خبرگزاری تسنسم: آیتالله مکارم شیرازی معتقد است که رسیدن به احسن الحال با دعا و مقدمات بیرونی شروع می شود که باید مقدمات آنرا در خود فراهم کرد.
جهان آفرینش صحنه نظام احسن است، یعنى نظم موجود عالم شایسته ترین نظمى است که مى تواند بر جهان حکم فرما باشد، همه چیز روى حساب است و هیچ گونه مطلبى بر خلاف حق و عدالت و نیکى در آن وجود ندارد، و اگر بدى ها در جامعه انسانى دیده مى شود از ناحیه خود آنهاست.[1]
لیکن قسمت عمده هدف آفرینش جهان هستى به «گل سر سبد این جهان» یعنى «انسان» باز مى گردد، انسانى که باید در مسیر تعلیم و تربیت قرار گیرد و راه تکامل را بپیماید تا هر لحظه به خدا نزدیکتر شود.[2]
و از آنجا که مسلمان واقعى نمى تواند انسان یک بعدى باشد و تنها نظر به جهت ماده نظر داشته باشد و به جهت معنا و جنبه هاى فردى و یا اجتماعى بی اعتنا باشد، لذا باید با تفکر، ایمان، دادگری، مجاهدت، مبارزه و در عین حال با بهره گیری از معنویت و بندگى خدا و زندگى و فعالیت و معاشرت.[3]حال و هواى دیگرى به خود بخشد.[4]
لذا در برخى از کتب آمده است که در وقت تحویل سال، این دعا را که مضمون خوب و سازندهاى دارد، بخوانند[5]«یا مقلب القلوب و الأبصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول والأحوال، حول حالنا إلى احسن الحال؛[6]اى کسى که تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست. اى تدبیر کننده شب و روز و اى تغییر دهنده سال وحال؛ حال ما را به بهترین حال، تغییر ده!»[7]
در این میان رسیدن به احسن الحال هم با دعا و مقدمات بیرونی شروع می شود که باید مقدمات آنرا در خودمان فراهم نماییم.[8]
معنی و مفهوم واژۀ «حَول»
«حَول» به معنای تغییر و دگرگونی است و در دعای (یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال) به همین معنا به کار برده شده است.[9]
لغویون عرب، حول را که به معنای سال است در معنای تغییر و دگرگونی به کار برده اند؛ یعنی سال گذشته گذشت و سال نو آمد و نوعی دگرگونی حاصل شده است.[10]
معنی واژۀ«أحسن» در لغت
«أحسن» از ماده «حسن» است و به معناى بهتر و افعل تفضیل است،[11] لذا « احسن» یعنی نیکوتر و خوبترین. [12]
حضور قلب در دعا و عبادات؛زمینه ساز وصول به «احسن الحال»
بی تردید اگر ما بخواهیم که به «احسن الحال» که در دعای تحویل سال وارد شده است برسیم حتما باید به حضور قلب در دعاها و عبادت های خودمان بیشتر توجه بکنیم و خودمان را در محضر خداوند متعال ببینیم، تا اینکه خدای متعال از ما بنده ها راضی باشد.[13]
زیرا عبادت و نیایش اگر با حضور قلب و آداب آن باشد، صفا و نورانیت غیر قابل توصیفى مى آورد که در برابر آن ظلمات اخلاق رذیله تاب مقاومت ندارد؛ به همین دلیل، انسان پس از یک عبادت آمیخته با حضور قلب، خود را به نیکی ها نزدیکتر مى بیند.[14]
لذا تنها فزونى اعمال مهم نیست، بلکه اعمال مقبول مهم است؛ دو رکعت نمازى که با حضور قلب خوانده شود و مقبول درگاه الهى قرار گیرد، از هزار رکعت نماز بدون حضور قلب که مقبول درگاه پروردگار قرار نگیرد، بهتر است.[15]
آیا تا به حال فکر کرده اید چه کنیم تا حضور قلب پیدا کنیم؟ چرا وقتى مى گوید الله اکبر و نماز را شروع مى کند افکار به او هجوم مىآورد بازار، منزل، زن، بچه، اداره، همه و همه به سوى او مى آیند، گویا فقط او را در نماز مى یابند، و وقتى السلام علیکم را گفت و نماز را تمام کرد از انبوه افکار نجات پیدا مى کند.[16]
برای برون رفت از این چالش، مىتوان هفت اصل در مورد حضور قلب و چگونگى تحصیل آن در دعا و نیایش بیان نمود:
1- باید دعا و نماز و عشق به الله از همه چیز براى ما مجذوبتر باشد، زیرا حضور قلب انسان تابع دلبستگی هاى قلب است، به هر چه علاقه و تمایل داشت قلب و روح به آن مجذوب مى شود.[17]
