آقای مسجدجامعی! آلزایمر نام یک فیلم نیست

کد خبر: 614325

درست است که با هاشمی هم رای نبودیم و از رفتن این مرد هم متاثر شده ایم اما آلزایمر هم نگرفته ایم. پیشنهاد میکنم که آقای مسجد جامعی نگاهی به آرشیو روزنامه های اصلاحطلب در سال های 76 تا 82 بیاندازند تا معنی مردی را بازتعریف کنند.

آقای مسجدجامعی! آلزایمر نام یک فیلم نیست
احمد مسجد جامعی
سرویس سیاسی فردا: فوت ناگهانی هاشمی رفسنجانی همه را شوکه کرد. باید پذیرفت که سیاست ایران یکی از کنشگران اصلی خود را از دست داد. کسی که بود و نبودش برخی از معادلات را دستخوش تغییر می کرد. به هر سوی کشور مردی با سابقه ای را از دست داد. و روز تشییع او نیز حقیقتا تلاقی سیاست بود. تمام جناح های سیاسی به احترام او کلاه از سر برداشتند، انقلابی ها به احترام پیشینه او و اصلاح طلبان هم شاید به خاطر منش پدری که هاشمی در قبال آنها در پیش گرفته بود. این تکریم قطعا جدای از نقدهای جدی است که جریان انقلابی به هاشمی داشت اما ترجیح داد تا سکوت کند کلاه از سر بردارد و آرام و با احترام هاشمی را به خاک بسپارد و سعی کند کتاب زندگی او را دیگر ورق نزد اما گویی اصلاح طلبان برخلاف انقلابی ها دوست دارند با روایتی رولان بارتی هر تفسیری که میلشان است را از هاشمی ارائه کنند.
احمد مسجد جامعی، عضو شورای شهر تهران همین کار را کرد و در سرمقاله امروز روزنامه ایران لب به شکایت و شکوه از نیروهای انقلابی باز کرده است و او را قلعه ای متین انقلاب نامیده است که مورد هجمه بسیاری بوده و به کنایه آورده است که این حملات کار نیروهای انقلابی بوده است. وی در بخشی از مقاله خود آورده است که:«هاشمی‌رفسنجانی از قلعه‌های متین انقلاب و ایران بود که پس از کناره گرفتنش از بعضی سمت‌های رسمی بسیار به او تاختند. در زمانی این حمله‌ها شدت یافت...کسانی که گاه حتی عنوان رسمی معلم اخلاق دارند اما رفتارشان انسانی نبود، تیرها به سمت این قلعه بی‌قلعه‌بان انداختند».
اینکه نیروهای انقلابی تا آخرین روز حیات هاشمی رفسنجانی با او اختلاف های عمیق داشتند بر کسی پوشید نیست اما جنس این اختلاف های همان دعوای همیشگی گفتمانی بود که تا انتها هم لاینحل ماند. نیروهای انقلابی هیچگاه قائل به لیبرالیسم نبودند و هیچ گاه هم آن را قبول نکردند، نپذیرفتند که باید زیرچرخ های توسعه عده ای بی نوا له شوند تا دیگری بر ویرانه‌ی کوخ های آنها کاخی برای خود بسازد.
آقای مسجد جامعی اشاره می کنند که هاشمی هیچ رسانه ای نداشت و منابر از او هم گرفته شده بود. این ادعای وی کمی تامل بر انگیز است. هاشمی کی از نماز جمعه کنار گذاشته شد و کی ممنوع التصویر شد؟ جز اینکه خود او تمایل نداشت در نماز جمعه داشته باشد!
لب گشودن آقای مسجد جامعی به شکوه و شکایت از نارفیقی انقلابی ها نسبت به هاشمی لبخند سردی را بر صورت هر منصف سیاسی می نشاند. درست است که با هاشمی هم رای نبودیم و از رفتن این مرد هم متاثر شده ایم اما آلزایمر هم نگرفته ایم. پیشنهاد میکنم که آقای مسجد جامعی نگاهی به آرشیو روزنامه های اصلاحطلب در سال های 76 تا 82 بیاندازند تا معنی مردی را بازتعریف کنند. واژه «پدرخوانده قدرت» را انقلابی ها به هاشمی ندادند و کتاب «تاریک خانه اشباح» و«عالیجناب سرخ پوش و عالیجنابان خاکستری» را در مورد او ننوشتیم و صد البته روزانه سه مقاله تخریبی و پنج شایعه را علیه او منتشر نکردیم! (رک: بشیری،عباس،انصراف،اساتید قلم تهران،1380،ص 196 ) آلزایمر نام یک فیلم نیست آقای مسجد جامعی! زاویه دید حضرتعالی گویی کمی از انصاف به دور شده است. شما هاشمی را-با تمام نقدهای که جریان انقلابی به او دارد- یک بار در سال های بازیگریتان به مسلخ سیاست کشاندید! [ اینجا را ببینید ]
هنوز هم دوستان همفکر شما به طعنه همان دوگانه تکنوکرات و اصلاح طلب را به رخ همکارانتان در بدنه دولت می زنند و خود را خارج از دایره سیاست ورزی هاشمی می دانند.
ایشان در بخش دیگری از یادداشت خود جلد همشهری ماه را هم مورد تفقد قرار داده است و اشاره کرده که کوشیده شده تا به شایعه رفتار شاه وار هاشمی دامن بزند. البته که ما هم چنان به آقای هاشمی نقد های جدی داشتیم و داریم، اما نقد ما رویکردی و ناظر بر تفکر اوست نه شخص. اما گویی فراموش کرده اند که این شایعه وجود داشته و دارد در میان مردم است و در دهان مردم می چرخد. جلد «شاه وگدا» روایتی رئالیستی از جامعه ایران است. بیش از آنکه سیاسی باشد اجتماعی است و صد البته ما آن را مولود تفکر لیبرالیستی و کارگزارانی می دانیم که در دهه هفتاد شروع شد. دخترک گل فروش ادامه نسلی است که در دهه هفتاد با شعار «توسعه» زیر چرخ های توسعه و آوارهای برج های زعفرانیه و کامرانیه له شدند. آن دخترک گل فروش هیچ گاه به تکنوکرات های که حتی حاضر نیستند شیشه دودی ماشین های چند صدمیلیونی را برای خرید شاخه ای گل پایین بکشند اعتماد نکردند اما در زمان ترحیم او شرکت کردند و این خداحافظی بزرگوارانه همان پابرهنه ها با مردی است که برای پدرانشان خاطره ای خوش نساخت. دخترک گل فروش در مراسم ترحیم هاشمی حضور داشت اما با حسی پارادوکسیال از محرومیت و دل سوزی؛ ولی با تمام احترام او را بدرقه کردند. هاشمی برای نسل آنها یک نوستالژی شد با طعم شکلات تلخ!

هنوز هم دخترک گل فروش در کنار چهار راه است! با یک بغل گل یاس و منتظر چراغی که سبز شود!

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت