روزنامه وطن امروز؛ محمد زعیمزاده: هر چند تجربه نشان داده است دولتهای مختلف در آمریکا از منتهاالیه جمهوریخواه تا انتهای دموکرات در موارد راهبردی که منفعت کلان ایالات متحده آمریکا در آن است همراستا و همپیمانند اما پس از روی کارآمدن دولت ترامپ عدهای سعی کردند اینگونه القا کنند که اساس این دولت با همه دولتهای سابق آمریکا متفاوت است و بویژه در مساله ایران تافته جدا بافته است اما بیانیه وزارت خارجه آمریکا در حمایت از سران فتنه بار دیگر بیمایه بودن چنین تحلیلهایی را نشان داد.
وزارت خارجه ایالات متحده در بیانیهای رسمی مینویسد: این هفته ششمین سالگرد بازداشت مهدی کروبی و میرحسین موسوی و زهرا رهنورد... ما خواهان آزادی فوری این افراد و همه زندانیانی هستیم که به صورت غیرمنصفانه در ایران بازداشت شدند... ما در محکوم کردن ادامه بازداشت این 3 نفر بدون اتهامات یا محاکمه عادلانه به جامعه بینالمللی ملحق میشویم و خواهان آزادی فوری آنها هستیم. این بیانیه تا همین جای کار هم به معنای بیپایه بودن استدلال منادیان طرح موسوم به آشتی ملی یا همان طرح شتر دیدی ندیدی است.
مهمترین استدلالی که برخی اصلاحطلبان رادیکال در هفته گذشته طرح میکردند این بود که با توجه به روی کار آمدن دولتی سرسخت و فردی رادیکال مانند ترامپ در کاخ سفید لازم است برای حفظ وحدت و انسجام سیاسی، نظام جمهوری اسلامی و مردم از اقدامات خطرناک رئوس و فحول فتنه 88 چشمپوشی و همهچیز را فراموش کنند اما حالا و با این بیانیه، حضرات باید به این سوال جواب دهند که چگونه سقف آنچه آنها برای به اصطلاح آشتی ملی در ذهن داشتند تا خطر ترامپ را رفع کنند امروز به عنوان مطالبه همان دولت جانی از جمهوری اسلامی مطرح میشود و اساسا این تشریک مساعی ستودنی ریشه در کجا دارد؟ چگونه است که مطالبه شما و دشمن خاک هر دو یکی شده است؟
شاید برخی دوستان خوردن پایههای بحث به این شکل را غیرمنصفانه بدانند و برای خودشان استدلالهایی از قبیل تصادفی بودن این همزمانی داشته باشند یا اساسا بگویند مواضع ایالات متحده ربطی به ما ندارد یا آنکه شما توهم توطئه دارید!
اما واقعیت آن است که در صورت طرح چنین استدلالی آنوقت باید به سوال دیگری پاسخ بدهند: چرا همیشه این همزمانیها و حمایتها برای آنها اتفاق افتاده است؟ چرا مثلا تا بهحال یک بار به شکل تصادفی مواضع وزارت خارجه آمریکا با آیتالله جنتی یکی نشده است؟ وزارت خارجه آمریکا و هیات حاکمه آن چه استعداد و چه جوهرهای در آنها دیده است که از ترامپ لمپن تا اوبامای مؤدب و باهوش همه بهرغم اختلافات واقعی و ساختگی در این یک فقره با هم مشترکند؟ البته نیک میدانید و میدانیم که اتفاقا وضعیت امروز سران فتنه حاصل یک همزمانی در موضع دیگر با آمریکاییها در مسائل منطقه است. اصلاحطلبان اساسا به یک سوال مهمتر جواب بدهند که چرا همزمان با طرح به اصطلاح آشتی ملی آن هم با انگیزه مقابله و مواجهه با تهدیدی به نام ترامپ، نیروهای درجه 2 و 3 آنها درباره مسائل اختلافی بین ایران و آمریکا مثل ماجرای سوریه همان سخنان ترامپ و اسرائیل و شیوخ مرتجع را به زبان میآورند؟
چرا در حالی که مذاکراتی مانند آلماتی با نقشآفرینی ایران محلی برای تحقیر ایالات متحده در منطقه شده و با دلاوریها و رشادتهای قاسم سلیمانی و سربازانش، ایران در منطقه دست برتر را دارد، گودرز و دشت شقایقها را بهم پیوند میزنند تا بگویند جماعتی هم در ایران هستند که ایدهشان برای حل مساله سوریه مثل ترامپ است؟ خوب است عقلای قوم اصلاحطلب یک بار خیلی جدی به این پارادوکسها فکر کنند و به جای توجیه تئوریزه کردن اشتباهات و اقدامات خطای سیاسی به شکل ریشهای این مشکل را حل کنند که چرا بیستواندی سال است به شکل تصادفی هر آنچه آنها میگویند و میخواهند غرب و آمریکا هم همان را میگوید و میخواهد.
دیدگاه تان را بنویسید