2- اندیشه در حقارت و پستى دنیا، جاذبه های مادی مانع حضور قلب است، قیود ماده دست و پاگیر پرواز قلب و پر کشیدن آن است، باید در ثروت ها و انسان هائى که در اثر حوادث روزگاریک ساعت بعد هیچ مى شوند اندیشید، در بىارزشى دنیا نظاره کرد تا غل و زنجیر مادیت باز شود، هر چه جاذبه هاى مادى کمتر شد قدرت بر تمرکز حواس بیشتر مى شود.[18]
3- توجه به قدرت خداوند در حل مشکلات؛ وقتی مى دانم که مشکلات زندگی تنها مختص به من نیست بلکه همه دارند و وقتی بدانم که غیر از خداوند کسى قادر به حل آنها نیست. مسلما توجهم به مشکل گشا خواهد بود نه نفس مشکل، لذا از هجوم افکار درباره مشکلات نجات مى یابم.[19]
4- قبل از دعا و نماز آمادگى پیدا کند، قبل از نماز فکر کند در عظمت خالق و ضعف مخلوق، بداند با چه کسى مى خواهد سخن گوید.[20]
5- آشنائى به محتواى ادعیه و عبادات همچون آشنائى با معانى نماز .[21]
6- ترک گناه؛ از جمله عوامل مؤثر در حضور قلب و خشوع و صفا و نورانیت عبادت، ترک گناه است. گناه قلب را از کشش حضور باز مىدارد، خصوصا خوردن غذاى حرام که باعث تاریکى قلب مى گردد.[22]
7- دور کردن عوامل پراکندگى حواس. [23]
تهذیب نفس در سایۀ عبودیت و بندگی مولفه ای کلیدی در «احسن الحال»
کسانى که مى خواهند به تهذیب نفس راه یابند باید از در عبودیت و پرستش خداوند وارد شوند؛ سالکان راه خدا، و پویندگان طریق خودسازى و تقوا، باید از نیایش و عبادت یارى طلبند و ناخالصی هاى وجود خود را در کوره داغ عشق به خدا بسوزانند و از بین ببرند، و مس وجود خود را با کیمیاى عبادت زر کنند.[24]
حال برای حصول زندگی «احسن الحال» باید هوای نفس و شیطان درون خودمان را نابود کنیم و این به دست نمی آید مگر با بندگی کردن خدای متعال و توجه به باری تعالی.[25]
در تبیین اهمیت تهذیب نفس باید گفت؛ در اسلام به نام «جهاد اکبر» نامیده شده که از مبارزه با دشمنان خارجی مهمتر و پر ارجتر است. چرا که این جهاد وسیله خودسازى است و تا خودسازى انجام نگردد پیروزى نیست؛ زیرا شکست ها غالبا نتیجه نقطه ضعف هاست.[26]
در محیط هاى آلوده به گناه ارزش این جهاد آشکارتر و اهمیت آن در پیشبرد اهداف اجتماعى روشنتر است.[27]
لذا اهمیت جهاد به اهمیت و قدرت دشمن است، جنگ با یک کشور کوچک آسان تر است تا با یک کشور بزرگ، زیرا دشمن هر چه قویتر باشد، جنگ با آن مشکل تر است، و نفس و هم پیمان آن شیطان، قویترین دشمنان عالم هستند.[28]
پس مگذار در مبارزه با نفس اماره شکست خورى که هم خود از بین روى هم قلب تو که همچون همنشینى نیک و پسرصالح تو است که بدون جواب در برابر صاحب اصلى اموال و عاریه دهنده آن خواهى بود.[29]
زندگی به رنگ خدا؛ شاخصه بنیادین در تحقق «احسن الحال»
خداوند در قرآن، «احسنالحال» را زدن رنگ خدایی به زندگی ذکر کرده است،[30]لذا در قرآن کریم می خوانیم: «صبغه الله و من أحسن من الله صبغه و نحن له عابدون؛[31] رنگ خدایى (بپذیرند، رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟ و ما تنها عبادت او را مى کنیم.»[32]
در احادیث متعددى از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه نقل شده که مقصود از: «صبغه الله» آئین پاک اسلام است[33]،[34] لذا قرآن فرمان می دهد؛ رنگ هاى غیر خدایى را بشویید! به دنبال دعوتى که در آیات مختلف قرآن کریم، از عموم پیروان ادیان، دائر به تبعیت از برنامه هاى همه انبیاء شده بود، در این آیه، به همه آنها فرمان مى دهد که «تنها رنگ خدایى را بپذیرید» که همان رنگ ایمان و توحید خالص است (صبغه الله).[35]
قرآن مى گوید: بجاى این رنگ هاى خرافى، رنگ توحید، رنگ خدایى را بپذیرید، تا روح و جانتان را از هرگونه شرک و بت پرستى و گناه پاک سازد.[36]
بدین ترتیب ترتیب همگان باید رنگ هاى نژادى و قبیلگى و سایر رنگ هاى تفرقه انداز را از میان بردارند و همگى به رنگ الهى در آیند.[37]
به راستى چه تعبیر زیبا و لطیفى است؟ اگر مردم رنگ خدایى بپذیرند یعنى رنگ وحدت و عظمت و پاکى و پرهیزکارى، رنگ بى رنگى و عدالت و مساوات و برادرى و برابرى و رنگ توحید و اخلاص، مى توانند در پرتو آن به همه نزاع ها و کشمکش ها که «هر گاه بى رنگى اسیر رنگ شود» به وجود مى آید، از میان بردارند، و ریشه هاى شرک و نفاق و تفرقه را بر کنند. در حقیقت این همان بى رنگى و حذف همه رنگ ها است.[38]
