انتقال قدرت در ایران؛ از«شاه آباد» تا صندوق های رأی

کد خبر: 667297

در 29 بهمن 1299 قوای قزاق از قزوین به سمت تهران حرکت کرد، در 2 اسفند قوای قزاق به فرماندهی میرپنج رضاخان در شاه آباد تهران اردو زدند. سیدضیاءالدین طباطبایی در همان روز برای آنان نطق مهیجی ایراد کرد و به هریک از آنان 3 ماه حقوق معوقه شان را پرداخت و این نیرو به سمت تهران حرکت کرد

روزنامه خراسان: «در 29 بهمن 1299 قوای قزاق از قزوین به سمت تهران حرکت کرد، در 2 اسفند قوای قزاق به فرماندهی میرپنج رضاخان در شاه آباد تهران اردو زدند. سیدضیاءالدین طباطبایی در همان روز برای آنان نطق مهیجی ایراد کرد و به هریک از آنان 3 ماه حقوق معوقه شان را پرداخت و این نیرو به سمت تهران حرکت کرد. در نخستین دقایق سپیده دم روز سوم اسفند قسمتی از قوای قزاق به فرماندهی میرپنج رضاخان فرمانده تیپ همدان وارد تهران شد و قزاق ها تمام سازمان های دولتی و مراکز حساس شهر را تصرف کردند. از طرف میرپنج رضاخان اعلامیه ای در 9 ماده تحت عنوان: «حکم می کنم» با امضای «رضا» صادر و توسط قوای قزاق به در و دیوار شهر الصاق گردید...».(1) این کودتا در نهایت رضاخان را در ایران به قدرت رساند. رضاخان البته خودش این قدرت را به دست نیاورده بود: «...در کودتای 1299 و حوادث بعدی آن شبکه مفصل اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، که از سال 1893 میلادی/1272 هـ.ش یعنی از 3 سال قبل از قتل ناصرالدین‌شاه به‌وسیله «سِر اردشیر ریپورتر» اداره می‌شد، نقش اصلی و تعیین‌کننده داد. این شبکه بود که رضاخان را برکشید و پرورش داد و تمامی مقدمات کودتا را فراهم آورد و سپس مسیر دشوار او را در تأسیس سلطنت پهلوی هدایت و هموار کرد. البته در کودتا سرلشکر سِر ادموند آیرونساید (بعدها: بارون آیرونساید اوّل)، فرمانده نیروهای نظامی انگلیس مستقر در شمال ایران (نورپرفورس)، نیز نقش داشت...».(2)
تابستان 1332؛ ایتالیا

«شاه در ایتالیا بود. در یک هتل مجلل [هتل اکسلسیور] در رم. آن طور که ثریا، در کتاب «کاخ تنهایی»، آن روزهای محمدرضا شاه را تصویر کرده، بعد از ماجرای ۲۵ مرداد و فرار سراسیمه از کشور، شاه نگاهی کاملا ناامید به آینده سلطنت خود داشت و به این فکر می‌کرد که در باقی زندگی‌اش، چگونه باید از پس مخارج هنگفت خودش و دربار در تبعیدش بربیاید. روزهای تیره و تار محمدرضا در تابستان سال ۳۲ در رم، ناگهان به پایان رسید؛ کاملا غیرمنتظره. ۲۸ مرداد از راه رسید و شاهی که تاج‌ و تخت را بر باد می‌دید، تلگرافی از سرلشکر فضل‌ا... زاهدی دریافت کرد...در آن تلگراف از او خواسته شده بود که به ایران بازگردد.»(3) بازگشت محمدرضا به ایران در آن تابستان پرتب و تاب، نتیجه یک کودتا بود: «... CIA از ماه ها قبل تا روز کودتا، همه کار کرده بود تا مصدق را تضعیف کند. و در حقیقت در روز کودتا، شاه اصلا در کشور نبود. به نظر من تردیدی نیست که بدون فعالیت CIA، کودتا پیروز نمی شد...».(4)

این 2 پاراگراف، روایت جزئی از چگونگی انتقال یا بازگشت به قدرت در ایران طی دوران معاصر است. جایی که نه تنها در سازوکار انتقال قدرت مردم هیچ نقشی ندارند بلکه این بیگانگان و کودتای نظامی است که سرنوشت مردم ایران را به دست یک نفر می سپارد. حتی در این که چه فردی (ولو با کودتا) روی کار بیاید نیز، نه نخبگان ایران و نه صاحب نفوذان نقش اصلی را ندارند بلکه این بیگانگان هستند که حتی گزینه مورد نظر را نیز انتخاب کرده و پرورش داده و به قدرت می رسانند. تا در سپردن مسئولیت کشور به یک نفر، مردم ایران هیچ نقشی نداشته باشند.
بهار 1396، ایران
نامزدهای 6 گانه انتخابات ریاست جمهوری با همه توان به عرصه تبلیغات آمده اند تا بتوانند برنامه ها، شعارها و مواضع خود را بیان کرده و به این ترتیب نظر «مردم» را به خود جلب کنند. ماه ها و حتی سال ها برنامه ریزی و بررسی شرایط کشور و تمرکز بر نقاط ضعف دولت ها و نیازهای مردم، شکل دادن کمپین های انتخاباتی که در این سال های اخیر (با وجود ضعف ها و انتقادهایی که هست) حتی علمی تر از گذشته دنبال شده است، سفرهای فشرده به استان ها و شهرهای مختلف و سخنرانی های صبحگاهی و شبانگاهی در میتینگ های انتخاباتی، ساخت مستندهای پرخرج و حضور در برنامه های متعدد رادیو تلویزیونی و به خصوص مناظره های زنده و داغ و صریح تلویزیونی مقابل چشم میلیون ها ایرانی و... نشان از جدی بودن رقابت انتخاباتی برای نامزدهایی است که هرکدام تصور می کنند پس از انتخابات، مدیریت اجرایی کشور را با «رای مردم» به دست خواهند آورد.
حتی تندی و صراحت کاندیداها در بیان مواضع که گاه خط قرمزهای قانونی و بعضا شرعی راهم در می نوردد، اگرچه امری مذموم و غلط است اما نشان می دهد که یک نامزد از آن جایی که می داند این «مردم» هستند که «قدرت» را منتقل می کنند، لاجرم برای به صحنه کشاندن بخشی از صاحبان رای حاضر است دست به هرکاری بزند. برگه هایی که شاید فی نفسه ارزشی نداشته باشند اما حتی اهالی یک روستا در دورترین نقاط کشور هم با یک قلم ساده می توانند روی آن کاغذ مشخص کنند که می خواهند قدرت را به دست چه کسی بسپارند؛ درست مانند 38 انتخاباتی که در این 38 سال پس از انقلاب اسلامی برگزار شده است.

این روزها که رسانه ها، شبکه های اجتماعی و کم کم، کوچه ها و خیابان ها وارد شور رقابت های انتخاباتی شده و می شوند، شدت تبلیغات و نوع ورود نامزدها به تبلیغات صریح انتخاباتی و برنامه های متنوع برای اداره کشور در دولت دوازدهم همه و همه نشان دهنده رقابتی بودن انتخابات در ایران است.انتخاباتی که بیش از یک میلیون نفر از مردم جزو عوامل اجرایی اش هستند. انتخاباتی که البته 8 سال پیش و پس از یک رقابت داغ و حساس که مشارکت 40 میلیون ایرانی را به همراه داشت، از سوی کسانی که نتوانستند رای مردم کسب کنند با تهمت و ادعای ظالمانه تقلب رو به رو شد. ادعایی که هزینه های هنگفتی بر کشور تحمیل کرد که هنوز برخی تبعات آن ادامه دارد و ایران را که لنگرگاه امنیت منطقه است حتی به لبه پرتگاه هم برد و اگر همین مردم پای انقلاب شان نمی ایستادند معلوم نبود چه بلایی سر کشور می آمد. دروغ بودن این اتهام ها البته خیلی زود عملا ثابت شد؛ در انتخابات 24 خرداد 1392 رئیس جمهور تنها با 261 هزار رای بیش از 50 درصد آرا (یعنی 7 دهم درصد کل آرا) انتخاب شد. این حدنصاب شگفت انگیز که تکلیف انتقال قدرت در یک کشور بزرگ، مهم و موثر در تحولات منطقه‌ای و بین المللی را روشن کرد، به خوبی «قدرت مردم» در تعیین مسئولان کشور را به رخ کشید. قدرتی که تا همین 39 سال پیش با نظرمستشاران و سرنیزه اسلحه ژنرال های انگلیسی و آمریکایی به مهره ای که آن ها تعیین می کردند، منتقل می شد، امروز با رای های تک تک مردم ایران از دورترین نقاط تا شهرها و کلان شهرها تعیین تکلیف می شود و این نتیجه اعتماد و اتکای انقلاب و نظام اسلامی به قدرت مردم سالاری دینی است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت