روزنامه کیهان: آقای نعمتزاده وزیر صنعت و معدن اخیراً درباره حقوقهای نجومی گفته است؛ «در این زمینه ما هیچ موردی را خلاف مقررات نیافتیم و اگر شخصی بیشتر گرفته بر اساس نظاممندی بوده است ولی از لحاظ قانون و مقررات خلافی نیست. به خاطر این افراد کل کشور را به هم ریختهایم و از صبح تا شب بهدنبال خلافکارانیم که پس بدهند فقط به خاطر اینکه 2 میلیارد تومان را پس بدهند، آیا کشور گیر این 2میلیارد تومان است؟
خودمان را سرگرم این مسائل کردهایم و از مسائل اصلی کشور مانند صادرات، عمران، آبادی، توسعه، اشتغال و رونق دور شدهایم گرچه دلمان میخواهد به این مسائل رسیدگی کنیم ولی زمانی که درگیر مسائل پیش پا افتاده هستیم به این امور نمیرسیم.» البته این اولین و آخرین مورد از دفاعیات و استدلالهای دولتمردان در این ماجرا نیست و چندی پیش سخنگوی دولت رسماً اعلام کرد پرونده حقوقهای نجومی بسته شده است!
اما فارغ از تمام انگهای سیاسی بودن ماجرا و انداختن تقصیر گردن این و آن و ادعاهایی مانند ضعفهای قانونی و... سؤال کلیدی و بنیادین آن است که چرا این موضوع مهم است و به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامی نباید به سادگی از کنار آن عبور کرد. به راستی دلیل حساسیت فوقالعاده ایشان نسبت به این قضیه چیست که چندین بار در بیانات خود به شکلی صریح و شدید نسبت به آن واکنش نشان داده و چنین حقوقهایی را حمله به ارزشها عنوان کردند. پاسخ در سطح کلان و یک کلمه به موضوع «عدالت» بازمیگردد. عدالت در جامعه و نظام اداره کشور و انقلاب اسلامی از چه جایگاهی برخوردار است و خدشه به آن چه اثرات و عواقبی را به دنبال دارد؟
تاکنون اغلب مباحث صورت گرفته در این ماجرا معطوف به حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بوده است. نگاهی گذرا به مواضع اندیشمندان و صاحبنظران دینی نشان میدهد ماجرا عمیقتر و گستردهتر از این مباحث نیز هست. علامه مصباح یزدی در یکی از دروس اخلاق خود در تبیین اهداف جامعه اسلامی به نکته ظریف و دقیقی درباره جایگاه عدالت و نقش آن در رسیدن به هدف غایی انسان اشاره میکند؛ «خداوند اراده فرموده است که جریان کار در این عالم چنان پیش برود و به کسانی امکاناتی داده شود که به نفع مردم باشد و هر کسی سهم خودش را از نعمتهایی که خدا در این عالم در اختیار بشر قرار داده است دریافت کند. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛[حدید،25] لیقوم الناس بالقسط؛ یعنی هر کسی سهم خودش را دریافت کند. اگر هر کسی بداند سهم خودش چیست و دنبال این باشد که آن را دریافت کند، وقتی به آن برسد، میگوییم به حق خودش رسیده است. رسیدن به حق، عدل و قسط است.
البته رعایت عدالت خود هدف متوسط است. حضرت امام(ره) در یکی از فرمایشاتشان فرمودند: حتی برقراری عدالت هدف نهایی اسلام نیست. هدف نهایی، رسیدن به قرب الهی است.عدالت هم هدف متوسط است؛ یعنی هر کسی باید سعی کند که به حق خودش برسد تا این زمینه پیدا شود که هر کسی بتواند از زندگیاش بهتر استفاده کند و به آن کمال نهایی که خداوند برایش درنظر گرفته است، برسد. وَعَدَ الله الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا؛[نور،55] صالحان را وارث زمین قرار دادیم تا به حق خودشان به عدالت برسند، تا عبادت کنند و در قیامت به نتایج آن عبادت که سعادت و قرب الهی است نائل شوند.»
حال از این منظر اگر یک بار دیگر به ماجرای حقوقهای نجومی نگاه کنیم، چرایی هجوم آورنده بودن آن به ارزشها را بیشتر و بهتر درک خواهیم کرد. چنین حقوقهایی در جامعهای که اغلب اقشار متوسط و ضعیف آن با تنگناهای اقتصادی روبرو هستند، نماد بارزی از بیعدالتی محسوب میشوند که طی فرایندی علّی و معلولی، جامعه اسلامی را از رسیدن به اهداف نهایی و متعالی آن بازمیدارد و بر سر راهش مانع ایجاد میکند.