بدیهی است در صورتى که در طریق اطاعت فرمان پروردگار قرار بگیریم ، رنگ الهى و صبغه الله به خود خواهیم گرفت[39] و روحى که رنگ الهى و صبغه الله به خود بگیرد گشاده مى شود و شرح صدر می یابد؛ یعنی روح آن قدر گسترده مى شود که آمادگى پذیرش حقایق فراوانى پیدا مى کند.[40]
هم چنین اخلاص مرحله نفى ما سوى الله است که همه چیز را غیر خدا کنار مى زند، تنها او را مى بیند و به او عشق مى ورزد و با او سخن مى گوید و از او طلب مى کند و همه زندگى او به رنگ الهى درمى آید و مصداق «صبغه الله و من أحسن من الله صبغه»[41] مى شود.[42]
لذا« احسنالحال» به معنی رنگ خدایی گرفتن زندگی است و اگر تفکر، چشم، زبان، بازار، ادارات و جامعه رنگ خدایی به خود بگیرد، همه مشکلات ما حل میشود.[43]
سخن آخر
در خاتمه باید اذعان نمود در هنگام تحویل سال همه به فکر خدا هستند و مشغول دعا و ذکر می باشند و همه از درگاه خداوند احسن الحال را می خواهندکه «احسن الحال» همان ایمان، تقوا، شجاعت، سخاوت، آزادگی و امثال آن است.[44]
بی تردید همه باید در سال جدید تلاش کنیم با تقویت روح ایمان به خدا و پرهیز از گناهان، جامعهای خدایی داشته باشیم.[45]
بارالها! در آستانۀ حلول سال جدید، روح و جان ما را به عشق جمالت آنچنان گرم کن که اخلاق و اعمال ما را به رنگ خود درآورد، و با صبغة الله یعنی رنگ ایمان و توحید و اسلام قرین گردد.[46]
[1] اعتقاد ما ؛ ص97.
[2] همان.
[3] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج1 ؛ ص127.
[4] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص837.
[5] همان ؛ ص908.
[6] زاد المعاد، صفحه 531.
[7] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص909.
[8] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مسجد مقدس جمکران؛1390/01/01.
[9] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ http://www.eshia.ir.
[10] همان.
[11] لغات در تفسیر نمونه ؛ ص27.
[12] تفسیر نمونه ؛ ج16 ؛ ص213.
[13] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مسجد مقدس جمکران؛1390/01/01.
[14] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص342.
[15] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم (ع) ؛ ص149.
[16] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج2 ؛ ص179.
[17] همان.
[18] همان؛ ص 180.
[19] همان.
[20] همان.
[21] همان.
[22] همان.
[23] همان.
[24] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص337.
[25] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مسجد مقدس جمکران؛1390/01/01.
[26] یکصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص143.
[27] همان.
[28] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج2 ؛ ص286.
[29] همان ؛ ص282.
[30] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مسجد مقدس جمکران؛1390/01/01.
[31] سورۀ بقره؛ آیۀ138.
[32] تفسیر نمونه ؛ ج1 ؛ ص472.
[33] تفسیر نور الثقلین؛ ج 1؛ ص 132.
[34] تفسیر نمونه ؛ ج1 ؛ ص474.
[35] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج1 ؛ ص127.
[36] پیام قرآن ؛ ج1 ؛ ص196.
[37] همان.
[38] تفسیر نمونه ؛ ج1 ؛ ص474.
[39] همان ؛ ج15 ؛ ص267.
[40] پیام قرآن ؛ ج1 ؛ ص433.
[41] سورۀ بقره؛ آیه 138.
[42] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج7 ؛ ص625.
[43] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مسجد مقدس جمکران؛1390/01/01.
[44] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1391/12/29.
[45] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مسجد مقدس جمکران؛1390/01/01.
[46] پیام قرآن ؛ ج4 ؛ ص584.
دیدگاه تان را بنویسید