سرویس سیاسی فردا: اولین گام برای نیروهای جبههی انقلاب اسلامی برای حضوری متمایز نسبت به فعالیتهای پیشین، تغییر نگرش در میان افراد تصمیمگیر و تصمیمسازان این جبهه است. در برههی زمانی فعلی برای حفظ سرمایهی اجتماعی جبههی انقلاب، ممانعت از بروز الگوهای غیراسلامی-ایرانی برای پاسخگویی به مشکلات کشور و ترویج نگاه متعالی مردمباوری و مردممداری باید شاهد «تفوق امر اجتماعی بر امر سیاسی» بهصورت مبنایی در بدنهی نیروهای انقلابی باشیم.
2- مهمترین گام برای تحقق امر اجتماعی در میان جبههی نیروهای انقلاب اسلامی تمرکز بر «خدمترسانی جمعی» و «محرومیتزدایی» است. نیروهای انقلابی باید برای حل مشکلات مردمی اولویتهای اصلی مانند مشکل معیشت را با کمک برای تشکیل بنگاههای تولیدی زودبازده حل کنند
مقدمه
اگر روند انقلاب اسلامی را در سه مرحلهی تمهید، گذار و تحکیم بنگریم، در شرایط فعلی در وضعیت تحکیم برای بسترسازی دولت اسلامی هستیم. وضعیت تحکیم از طریق برساخت علمی مولفههای آرمانی دوران تمهید صورت میگیرد. حضور کارگزاران غربگرا و نارساییهای نیروهای انقلابی در اقدام زیربنایی باعث شده است که دستیابی به دولت اسلامی به تعویق بیفتد.
نیروهای جبههی انقلاب اسلامی برای ترسیم یک راهبرد مناسب نیازمند آسیبشناسی دقیق، اولویتسنجی مدبرانهی معطوف به هدف و دقت بر حوزههای تمرکز جریان رقیب هستند. وضعیت امروز جریان انقلاب اسلامی نشان میدهد که نیروهای این جریان باید با تفوق امر اجتماعی بر امر سیاسی، بازگشت مجددی به عرصهی عمومی داشته باشند. در این نوشتار بهصورت موجز به چگونگی تغییر راهبرد نیروهای جبههی انقلاب اسلامی برای دستیابی به اهداف اشاره خواهیم کرد.
بیان مسئله
مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی برای نیروهای جبههی انقلاب اسلامی باید راهبرد خود را بر زیربنای اصولی آرمانهای انقلاب اسلامی برای حل مشکلات مردم متمرکز سازند. این رویکرد نیازمند شناخت دقیق جامعهی ایرانی است؛ شناختی که از زیر پوست شهر باشد نه معیاری برای گزارشدهیهای اداری. از سوی دیگر این افراد یا نهادها برای طرحریزی یک راهبرد همهجانبه باید نقاط تمرکز جریان رقیب را که نقاط ضعف نیروهای انقلابی است، شناسایی کنند و مانع از حضور جریان رقیب برای نمایش قدرت در آن عرصه بشوند.
جامعهی گریزان از سیاستزدگی
در دوران اصلاحات، نیروهای سیاسی این جریان با عبور از خط قرمزهای ساختار سیاسی کشور در صدد ایجاد موانع برای پیشرفت جمهوری اسلامی بودند. افزایش منازعات و درگیریهای سیاسی و بیتوجهی به نیازهای اولویتدار مردم باعث شکلگیری شکاف جدی میان مسئولین و مردم شد؛ به نحوی که نیروهای سیاسی اصلاحات در تکاپو برای لوایح دوقلو بودند و صدها کیلومتر دورتر از تهران زنی به خاطر فقر توانایی خرید دارو را نداشت و مرگ فرجام وی بود. فضای سیاستزدگی دوران اصلاحات با انتشار مستندهایی مانند «فقر و فحشا» دستمایهی انتقاد قرار میگرفت. مهمترین اعتراض جمعی به راه اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری نهم رخ داد و مردم با «نه» به سیاستزدگی و اقبال به عدالت، مهمترین عناصر گمشدهی عصر اصلاحات را نمایان کردند.
در دوران استیلای اصولگرایان بر نهادهای قدرت نیز سیاستزدگی به شکل دیگری رخ داد؛ پس از افزایش منازعات سیاسی بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم و نزدیک شدن حلقهی انحرافی به کانون تصمیمگیری قوهی مجریه، جدال سیاست به نحوی فراگیر شد که شاهد فراموشی مشکلات مردم بودیم. در این برههی زمانی، جامعهی ایرانی «تدبیر» را کلید حل مشکلات کشور میدانست و حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم با شناخت خوب از این معضل بهترین فرصت را برای خود فراهم کرد.
تکاپوی جریان رقیب
جریان رقیب جبههی انقلاب اسلامی به دلیل انسداد حضور در نهادهای قدرت به خاطر اقدامات غیرقانونی و ضد منافع ملی و همچنین بیرغبتی برخی از این افراد نسبت به حضور در فضای سیاسی کشور، تمرکز خود را در فعالیتهای اجتماعی قرار داد. بازنمایی مختصات رفتاری جریان رقیب جبههی انقلاب اسلامی در کنشهای امر اجتماعی نشان میدهد که آنان در سه سطح تئوریک، تصویرسازی و اقدام ورود جدی داشتهاند که در این نوشتار بهصورت موجز به آن اشاره میکنیم. بهطور مثال رشد موسسات آموزشی مانند موسسهی «پرسش»، بهمثابهی اتاق تئوریک برای آموزش اقدامات عملیاتی محسوب میشود. محمدامین قانعیراد در درسگفتارهای خود در این موسسه بر عنوان «امر اجتماعی چیست؟ با نگاهی به بحرانهای اجتماعی و گسست در امر اجتماعی» تمرکز کرده است. وی در جلسهی سوم آموزشی به «امر اجتماعی و مبارزههای گفتمانی و سیاسی» پرداخته و در ارتباطدهی معنایی آن در جلسهی بعدی درسگفتار، «امر اجتماعی، فرایندهای مذاکره و روشنفکر ارتباطی در شرایط جامعهی ایران» را بررسی کرده است. همچنین سایت تحلیلی ضدانقلاب زیتون در یک تصویرسازی دروغین مدعی است که جریان انقلابی نگرش کارل اشمیتی دارد
و در همین راستا نوشت: «اگر به تواتر کاربرد کلمهی دشمن در زبان سیاستمداران ارشد جمهوری اسلامی دقت کنیم، احتمالا بتوان از غلبهی نگاه کارل اشمیتی و دشمنمحور به سیاست در میان ایشان سخن گفت.» این سایت در مقام یک همپیمان سیاسی و در توصیهی قابل تاملی به جریان اصلاحات نوشت: «مفهوم جان رالز از امر سیاسی حاوی الگوهای بسیار ارزندهای برای دموکراسیخواهان ایرانی، بخصوص اصلاحطلبان است و نیکوست که از سوی ایشان جدی گرفته شود. مطابق فرمولی که رالز ارائه میدهد، سیاستورزی معقول با پایبندی به موازین خرد عمومی ممکن است و امر سیاسی از عدالت جدا نیست.»
در گام بعدی حمله به قوهی قضائیه برای بسترسازی لیبرالیسم سیاسی برای امر سیاسی معقول است و همچنین در بعد عملی با تشکیل سمنها در حوزههای مختلف حضور جدی پیدا کردهاند.
چشمانداز؛ بازگشت به جامعه
اولین گام برای نیروهای جبههی انقلاب اسلامی برای حضوری متمایز نسبت به فعالیتهای پیشین، تغییر نگرش در میان افراد تصمیمگیر و تصمیمسازان این جبهه است. در برههی زمانی فعلی برای حفظ سرمایهی اجتماعی جبههی انقلاب، ممانعت از بروز الگوهای غیراسلامی-ایرانی برای پاسخگویی به مشکلات کشور و ترویج نگاه متعالی مردمباوری و مردممداری، باید شاهد «تفوق امر اجتماعی بر امر سیاسی» بهصورت مبنایی در بدنهی نیروهای انقلابی باشیم. این راهبرد در راستای اهداف بلندمدت جبههی انقلاب توصیه میشود؛ سازگاری، هماهنگی، امکانپذیری، چالشی بودن و مزیت رقابتی مناسب آن، به نحوی است که میتوان پایههای استراتژیک جبههی انقلاب اسلامی را بر آن بنا کرد.
فعالسازی مزیتهای نسبی؛ بازار و مساجد
مساجد و بازار مهمترین مراکز برای اعمال راهبرد برتری امر اجتماعی بر امر سیاسی برای جبههی انقلاب اسلامی هستند. این دو مرکز به دلیل خاستگاه و پیشینهی حمایتی از انقلاب اسلامی کارکرد موثری دارند. مساجد، مهمترین نهاد سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی در طول قرون متمادی بودهاند و نقشی محوری و بیبدیل در ادارهی جامعه و تحولات آن ایفا کردهاند. پیش از انقلاب اسلامی و در دههی اول انقلاب، مساجد مرکز تعاملات نیروهای جبههی انقلاب اسلامی بودند. دامنهی ارتباطات وسیع با مردم میان مساجد و نقشآفرینی روحانیون برای حل مشکلات و اختلافات مردم، باعث شکلگیری شبکهای اجتماعی حول مسجد شده بود. میشل فوکو در روایتی از نقشآفرینی روحانیون در مساجد که ماحصل نگرش شیعی برای پیشبرد انقلاب اسلامی است، مینویسد: «روحانیون سرچشمهی یک تسلای دائمیاند. ایشان باید بیداد را نفی کنند، از دولت انتقاد کنند، علیه اقدامهای ناشایست برخیزند، نکوهش کنند و رهنمود بدهند... مذهب شیعه... شکلی است که مبارزهی سیاسی همین که لایههای مردمی را بسیج کند، به خود میگیرد و از هزاران ناخرسندی، نفرت، بینوایی و سرخوردگی، یک نیرو پدید میآورد و به این دلیل
این همه را به صورت یک نیرو درمیآورد که خودش یک صورت بیان است، یک شیوهی با هم بودن است، نوعی گفتمان است، چیزی است که از راه آن میتوان صدای خود را به گوش دیگران رساند و با ایشان، همزمان با ایشان، همخواست شد.»
اما در دهههای اخیر مساجد از مرکزیت تحولات مردمی دور شدهاند و تنها به مرکزی برای برگزاری مراسمهای عبادی تبدیل شدهاند.
بازاریان علاوه بر ستون فقرات اقتصادی جامعهی ایرانی، یکی از مهمترین لایههای اجتماعی محسوب میشوند. مناسبات اقتصادی و تعاملات اجتماعی بازار با همبستگی راهبردی با نیروها و مراکز دینی همراه بوده است. کنشهای اعتراضی تعطیلی بازار و همگامی با روحانیت در قیام تنباکو، نهضت مشروطه و قیام 15 خرداد از جدیترین اقدامات سازماندهی شدهی این طبقه محسوب میشود. همچنین در روایت غربی جان فوران، بازاریان ستون فقرات جنبش طرفدار امام خمینی (ره) بودند. در مقابل عملکرد ضد بازاری و ضد دینی رژیم، بازاریان شبکههای ارتباطی، نظام مالی، گروههای بحث و مناظرهی دینی و سنتهای همبستگی اجتماعی خاص خود را تقویت کردند. آنها نقش عظیمی در تامین منابع مالی و تشکیلاتی انقلاب ایفا کردند و پرشورترین طرفداران امام خمینی را تشکیل میدادند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دو عامل بازار را از پیگیری اهداف انقلاب اسلامی به شکل جدی دور ساخت: 1. بازاریهای سنتی به جامعهی سیاسی وارد شدند و در بعضی از جایگاههای سیاسی-اقتصادی کشور حاضر شدند و از این طریق قدرت خود را در جامعهی مدنی از دست دادند. 2. سیطرهی نگاه سودمحور لیبرالیستی به بازار و
انقطاع انتقال ابژههای نسل انقلاب به نسلهای بعدی به دلیل رسوخ تفکرات تفکیکی لیبرالیستی میان نهاد بازار و نهادهای دینی.