مشکل فیشهای حقوقی نجومی در اعداد و ارقام آن نیست که بگوییم مگر آن چند صد مدیر نجومی در کل چقدر گرفتهاند و خوردهاند که این همه مته به خشخاش میگذارید و اجازه نمیدهید به عمران و آبادانی کشور پرداخته شود. هر چند اساساً آقای نعمتزاده و همفکران ایشان توضیح نمیدهند رسیدگی به این ماجرا چه منافاتی با کار و عمران دارد و چه کسی جلوی فعالیت آنها را گرفته است؟! مشکل جای دیگری است. شخصی به رستوران رفته و سوپ سفارش داد و چند دقیقه بعد داد و فریاد کرد. صاحب رستوران آمد و پرسید چه شده؟ مشتری مگسی را در ظرف سوپ نشان داد و گفت این چه وضعی است. صاحب رستوران هم قیافه حق به جانب گرفت و طلبکارانه گفت؛ ای آقا! این که این قدر داد و فریاد ندارد. مگر یک مگس چقدر سوپ میخورد؟!
مشکل و گیر قضیه در نوع نگاه برخی به مقوله عدالت است. همین نوع نگاه معیوب و ناقص است که مردم نمودهایش را هر روز در زندگی روزمره خود میبینند و بهتر است بگويیم با آن دست بهگریبانند. اگر شما یکی از عوام جامعه باشید برای گرفتن وامی که قانونی و حق شماست - مانند وام ازدواج - باید از هفت خوان رستم بگذرید اما عدهای میتوانند با دادن تنها یک چک 1300 میلیارد تومان وام بگیرند و پس هم ندهند. اگر دومین قسطتان عقب افتاده باشد با شما و ضامن و هرکسی دستشان برسد تماس میگیرند و تهدید میکنند که هرچه زودتر بیا و با سودش بده و الا فلان و بهمان میکنیم و البته که میکنند. اما همان بانکها حاضر نیستند از آن آقایی که وام نجومی چند صد میلیاردی و حتی بالای هزار میلیارد گرفته شکایتی کنند و دستگاه قضا باید دست به دامن بانک شود که بیا و شکایت کن! بعد رئیسجمهور محترم هم میفرمایند نورچشمی نداریم و با دهل فرستاده به بلاد میفرستند که ایها الناس! بهوش باشید، بگوش باشید که منشور حقوق شهروندی برایتان آوردهایم!
سالهاست پایتخت کشور و مردمان مظلومش که باید از صبح تا شام به دنبال لقمهای نان بدوند، درگیر معضل ترافیک است، چیزی که ساعتها و در نهایت سالهای بسیاری از عمر مردم را میبلعد. ساعاتی که حق خانواده است. ساعاتی که حق فرد است برای آرامش، عبادت، تفریح و...اما از این حق محروم میشود. تشدید آلودگی هوا و نتایج مرگبار آن نیز مسئله دیگری است. طرح و برنامه برای حل این معضل هم تاکنون کم ارائه نشده اما نتیجه پایدار و درخوری نداشته است. چرا؟ چون یک جای عدالت میلنگد. بسیاری از مدیران و مسئولان با چنین معضلی مواجه نیستند. خدا برکت بدهد به خطوط ویژه! چراغهای راهنمایی به یمن عبورشان سبز میشوند. اگر دو هفته مسئولان و مدیران نیز مانند میلیونها تهرانی معضل ترافیک را به طور واقعی و نه با گزارشهای کاغذی لمس کنند، شک نکنید سرنوشت ترافیک جز این غول شکستناپذیر خواهد بود.
عدالت جزو ارزشهای جهانشمول است و بعید است در طول تاریخ تفکر، جامعه و گروهی را بتوان یافت که خود را بینیاز از آن دانسته باشد. اما همان قدر که گسترده و مورد تایید همه است، استقرار و پایبندی به آن نیز سخت و دشوار است. حوزههای عدالت در جامعه بسیارند. از محاکم قضایی گرفته تا نظام حقوق و دستمزد و...عدهای به بهانههای مختلف میکوشند این پرچم برزمین افتاده و یا در حالتی نمایشی نیمه افراشته باشد. رهبر انقلاب پنج سال پیش (13/4/1390) در جمع فرماندهان سپاه با تاکید بر اینکه «هدف نهایی، تعالی و تکامل و قرب الهی است» فرمودند: «ما نمیتوانیم بیاییم مایه بگذاریم تا از هدف کم کنیم. بگوییم خیلی خب، یک روز میخواستیم عدالت برقرار کنیم، حالا میگوییم عدالت که نمیشود، یک نیمهعدالتی برقرار کنیم! نه، عدالت. این، هدف است.»
دیدگاه تان را بنویسید