روزنامه اعتماد؛سیدحمید کلانتری: اين روزها پس از رحلت تاثرانگيز آيتالله هاشمي نقطه نظرات و بيانات گوناگون و متنوعي درباره ويژگيهاي شخصيتي وابعاد انديشه و خدمات برجسته ايشان در مصاحبهها، گفتوگوها، يادداشتها و مقالات مطرح شد، كه خود نشان از ابعادمند بودن و جامعيت شخصيت آن بزرگوار است. خواستم به سهم خود و از نگاهي ديگر به معرفي ايشان بپردازم.
فكرميكنم شايد يكي از برجستهترين و مهمترين شايستگيهاي هاشمي كه او را باهمه بزرگان ديگر متمايز ميساخت اين بود كه هاشمي مرجع گروههاي مرجع بود.
بعضي از گروههاي اجتماعي براي گرايشهايي از مردم به عنوان مرجع و كسانيكه مورد وثوق هستند و ميتوان از نظرات و راهنماييهاي آنان در مسايل مختلف استفاده كرد و از آنان راهنمايي گرفت شناخته ميشوند. اينان به نوعي مورد اعتماد و طرف مشورت جامعه قرار ميگيرند و از اين جهت محل رجوع مردم و به عبارتي مرجع آنان هستند. به عنوان مثال علما، دانشگاهيان، پزشكان، فرهنگيان، هنرمندان و بزرگترها در فاميل هريك به نوعي براي جمعهايي از مردم گروه مرجع محسوب ميشوند و مردم با مشورت و نظرخواهي از آنها به نوعي راهنمايي ميشوند و آرامش ميگيرند.
آقاي هاشمي هم مرجع بود اما نه براي آحاد جامعه و اقشار مختلف بلكه براي گروههاي مرجع و نخبگان جامعه. هاشمي به ويژه پس از فراغت از رياست جمهوري و جداشدن از كارهاي اجرايي يعني دو دهه آخر عمر پر بركتش كه از فرصت بيشتري برخوردار بود نقش مرجعيت براي گروههاي برجسته و نخبگان را به نحو بارزتري ايفا ميكرد.
يكي از برنامههاي ثابت و موثر آقاي هاشمي در اين دوران مصروف اين ملاقاتها ميشد.
هرگروهي يا هرجمعي از فرهيختگان جامعه ساعتي با ايشان بودند و گزارشي از حوزه خود ميدادند و از نظرات و ديدگاههاي آيتالله بهره ميگرفتند و ميرفتند. جالب اين بود كه ايشان براي هر گروهي متناسب با گرايش يا تخصص يا علاقه خود نكات مفيد و نوعا راهگشايي براي گفتن داشتند اعم از اينكه مديران دولتي در دستگاههاي مختلف باشند يا احزاب و گروههاي سياسي باشند يا فرهنگيان و كارگران و دانشگاهيان و نويسندگان و اصحاب رسانه يا تشكلهاي غيردولتي و كارآفرينان و اقتصاددانان و اصناف و بازاريان و بخش خصوصي يا فرماندهان دفاع مقدس و نيروهاي نظامي و امنيتي يا وزرا و نمايندگان مجلس و يا استانداران و گروههاي ديگر از حوزه و دانشگاه و روحانيون و دانشجويان.
حال سوال اصلي اينجاست كه چرا آقاي هاشمي اينگونه مورد وثوق و اينقدر مورد رجوع نخبگان و گروههاي برجسته اجتماع واقع ميشد؟ به نظر حقير كه چند بار به صورت گروهي با جمع استانداران يا جمعهاي ديگر ياچند باري هم به خاطر كاري كه در مجمع داشتم به صورت خصوصي توفيق ملاقات و گفتوگويي از نزديك داشتم. يا در جلسات صحن مجمع شاهد نحوه مديريت و تعامل ايشان با اعضا بودم نكات ذيل در مقبوليت ايشان به عنوان يك راهنما و مرجع رجوع نخبگان تاثير داشته است كه ذيلا به آنها اختصارا اشاره ميكنم:
١-آقاي هاشمي نگرشي بلند و نگاهي باز و جامع به مسائل داشت و از يك نظم و منظومه فكري ابعادمندي برخوردار بود و به همين دليل ورودش به مسايل همراه با نظرات راهگشا و سازنده بود.