بنابراین باید بار دیگر توجه جدی به دو عامل مسجد و بازار داشت تا جایگاه آنان به شرایط پیشین که سطح تعاملات و هدایتگری مناسبی نسبت به مردم داشتند، بازگردد. این ارتقای جایگاه هنگامی رخ خواهد داد که نهادهای اجرایی وظایف خود را به این دو مجموعه برونسپاری کنند.
خدمترسانی جمعی و محرومیتزدایی
از آغاز نهضت در سال 1342 تا بهار پیروزی در زمستان 1357، روند تکوین دولتسازی اسلامی-ایرانی مبتنی بر تفوق امر اجتماعی بر امر سیاسی و سپس تلاش برای نهادسازی رخ داده است (سویههای اصلی چنین نگرشی در مشروطه نیز قابل مشاهده است.) اما تلاشهایی آگاهانه از سوی دشمنان و ناآگاهانه از سوی دوستان صورت گرفته است تا «ما»ی انقلابی از گذشتهی جامعهگرای خود منقطع بشود. اهداف انقلاب اسلامی تنها از بدنهی ساختاری قوهی مقننه به نتیجه نمیرسد و اگر شاهد فقدان جامعهمحوری باشیم، دیگر بخشهای ساختار نیز دچار اختلال میشوند.
مهمترین گام برای تحقق امر اجتماعی در میان جبههی نیروهای انقلاب اسلامی، تمرکز بر «خدمترسانی جمعی» و «محرومیتزدایی» است. نیروهای انقلابی باید برای حل مشکلات مردمی اولویتهای اصلی مانند مشکل معیشت را با کمک برای تشکیل بنگاههای تولیدی زودبازده حل کنند. از سوی دیگر سرمایهی اجتماعی پایدار نظام، مستضعفین هستند که طی سه سال اخیر به آنان کمترین توجه شده است. بنابراین باید روند محرومیتزدایی مد نظر قرار گیرد و مدلهای عملیاتی مانند اردوهای جهادی با جدیت بیشتر و در سطوح کلان صورت پذیرد. این روند باید در استانهای مرزی که تامینکنندهی امنیت کشور هستند با قید فوریت انجام شود. شاید این تعبیر، روایتی رسا برای تغییر راهبرد نیروهای جبههی انقلاب اسلامی در حوزهی محرومیتزدایی باشد:
«نکند این سرنوشتی که بر تاریخ اسلام گذشت بر ما هم بگذرد که نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان! بعد باید غصهی این را بخوریم که حکومت دینی را خدا به ما داد و ما این حکومت را به فنا دادیم در حقیقت. جوانها اگر میخواهید بیایند پای کار -باید بیایند پایکار-، همان روحیات پنجاه و هشتی [لازم است.] چرا پنجاه و هشتی؟ چون سال 58 هم جنگ نبود و هم انقلاب شده بود. اصلا فکر کنند ما حکومت دینی نداریم. بیایند و کارهای مردم را به عهده بگیرند، به فکر مردم باشند، به فکر مستضعفین باشند، به فکر محرومین باشند، به فکر محرومیتهای فرهنگی باشند، همان هیئتهای خانگی و فامیلیشان را راه بیندازند.»
منبع خردنامه
دیدگاه تان را بنویسید