روایت و اهمیت آن در سیاست
زمان جنگ، خطبههای نماز جمعه تهران، وقتی توسط آیت ا... سید علی حسینی خامنهای یا جناب اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی ایراد میشد، نقش مهمی در ترسیم خطوط کلی حرکت مردم داشت.
نکته اول. «روایت»، از دیرباز در همه فرهنگ ها، به عنوان ابزاری برای حفظ فرهنگ یا القای ارزش های اخلاقی مورد استفاده قرار گرفته است. «روایت»، حاکی از سلسله نقاط و خطوط مهم، بدون رویدادهای کوچک حواس پرت کن است، تا یک خط کلی پندآموز آشکار شود. تصویری کلی از یک مسیر، که برای توضیح خطوط راهنمای اصلی ترسیم می شود؛ به این می گویند «روایت».
نکته دوم. شاید از این که «روایت» به عنوان یکی از ابزارهای سیاست شناخته شود، تعجب کنید؛ ولی واقع آن است که یکی از وظایف سیاستمدار، ایجاد اتحاد میان ملت است، و یکی از الزامات خلق اتحاد میان ملت، توجه همه به خطوط اصلی مسیر است، تا راه گم نشود. زمانی که ترسیم «روایت» مسیر ملت از سوی سیاستمدار، به خوبی انجام شود، وی قادر خواهد بود تا سطح بسیار عمیق تری از تجربه و آموخته ها و بصیرت را به ملت منتقل کند، و ملت نیز آمادگی می یابد تا نیروهای خود را در یک راستا جمع و جور کند.
نکته سوم. در این روزگار که با طغیان و فوران ارتباطات (چیزی بیش از انقلاب ارتباطات) مواجهیم، و «دیده ها و شنیده ها»، مردم را به طرز کرکننده و خیره کننده ای فرا گرفته است، اهمیت «روایت» بیشتر، و طرح و گسترش آن نیز دشوارتر شده است. شاید به همین خاطر باشد که خطبه های نماز جمعه تهران، دیگر مانند قدیم نیست. اصولاً ترسیم «روایت»، کار ساده ای نیست و نیازمند ذهن تند و تیزی است که حد وسط ها را در میان انبوه «رویدادها» به خوبی کشف کند، طوری که ارسطو تصریح دارد که، این، مهم ترین مهارت ذهن کاوشگر است. بله؛ اصولاً کار دشواری است، و در این روزگار طغیان ارتباطات، دشوارتر هم شده است.
نکته چهارم. یک فایده «روایت»، این است که دید «مثبت» و امید را تقویت می کند. «روایت»، مخاطبان را بر سر شوق می آورد و درگیری قسمت منطقی و عاطفی مغز را به دنبال دارد. معمولاً، در افراد، احساس نیرومندی از عمل را بر می انگیزد، و افراد به جای آن که فقط غر بزنند و انتقاد کنند، به راه حل ها و مسیرهای بهبود در آینده می اندیشند. یک «روایت» خوب، می تواند طرز فکر و رفتار مردم را برای به اشتراک گذاشتن توانمندی های خود با جامعه بسیج کند.
نکته پنجم. متداول شدن یک «روایت» خوب از مسیر حرکت ملت، روابط انسانی را در جامعه تقویت می کند و دستمایه اعتماد میان مردم قرار می گیرد. این اعتماد، اغلب، زمینه ای برای تشکیل گروه ها و اشتراک و خلق بیشتر راه حل ها و عمل در آینده می شود. این اعتماد، همان است که از آن به «سرمایه اجتماعی» یاد می شود و کارش آن است که از هدر رفت سرمایه های اقتصادی و سیاسی و نمادین جلوگیری کند.
نکته ششم. سؤالی که مطرح می شود این است که چگونه سیاستمداران می توانند به گونه ای مؤثر از «روایت» در کشورداری خود بهره برداری کنند؟ درک تفاوت الگوهای مختلفی که برای پرداخت «روایت» وجود دارد و رعایت تناسب آن ها با اهداف کشور که «روایت» به آن منظور صورت می گیرد در اثربخشی این شیوه تأثیرگذار است.
نکته هفتم. چنان چه از «روایت» برای ایجاد زمینه تغییر در اجتماع استفاده شود، نیازمند روایتی هستیم که تغییرات موفقیت آمیزی را که در گذشته تحقق یافته اند، توصیف کنیم. همچنین، یادآوری نقاط منفی گذشته که تغییر را ایجاب کرده اند، فقط در کنار نقاط مثبت مثمر ثمر است، و الا نا امیدی و بی تحرکی به بار می آورد. در این گونه «روایت» باید به مردم کمک شود که نحوه جواب دادن راهکارها را در موفقیت آینده کشور تصور کنند.
نکته هشتم. ممکن است از «روایت» برای انتقال ارزش ها استفاده شود. انتقال ارزش ها از چالش های پیش روی سیاستمداران است، چرا که احساسی از جنس ایمان را طلب می کند. در این رابطه، نیازمند روایتی هستیم که حسی نزدیک با مردم ایجاد کند. سیاستمداری که به رنگ و روی مردم نزدیک نیست، نمی تواند در ایجاد این نحو روایت ها موفق باشد. در ضمن، سیاستمداری که از پرهیز و فرهیختگی و وارستگی بی بهره است، دشوار بتواند حس همدلی مردم را جلب کند و مدام در مظان آن است که در پی منافع خود به احساسات مردم دامن می زند.
نکته نهم. «روایت» می تواند روند انتشار یک روحیه منفی در ملت را مهار کند. بیان یک روایت با حوصله و متین و ملایم، می تواند حتی با مطایبه، گوشزد کند که اصلی شدن کدام امور فرعی باعث گسترش روحیه های منفی شده است که هیچ فایده ای جز توقف و رکود و ناامیدی ندارد. نکات دیگری هست که مجال طرحشان نیست.
دیدگاه تان را بنویسید