سرویس سیاسی فردا؛ محمد حسین خوش بیان :
چرخه ابتر فرهنگی!
همه را دعوت به واقع گرایی و نهی از داستان سرایی و آرمان گرایی میکنم!
ما شکست خورده ایم!
انتخابات ۹۲، مجلس ۹۴ و اکنون انتخابات ریاست جمهوری۹۶ و شوراها ۹۶را همگی باهم از دست داده ایم!
اشتباه نکنید! قرار نیست نیمه پر لیوان و ۱۶ میلیون رای دهنده را نادیده بگیرم! بله آنها را می بینم و طبق اکثر مقالات آرمانگرایانه ای که خوانده ام "قطعا این شکست هیچ چیز از ارزشهای ما کم نمی کند! و قطعا این اقلیت بسیار مقتدری است!" اما واقعیت این است که انتخاب ۲۴ میلیون نفر به نفع جریانی که از طرف مومنین انقلاب تایید می شدند، نیست!
بیشتر بخوانید: اصول گرایان و رسالت تشكیل دولت در سایه
این درحالی است که از سال ۸۴ تا اکنون امکانات فرهنگی و اجتماعی وسیعی برای اثرگذاری و حقیقت گرایی مردم در اختیار خود داشته است. از تحول در معاونت های سازمانهای تبلیغات اسلامی و حوزه هنری و سازمان بسیج و شهرداری ها گرفته تا هویت یافتن و تاسیس قرارگاه های فرهنگی سپاه و مراکز مختلف فرهنگی هنری و انواع و اقسام روزنامه ها، مجلات ، وب سایت های خبری و شبکه تلویزیونی ،از طرفی خیل عظیم رغبت مومنین به مسئله فرهنگ و هنر و مستند سازی های گسترده جبهه انقلاب اسلامی همه و همه نشان از قدرت پا گرفته فرهنگی هنری در درون جبهه انقلاب است.
پس چرا شکست خورده ایم!؟
معمولا یک مسئول فرهنگی نه خود را مقصر می داند و نه روش تخصیص رابطه محور و رانتی بودجه هایش را!
یعنی اصولا مسئولین فرهنگی ما انگار از صدر تا ذیل همگی کار درست و کار بلدند و هیچ اشکالی ندارند! کسانی که با او رابطه دارند شایسته ترین افرادند! خلقت همانند آنان را نیافریده و نیازی نیست که بدنبال افراد و گروه های کار بلد و شایسته و دانشبنیان باشند و یا اگر چنین چیزی نیست نیاز نمی بینند گروهی را قدم به قدم تربیت کنند!
و اگر تصمیم به تربیت کنند روششان این است به پای یک نا بلد پول بپاشند و اگر به ایشان بگویی که چرا می گذاری فلانی پول هدر دهد می گویند اشکال ندارد ! عوضش ساخته و با تجربه می شود!!
پس اگر یک مسئول فرهنگی از خود بپرسد چرا ناتوانیم؟ اولین وساده ترین جواب ممکن را انتخاب میکند :
کم بودن امکانات و تولیدات فرهنگی و نیروی انسانی!
بنابراین در اولین قدم تلاش سعی میکند که جذب بودجه فرهنگی را به چند برابر افزایش دهد و برای این کار قطعا در پروپوزالی عظیم الجثه، شکست های پی در پی را در عرصه های مختلف از برجام و گفتمان انقلاب گرفته تا انتخابات های مختلف را با آب و تاب توضیح می دهد و دست آخر هم روضه ای مفصل از نبود امکانات و نیروی کافی می خواند که اشک هر صاحب بودجه ای را در بیاورد و بتواند کف بودجه سازمانی خود را افزایش دهد!
و این روالی است که در این سالها شاهد آن بودیم! فربه شدن روزانه موسسات فرهنگی!
صدها کانال بلکه هزاران کانال تلگرامی و اینستاگرامی و سایت های خبری و غیره وجود دارد، صدها همایش و گردهمایی در طی این سالها برگزار شده است و ده ها جشنواره های مختلف در راس آن جشنواره مردمی عمار برگزار می گردد اما باز هم آرا و نظرات مردم چیز دیگری است! پس مشکل کجاست؟ پس چرا هنوز ناتوان از ایجاد گفتمانی در «کف خیابان» و بین مردم هستیم؟
رهبری عزیز جمله گرانقدری دارند : هر جا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید!
و البته مومنین ولایتمدار پیوسته این امر را آویزه گوش خود کرده اند اما شاید مشکل از عدم فهم همین جمله باشدکه بعضا فکر میکنند «خود» مرکز کعبه عالم و آمال شده اند! و همه مردم و شرایط زمانه و همه دستگاه ها و امکانات باید به سمت آنان بیایند و به آن گرایش پیدا کنند! و اگر جایی امکانات نباشد یا ارگانی امکانات ندهد براحتی قهر میکنند! و چون اینگونه می اندیشند کمتر به سمت مردم می روند!
حاج حسین یکتا هنگامی که وارد جایی جدیدی برای سخنرانی می شوند کنایه زیبایی می زند: « اینجا هم که خودمانیم!» و این تلخ ترین جمله ای است که می شود از زبان یکی از سرداران فرهنگی که سالها در راس بوده است، شنید!
واقعیت امر این است که جماعت به اصطلاح حزب اللهی در درون خود تکثیر شده است! خود را می بیند و بین خود پخش می کند و برای خود سوت و کف می زند و به خود جایزه می دهد و از خود تقدیر میکند! بی آنکه بداند حقیقت نظر مردم چیست و یا اثر گذاری آثارش بر روی مردم ایا موفق بوده است یا خیر!
تا زمانی که نهادیسم و سازمانیسم! به عنوان یک اصل از بین نرود و جمعات اصطلاحا حزب اللهی خاضعانه و خاشعانه به سمت مردم نرود، و اصل و اساس فعالیت خود را در میان مردم و در دل مساجد قرار ندهند در چاه ویل خودگویی وخود خندی خود، تا ابد الدهر خواهند ماند!
پایان بخش اول
بیشتر بخوانید: حسن روحانی چگونه توانست پیروز انتخابات ریاست جمهوری شود؟
ما همه خوبیم! ولی مردم نه!
پرده اول
از فعالان خوش ذوق فرهنگی بود بعد از اعلام نتایج انتخابات ۹۶ متنی برایم فرستاد که خلاصه اش میشد: « فإذا فرغت فانصب!» وقتی از کاری فارغ شدی سریع کار دیگری شروع کن! میگفت باید از همین الان برای 4 سال بعد چکمه بپوشیم و به میدان برای مطالبه گری بیاییم و مردم را هدایت کنیم! و نباید حتا یک روز هم از دست بدهیم!
گفتم: فکر نمی کنی که قبل از شروع باید کمی آسیب شناسی خود را شروع کنیم ببینیم کجای راه را اشتباه رفتیم! با ناخرسندی پاسخ داد هر کاری سر جاش! قبل و بعد نداره!
گفتم:
قطاری که راه را اشتباه می رود با قدرتمندتر کردن موتورش به راه درست هدایت نمیشود که صرفا سرعت حرکت در راه غلطش شدید تر خواهد شد
ناراحت شد! گفت اولین آسیب ما این است که باعث فرسایش یکدیگریم نه فرسایش جبهه مقابل و ماشالله همه مان منتقد و مصلح و پیر خشت خام شده اند!
و ادامه داد تنبلی و غر زدن و پنجول کشیدن کافیست!
که دارم با حرفهایم دلسرد و نا امیدش می کنم و ترجیح می دهد با کسانی دم خور باشد که انرژی اش را مضاعف کند بحث ما پایان گرفت!
پرده دوم
چند ماه پیش اتفاقی یکی از تهیه کنندگان جوان حزب اللهی را در مجلسی دیدم . ایشان تهیه کاری را بر عهده داشتند که به علت مدت و هزینه بالا تا مدتی سرتیتر خبرها بود. سر فرصت از پروژه پر خرج و برجش سوال کردم!
همه چیز را نفی کرد و جنجال را به دعوای های گروهی تقلیل داد. گفت همه بحث این بود که فلان مجموعه که خودش چندین پروژه میلیاردی شکست خورده دارد به ما از قبل اخطار داده بود که نباید چنین پروژه ای عظیمی در جای غیر از سازمان آنان ساخته شود!
ادامه داد آنها گفته اند که برند چنین تولیداتی فقط باید دست سازمان آنان باشد و علت زدن پی در پی ما و شمشیر کشیدن رسانه هایشان فقط همین است و بس!
پرسیدم غرض آنان به کنار، ولی چرا پروژه ای که می توانست خیلی ارزانتر و سریعتر ساخته شود چنین هزینه و زمانی برد؟
پوزخندی زد و گفت: مگر از جیب تو کسی خرج کرده است که این چنین طلبکارم!
گفتم دقیقا مسئله این است که از جیب مثلا من خرج نشد! که از بیت المال شد!
پرده سوم
چند سال پیش در همایش غرب شناسی غریبه ای کنارم نشسته بود میگفت
فلانی ماها که نمازمان را میخوانیم روزه هم که میگیریم دزد هم که نیستیم شیعه مرتضی علی هم که هستیم هر هفته هیئتمان هم که براه است،خدا نخواهد ما را بهشت ببرد پس که را میخواهد به بهشت ببرد؟ نکند این مردم رقاص و لاقید و بی دین را؟!
پرده آخر
روحانی عمامه سفیدی بود و از نتایج انتخابات حیران
گفت: من رهبری و امام را نمی فهمم؟! یعنی چه که فقط حضور حداکثری مردم مهم است! حضور شاید مهم باشد اما نتیجه حضور مهمتر است! مگر همه مردم دین و صلاح و راه را می فهمند؟! اگر همه مردم آمدند و به شیطان رای دادند تکلیف انقلاب چه می شود!!
دیدگاه تان را بنویسید