٢-شرح صدر آقاي هاشمي در شنيدن مطالب مختلف و حتي منتقد و مغاير نظرات خودش بسيار بالا و تحسينبرانگيز بود و افراد حتي يك كارشناس احساس ميكرد راحت ميتواند نظرش ولو غلط يا ناقص باشد را مطرح كند.
٣-از ويژگيهاي خوب ايشان اين بود كه مسائل و مطالب را خوب گوش ميكرد و بعضا سوالات دقيق و تخصصي مطرح و بعد اظهارنظر مسلط و موثري ميكرد.
٤-البته حضور ذهن. حافظه قوي و تسلط و اشراف اطلاعاتي ايشان به امور اجرايي. اقتصادي و فرهنگي- اجتماعي كشور به ايشان توان طرح نقطه نظرات روشنگر ميداد. اين ويژگي باعث ميشد كه افراد نتوانند نظرات نادرست و اطلاعات غيردقيق در حضور ايشان طرح كنند.
٥-تفكر اعتدالي. منصفانه و واقعبينانه و دلسوزانه و مشفقانه ايشان نيز باعث ميشد كه مخاطبين به نوعي قانع و مجاب شوند و سخنان ايشان به دور از منش آمرانه به دلشان بنشيند.
٦-در كنار مواردي كه ذكر شد سابقه طولاني و توفيقات و برجستگيهاي آقاي هاشمي در فعاليتهاي قبل از انقلاب و مسووليتهاي پس از انقلاب از ايشان يك پيشكسوت تمام عيار ساخته بود به گونهاي كه مبارزان و سياسيون قبل از انقلاب ايشان را پيشتاز خود ميدانستند. همينطور روحانيون و ياران امام. ايضا نمايندگان مجلس و مديران دولتي.
همينطور نيروهاي سپاه و ارتش. و البته جناحها و جريانهاي سياسي و ساير گروهها هريك در ارتباط و گفتوگو با ايشان به نوعي احساس ميكردند با يك كل بزرگتر روبهرو هستند كه بايد از او توشه برگيرند.
در مجموع احساس ميكنم كه هاشمي براي هر فرد و گرايشي حكم شاخص و شاقول داشت كه سعي ميكردند در هر جلسه و ملاقاتي خود را با او تنظيم كنند و با اين نگاه از كلام او بهره گيرند.
در پايان ذكر خاطرهاي دلنشين از اين عزيز سفركرده را خالي از لطف نميدانم. در انتخابات سال ٨٤ وقتي از ميان كانديداها تصميم گرفتم به ايشان راي دهم به كتاب خدا تفالي براين تصميم زدم، آيهاي كه آمد هم تكاندهنده بود هم روحبخش و آن آيه اين بود:
و من المومنين رجال صدقوا ماعاهدواالله عليه فمنهم من قضي نحبه ومنهم من ينتظر ومابدلوا تبديلا.
اما صد افسوس كه از وجود اين شخصيت برجسته به خوبي بهره گرفته نشد و متاسفانه در دهه گذشته و بعضا قبل از آن كملطفيها و بيانصافيهاي فراوان را در ارتباط با اين انسان بزرگ را شاهد بوديم و ايشان همچون دوست و يار شهيدش بهشتي مظلوم واقع شد و از ظرفيتها و تواناييهاي ايشان در حل مشكلات مردم و كشور به خوبي استفاده نكرديم. اما مردم عزيز و حقشناس ما در بدرقه عظيم پيكر ايشان نشان دادند كه اين نارواييها و تخريبها هيچيك نه تنها تاثيري بر باورشان نداشته بلكه اثر عكس داشته است. اميد كه تنگنظريها و افراطگريها از كشور و جامعه مسلمان ما رخت بربندد و فضاي وحدت و همبستگي تحت لواي انديشه توحيدي جايگزين شود و راه و رسم ميانهروي و اعتدال آن عزيز سفر كرده همه جا هويدا گردد. انشاءالله.
دیدگاه تان را بنویسید