزی انقلاب برخی رهبران انقلاب در مورد شناخت جریانها و گروهها واقع بینی دقیقی نداشتند یا به نوعی با سازشکاری، انعطاف و خوشبینی نسبت به آنها برخورد میکردند و به این دلیل آنها توانستند در کشور در حدود سه سال به امکانات و تشکیلات گستردهای برسند تا بتوانند با جمهوری اسلامی معارضه کنند در صورتی که از همان ابتدا با قاطعیت با این گروهها برخورد میشد چنین وضعیتی پیش نمیآمد به عنوان مثال زمانی که بنی صدر به صورت علنی در مقابل قانون و مجلس ایستاد و با قانون مخالفت کرد یا در جریان حادثه طبس و کودتای نقاب قطعی شد که بنی صدر دخالت داشته است اگر با بنی صدر برخورد شده بود قطعنا کار به جایی نمیرسد که در روز ۱۴ اسفند ۵۹ در دانشگاه تهران آن ماجرای عجیب شکل بگیرد و بنی صدر بلوا درست کند و بعد از آن هم رسما طرح براندازی نظام را کلید زدند قطعنا ما اگر در هر کشور دیگری ماجرای شبیه ۱۴ اسفند را داشتیم بلافاصله بنی صدر بازداشت و محاکمه میشد بخاطر اینکه در آن زمان کشور در حال جنگ بود و اقدام بنی صدر یک اقدام آشکار علیه موجودیت نظام بود، اما متاسفانه بخاطر سازشکاری وعدم پایبندی به
قانون کار را به جایی رساند که بالاخره بنی صدر از کشور فرار کرد این در حالی بود که از ۱۴ اسفند تا زمان فرارش اقداماتی که انجام داد میباید بارها دستگیر میشد ماجرای مجاهدین هم به همین صورت بود هر چه قدر آنها به اقدامت ضد قانون خود ادامه میدادنند متاسفانه برخی مسئولان با ساده دلی و خوشبینی به این سازمان نگاه میکردند. این ساده دلیها منجر به اتفاقات خشونت بار تابستان ۶۰ شد که سازمان به صورت مسلحانه مقابل نظام ایستاد. فردا: شما گفتید سازمان مجاهدین خلق ایدولوژی خاصی را نمایندگی نمیکرد، اما وقتی ما به تاریخ سالهای اول پیروزی انقلاب رجوع میکنیم شاهد آن هستیم که سازمان بیشترین جذب نیروی خود را از بین دانش آموزان و دانشجویان انجام داده است، اگر سازمان حاوی ایدئولوژی خاصی نبود چگونه موفق شد افراد جوان و تحصیل کرده را جذب سازمان بکند؟
این اتفاق به دلایل زیر افتاد:
اولا این سازمان تظاهر به این داشت که مسلمان است و در ظاهر هم ظواهر اسلامی را رعایت میکردند
دوما سازمان مجاهدین خلق یک پشتوانه انقلابی قوی داشت این پشتوانه انقلابی توسط مبارزین این سازمان که قبل از انقلاب بارژیم شاه مبارزه کرده بودند ودر این راه جان خود را از دست داده بودند شکل گرفته بود مثل حنیف نژاد، برادران رضاییها و..
سومین دلیل به تجربه تشکیلاتی قوی این سازمان بر میگردد به عبارت بهتر سازمان مجاهدین خلق از سال ۱۳۴۴ تجربه کار تشکیلاتی داشت و با پیروزی انقلاب تقریبا تنها سازمان چریکی و مبارزهای بود که تشکیلات منسجم و گستردهای داشت این در حالی بود که در ابتدای پیروزی انقلاب تشکیلاتی که جوانان را در خط امام سازماندهی کند وجود نداشت احساس نیاز در همین حوزه بود که شهید بزرگوار بهشتی را بر آن داشت حزب جمهوری اسلامی را تاسیس کند. فردا: از کی تلاشها برای عوض کردن جای جلاد وشهید در وقایع دهه شصت شروع شد؟ و این تلاشها برای رسیدن به چه اهدافی بود؟
واقعیت قضیه این است ما هنوز افراد را نسبت به سخنان و رفتارهایشان مسئول نمیدانیم و به این دلیل به ویژه مقامات دولتی به خودشون اجازه میدهند هر حرفی را بزنند بدون اینکه از بازخواست آن نگرانی داشته باشند. این مشکل فضا را برای فرصت طلبان مهیا میکند که به خطوط قرمز نظام جسارت بکنند.
دستگاه قضایی ما هم هیچ گونه بازدارندگی ندارد به عبارت دیگر کسی در کشور از قانون، دادگاه و محاکمه در واقع نمیترسد برای اینکه میداند با او برخورد نمیشود این مسئله باید تغییرکند. بحث منافقین هم توسط برخی جریانات سیاسی داخل کشور مطرح شد و در آن سوی مرزهای کشور هم توسط ضد انقلاب به آن دامن زده شد با نزدیک شدن به مقطع انتخابات هم کسانی برای اینکه بتوانند در کشور دو قطبی ایجاد کنند تا بلکه پیروز انتخابات باشند به این مسئله یعنی تطهیر منافقین دامن زدند البته نباید انتشار فایل صوتی منتظری توسط بیت او را در این قضیه فراموش کنیم. مسئله دیگر هم این است که شوربختانه برخی مسئولان ما و برخی جریانات سیاسی منافع فردی وشخصی را بر منافع عمومی ترجیح میدهند از این رو به جای اینکه تلاش کنند منافع نظام و کشور را تامین کنند منافع شخصی خود را پیگیری میکنند به همین دلیل تنها برای این که چند رای بیشتر بیاورند حرفهای دشمن را تکرار میکنند و حوداث تاریخی را وارونه جلوه میدهند و چون گویا قرار نانوشتهای در کشور ما وجود دارد مبنی بر اینکه با مسئولان و مقامات برخورد قضایی صورت نمیگیرد اینها هیچ گاه بخاطر صدمه زدن به منافع ملی باز
خواست نمیشوند. فردا: اشاره به انتشار فایل صوتی آیت الله منتظری کردید، به نظر شما اهداف اصلی انتشار این فاصل صوتی در این برهه چه بود؟
آقای منتظری در واقع قربانی منافقین شد و متاسفانه بعد از فوت آقای متتظری اطرافیانش و برخی اعضای خانواده اش همچنان به اقدامات خود علیه نظام جمهوری اسلامی ادامه میدهند این در حالی است که برخورد جدی هم با آنها صورت نمیگیرد بعد از فوت منتظری دستگاهای مسئول ما باید تکلیف اطرافیان منتظری را مشخص میکردند، اما در این زمینه کوتاهی صورت گرفت و آنها هم با استفاده از امکاناتی که داشتند علیه جمهوری اسلامی اقداماتی کردند و احتمالا منافقین همانطور که آقای منتظری را قربانی کردند اینها را هم قربانی خواهند کرد و بعید نیست بیت منتظری دوباره با منافقین ار تباط گرفته باشد البته قطعنا یکی از اهداف اصلی انتشار این فایل و در مجموع برخی تحرکات دیگر بیت منتظری برای آن است که منتظری را تطهیر و بقیه مسئولان را گناهکار جلوه دهند و به نوعی امام و نظام را بخاطر کنار گذاشتن منتظری شماتت کنند.
فردا: آقای دکتر تحریف دهه شصت با چه اهدافی صورت میگیرد؟
چند مسئله در این زمینه بی تاثیر نیست:
این جریانات از برکناری منتظری بسیار شوکه شدند و قبل از آن از دستگیری مهدی هاشمی و اعدام او بشدت ناراحت بودند چرا که او نفوذ گستردهای در بیت منتظری داشت و به نوعی همه کاره بیت منتظری بود پس هدف اول میتواند به نوعی گرفتن انتقام از نظام باشد مورد بعدی این است که این جریانات منتظر بودند با به قدرت رسیدن منتظری آنها هم سهمی در تقسیم قدرت نظام داشته باشند که با برکناری منتظری به آرزوی خود نرسید و از همان زمان کینه امام و نظام را به دل گرفتند و امروز میخواهند ثابت کنند امام اشتباه کرده و آنها درست میگفتند. در واقع مطرح کردن بحث اعدامها یا هر مورد دیگری تنها بهانهای برای تاختن بر جمهوری اسلامی و خالی کردن کینه و خشمشان است من این بحثها را تنها بهانهای برای ضربه زدن به نظام میدانم.
فردا: برخی به دنبال آن هستند که در مورد وقایع دهه شصت ومخصوصا در گیری که سازمان مجاهدین خلق با نظام پیدا کردند بخشی از تقصیر این ماجرا را به بهانهی اینکه شهید لاجوردی تند عمل میکرد به حساب این شهید بنویسند شما این ادعا را چقدر به واقعیت نزدیک میدانید؟
یکی از مهمترین خصوصیتهای شهید لاجوردی این بود که اعتقاد داشت باید دقیقا ماهیت افراد را بشناسیم، ماهیت گروهها را بشناسیم وبدون هیچ گونه سازش ومماشاتی بدانیم با چه کسی طرف هستیم ایشان در مورد سازمان مجاهدین خلق میگفتند اینها قصد کشتند همه ما رادارند و اینکه دیدم در ظرف چند سال ۱۷ هزار نفر را کشتند اینها اگر به حکومت برسند مردم را قتل عام میکنند شما نگاه کنید ماشینی که زیر پای موسی خیابانی بود ضد گلوله بود اسلحهی معمولی بر آن کارگر نبود این را در فیلم ماجرای نیمروز اشاره نکردند ماشین موسی خیابانی را سفارت فرانسه به او داده بود سفارت فراسنه چرا داده بود؟ با چه اهدافی؟ این موارد خیلی مهم است برخی ساده میگرفتند، اما لاجوردی کوتاه نمیآمد وامام هم هیچوقت با لاجوردی مخالفت نکرد و همچنین همه احکام لاجوردی به امضای آقای محمدی گیلانی بود. آقای لاجوردی دلسوز، متدین و مردم دار بود او مقابل دشمنان ومنافقین قاطع بودبرای همین منافقن کینه او را به دل گرفتند ودر نهایت در دهه هفتاد ایشان را شهید کردند.
دیدگاه تان را بنویسید