سرویس سیاسی فردا: «احسان هوشمند»، کارشناس مسائل قوميتي و مذاهب که سالهاست در حوزه کُردها پژوهش میکند و به شرق می گوید: درباره گروههاي مذهبي در کشور متأسفانه دادهها و توليد دادههاي پژوهشي ما بسيار کم است. آنهم به دليل اين است که ما درباره مذاهب ايران بسيار کم مطالعه کردهايم و کارهاي پژوهشي ناچيزي داشتهايم.
همانگونه که در سده گذشته در جامعه شيعه ايران فدایيان اسلام، مؤتلفه اسلامي، نهضت آزادي و... با رويکردهاي متنوع شکل گرفت، در جامعه سُني کشور نيز گروههايي شکل گرفته مانند طيف کاک احمد مفتيزاده در برخي از حوزههاي کردنشين کشور يا برخي از شهروندان سُني تحت تأثير جريانهايي خارج از کشور قرار گرفتهاند و جذب شدهاند که مهمترينشان اخــوانالمـــسلمين است. جمعيت اخوانالمسلمين در ابتداي دهه ٣٠ خورشيدي موفق شد شعبه عراقي خود را در حلبچه، يک شهر کوچک در شرق اقليم کردستان عراق و در کنار مرزهاي غربي ايران، تأسيس کند. شعبه اخوان در حلبچه بعدا به دو شعبه تحت رهبري ماموستا صلاحالدين محمد بهاءالدين و ملاصديق عبدالعزيز تقسيم ميشود که در کردستان عراق نقشآفرين هستند. نزديکي جغرافيايي حوزه فعاليتهاي اين جريانها به حوزههاي کردنشين داخل کشور و وقوع جنگ تحميلي هم موجب ميشود تا اين جريانها آواره شده و به ايران پناهنده شوند و بهاينترتيب در دوره آوارگي روابط آنها با درون ايران بيشتر شود. البته جريان جماعت و دعوت با نزديکي فکري به اخوان هم بهتدريج در ايران فعاليتهاي خود را آغاز و گسترش ميدهد.
مصادف با جنگ افغانستان- اشغال افغانستان از سوی شوروي سابق- فرصتي ايجاد ميشود تا گروهي براي جهاد عليه شوروي سابق به افغانستان بروند؛ جايي که اسامه بن لادن در حال تشکيل و سپس تعميق فعاليتهاي خود در قالب القاعده است و در همانجا بين اين گروه کُرد و بنلادن که قرارگاههای او در افغانستان تازه برقرار شده، پيوند ايجاد ميشود. از سوي ديگر همزمان با حضور بنلادن در آن سوي مرزهاي شرقي کشور، جمعي از نيروهاي مذهبي در حوزههاي کردنشين به سمت پاکستان يا مدارس علوم ديني شرق روانه ميشوند تا به تحصيل بپردازند.
اشغال عراق از سوی آمريكا هم مزيد بر علت ميشود. به عبارت ديگر ابومصعب زرقاوي که اولين تکانههاي مقاومت جدي و سازمانيافته جامعه سني عراق در برابر آمريكا را شکل داد، تحت تأثير فعاليت گروههاي اسلامي کُرد عراق بود. متأسفانه در کشور دقت لازم دراينباره وجود نداشت و حتي کمتر دقت شد که گروهي از آنهايي که بهعنوان مقاومت عراقي ياد ميشود و در فلوجه مقابل آمريكا ميجنگند، کُردهاي ايران هستند که از شهرهاي ما به فلوجه رفتند و در گروههاي تکفيري و القاعده عراق و همراه ابومصعب زرقاوي با آمريكا ميجنگند.
فراموش نکنيم که اساسا يک بخش از منطقه غرب ايران که به غلط هميشه سکولار تعريف شدهاند، بهشدت مذهبي است. اين واقعيت که جامعه کُردي بهشدت يک جامعه مذهبي است، هميشه به اشتباه تعبير و توصيف شده است. نکته دوم اينکه چرا کُردهاي سنيمذهب بيش از دیگر سنيهاي ايران در اين گروهها جذب شدند، به ضعف ساختاري نهاد و سازمان روحانيت سنتي در حوزههاي کُردنشين کشور بازميگردد؛ سازماني که اداره آن پس از انقلاب به نهادهاي حاکميتي سپرده شده است. در شرق کشور مولويها اجازه ندادهاند جريانهاي نوظهور فضاي فراخي براي فعاليت داشته باشند و نهاد دين در منطقه شرق به شدت متأثر از رويکردها و منويات آنان است که البته آن هم ممكن است آسيبهاي خاص خود را داشته باشد؛ اما در غرب کشور به اینگونه نيست و اين موضوع و چرايي آن نيازمند تحليل مستقلي است.از نظر مذهبي و آييني جامعه کُردهاي ايران بسيار متنوع و متکثرند. گروهي از کردها در غرب ايران سنيمذهب هستند. گروهي ديگر شيعهمذهب و گروهي هم پيرو آيين ياري يا اهل حق. کُردهاي سُني هم چند دسته هستند؛ گروهي پيرو طريقت نقشبندي و گروهي پيرو طريقت قادري؛ گروهي اين دو طريقت را به خرافه متهم
ميکنند. گروهي ديگر از کردهاي سني تحت تأثير افکار کاکاحمد مفتيزاده با چند نحله، در سالهاي گذشته با گسترش فعاليتهاي جماعت دعوت و اصلاح هم گروهي به هواداري اين گروه روي آوردهاند. گروهي نيز هوادار جريانهاي تکفيري ارشادي و کمتر از آن جريانهاي تکفيري- جهادي هستند. بخشي از جامعه هم عرفي هستند. گرايش به گروههاي افراطي از سويي بعدي بينالمللي دارد و از سويي بعد منطقهاي و از نظر تحليلي اهميت بسيار دارد.
دیدگاه تان را بنویسید