روزنامه وطن امروز؛ حسین قدیانی: باری پیش از این هم نوشتم که «آرام باشید»، توصیه رهبر انقلاب، فقط به رزمنده سرافراز همدانی نبود، بلکه من و شما را هم مدنظر داشت. چیست اما لازمه «آرامش»؟! گمانم در وهله اول، «ایمان» و بعد هم «صبر»، آری! صبر، که «بصیرت» منهای «صبوری»، اساسا «توهم بصیرت» است! در آن فرمایش گهربار از مولای متقیان نیز، بصر و صبر، با هم آمدهاند؛ «لا یحمل هذا العلم، الا اهل البصر و الصبر». صبر آنقدر مهم است که خداوند حکیم در قرآن کریم، همپای مدد گرفتن از «صلاه..»، ما را به یاری خواستن از «صبر» نیز سفارش میکند؛ «استعینوا بالصبر و الصلاه..». این روزها، پرحجمتر از آتش توپخانه دشمن در شبهای «کربلای 5»، به طرف ما «خبر» شلیک میشود! از همه طرف هم شلیک میشود! رسما توپخانه است! توپخانهای فعال که باورم هست «صبر» ما را هدف گرفته! صبر اما به مجرد اینکه از بین برود، آنوقت معلوم نیست واکنش عجولانه ما، بر مبنای بصیرت، تنظیم شود! به خبری، به رفتنی، به آمدنی، به نرفتنی، به نیامدنی، به رخدادی، به حادثهای، واکنش نشان میدهیم و خیال هم میکنیم داریم بصیرتافزایی میکنیم اما چون این عکسالعمل، عاری از «صبر»
بوده، شاید اصلا نتوان آن را ذیل مفهوم «بصیرت» تعریف کرد!
یک خبری میشنویم؛ شاخکهای احساسات بعضا مقدسمان تحریک میشود؛ در فضای مجازی یا غیر آن، واکنش نشان میدهیم؛ خیال هم میکنیم بر مدار بصیرت بوده اما بعد از چند ساعت،ای دل غافل! متوجه میشویم خبر مذکور، اساسا کذب بوده! از قضا، برای همین است که حضرت ابوتراب، ما را توصیه به آن بصیرت کردهاند که عجین با صبوری باشد. صبری اگر در کار میبود، ابتدا بررسی میکردیم صحت و سقم خبر را! با این همه، خبری را میشنویم و یقین هم داریم که به قول ما اصحاب روزنامه، منبع آن سیاه نیست. یعنی نسبت به درستی خبر، ذرهای تردید نداریم. از قضا، در مواجهه با اخباری از این دست هم، باید صبوری پیشه کرد که صبر، همیشه و همواره لازمه بصیرت است. فرقی نمیکند خمپاره فلان خبر، راست باشد یا دروغ؛ ما در هر 2 حال، سفارش شدهایم به بصیرتی که مزین به صبر باشد. گاهی خبری راست است اما صبر اگر همراه بصیرت باشد، به ما این هشدار پرسشگونه را میدهد که آیا واکنش جنابعالی به این خبر، ضرورت دارد؟! و آیا این خبر، ارزش مایه گذاشتن حضرتعالی را دارد؟!
ای بسا خبر درست و رخداد راست، که خواسته یا ناخواسته، آرامش ما را و صبر ما را و در نهایت بصیرت ما را، هدف تخریب خود گرفته است! در چنین مواقعی، جا دارد سخن بزرگان را در گوش خود زمزمه کنیم؛ «آرام باشید»! نه! اشتباه نشود! این «آرام باشید»، دعوت به سکون و سکوت و یکجانشینی و عافیتطلبی نیست، بلکه اتفاقا «لازمه انقلابیگری» است! ما، تا آرام نباشیم، چگونه قادر خواهیم بود رجز «موجیم که آسودگی ما عدم ماست» را عملی کنیم؟! خمینی اگر انقلاب کرد، برای این بود که «آرامش» داشت! و خامنهای هم مصداق «تطمئن القلوب» است، اگر این همه تأکید بر انقلابیگری دارد! در همین روزهای اخیر، از من حقیر هم، کم سوال نشده که در انتخابات، به چه کسی میخواهی رأی بدهی؟! و اما این هم جواب: «فعلا رای من «صبر» است!» حالا برویم جلوتر! شرایط را رصد کنیم! موقعیت را ارزیابی کنیم! اوضاع را بسنجیم!
آرایش نیروها و میزان اقبال عمومی به ایشان را بررسی کنیم! «اصلح»، الان که دارم این متن را برای شما خوبان مینویسم، یعنی «صبر»! الان، از همه بهتر، صبر است! تا صبر که مقدمه بصیرت است، نباشد و تا بصیرت که مقدمه رأی خوب است، نباشد، چه سود از رفتار و گفتار ما، الا آنکه شلوغتر کند فضا را؟! آیا قرار است ما هم، بیآنکه خود بخواهیم، نقش ترکش یکی از این خمپارهها را بازی کنیم؟! پس کمی آرام باشیم! هم در این مقوله، هم در مقوله رصد اخبار! بعد از سالها کار در روزنامه، به تجربه دریافتهام که محکمترین سیلی بر صورت بعضی از این اصحاب سروصدا که مدام دوست دارند خودی نشان دهند، از قضا این است که با وجود اینکه میبینیشان اما نبینیشان! و محلشان نگذاری! از چند روز پیش و تا آخرین روز ثبتنام، افراد زیادی به وزارت کشور خواهند رفت و افراد زیادی، نه! خب حالا! آیا ما باید به همه این موارد، واکنش نشان دهیم؟! دوستان! خواهران! برادران! خوب است اندکی «آرام باشیم!» این توصیه به «آرامش»، توصیه همان «حضرت آقا»یی است که علیالدوام از ما «بصیرت» خواستهاند اما بصیرت مگر بدون صبوری ممکن است؟! چه خبر است؟!
این همه ناشکیبایی برای چه؟! آرام باشیم! این انقلاب، اگر به خواست دشمن و دشمندوستان بود، یک هفته بعد از 22 بهمن 57 باید سقوط میکرد! تا امروز، یکی حساب کند چند هفته شده؟! والله خوب است روزی صد بار، به خود یادآوری کنیم که این انقلاب، نه تنها صاحب دارد، بلکه صاحبی چون «حضرت صاحبالزمان» دارد! هستند الحمدلله هنوز فاتحان خرمشهر و بازیدراز و مجنون و اروند! لطف و عنایت «مهدی فاطمه» اگر نبود، سردار سلیمانی در همان «کربلای 5» مانده بود و هرگز به «کربلا» نمیرسید! چه دیروز و چه امروز، اما حاجقاسم را نمیبینی، الا در حال آرامش! تصاویر ایشان را در شلمچه یا در حلب، ندیدهاید؟! خبری جز «تطمئنالقلوب» مخابره میکند؟! جای کدام نگرانی است، وقتی که اغیار به شعار زمان جنگ «کربلا، کربلا! ما داریم میآییم»، از سر تمسخر، خنده میزدند و ما اما بیتوجه به لبخند این ملامتگران، نه تنها تا خود کربلا رفتیم، بلکه از اربعین هم، حماسهای به عظمت خود عاشورا آفریدیم! و البته که این حماسه را خدا آفرید! ما که باشیم؟! آری! ما که باشیم؟! آرام باشیم! خدایی که من میبینم، به شرط صبر ما و بصیرت ما، ما را مدد خواهد کرد! روزگاری بود که
اندازه همین اخبار، بلکه هم بیشتر، هم بر سر جبهههای ما آتش میبارید، هم بر سر شهرهای ما! روزگاری بود که گاه میشد تعداد تانکهای دشمن، از تعداد رزمندههای ما فزونی بگیرد! یعنی خداوند منان، دیروز بود و امروز نیست؟! آرام باشیم! و البته از یاد نبریم که «الا بذکرالله تطمئنالقلوب»!
دیدگاه تان را بنویسید