روزنامه وطن امروز: میخواستم درباره انگیزههای این ویژهخواریهای حالا دیگر عظیم، چیزی بنویسم که به قسمتی از سخنان مقام معظم رهبری با کارگزاران دولت کارگزاران برخوردم و تا الان چندین مرتبه آن را خواندهام اما گویی تمایلی دوباره به بازخوانی آن دارم.
اگرچه خطاب آن حرفها امثال من نیست ولی همه آنچه ما در این نوشتهها به دنبال بیان آن هستیم شسته و رفته و دقیق بیان میکند. نوعی بیم دادن و در اصل «به در گفتن برای شنیدن دیوار» آن هم به خاطر حسن اخلاق رهبر معظم انقلاب. رهبری اینچنین آنها را خطاب قرار میدهند: «در قُبا برای پیامبر آب آوردند و چیزی هم مثل عسل قاطی آن کردند. پیامبر فرمود: من این را حرام نمیکنم اما نمیخورم. این دو، دو چیز است؛ یا آب یا عسل! آن را از ما نخواستهاند. اگر از من و شما بخواهند، پدرمان درآمده است! مگر ما میتوانیم آنطور زندگی بکنیم؟! پیداست که آن نفس قدسی ملکوتی، یک چیز دیگر است. امیرالمؤمنین در همین رابطه میفرمایند: «خدای متعال به پیامبر فهماند که اگر من دنیا را به اختیار از تو میگیرم، برای این است که چیز شیرینتری به تو بدهم».
آن چیز شیرینتر را اولیای خدا میدیدند. من و شما آن را حس نمیکنیم اما در آن راه باید برویم، در آن راه باید قدم برداریم، کمتر خرج کنیم، کمتر بذل و بخشش بیجا کنیم، کمتر به زندگی شخصی خودمان بپردازیم. من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. یکی از شماها معلم بود، یکی دانشجو بود، یکی طلبه بود، یکی منبری بود؛ همهمان اینطور بودیم اما حالا مثل عروسی اشراف عروسی بگیریم، مثل خانه اشراف خانه درست کنیم، مثل حرکت اشراف در خیابانها حرکت کنیم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود ولی ما ریشمان را گذاشتهایم، همین کافی است؟ نه! ما هم مترفین میشویم. والله در جامعه اسلامی هم ممکن است مترف به وجود بیاید. از آیه شریفه «واذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها ففسقوا فیها» بترسیم. ترف، فسق هم دنبال خودش میآورد».
با وجود این بیم دادنها و نصایح و روشنبینیهای ایشان در آن روزگار ما شاهد آنیم که بسیاری از همان طلبهها و منبریها و معلمان و دانشجویان ساده قبل از انقلاب امروز فقط از انقلابیگری همان ریش را نگه داشتهاند- البته بعضی آن را هم نگه نداشتهاند!- اگرنه فرزندانشان مانند فرزندان اشراف و منازلشان در محلههای اشراف و استانداردهای زندگیشان استانداردهای طبقه مرفه جامعه شده و این اتفاق نیفتاده است مگر بتدریج و البته بسیار بیشتر از آن چیزی که یک طلبه، منبری و معلم معمولی در طول عمرش میتواند از نظر اقتصادی رشد کند، اگرنه هیچکس با رشد و پیشرفت مالی و اقتصادی مخالف نیست اما همانگونه که گفتیم هر چیزی سطحی و قاعدهای دارد.
به روشنی رهبران انقلاب نگران برخورداری بیش از قاعده کارگزاران حکومتی از منابع و منافع جامعه بودهاند؛ آنجا که امام خمینی(ره) یکی از جلساتی که وزرا و مسؤولان وقت را ملزم به شرکت در آن کرده بودند، جلسه شرح و تفسیر حکومترانی دینی از نهجالبلاغه بود که آیتالله مرتضی تهرانی برگزار میکرد. نهجالبلاغهای که پر است از نکتههای مهم حکومتداری امام علی(ع) آن هم در شرایط و بزنگاههایی که عقل معاشاندیش معمولی سیاسی به راهحلهای دمدستی ارجاع میدهد ولی عقل سیاسی که راهنمای عمل امام علی(ع) است به گونهای دیگر فرمان میدهد. آنجا که در برابر فساد یک کارگزار حکومتی در بازار اهواز به جای مماشات و تعلل در برخورد قاطع به خاطر ملاحظات سیاسی و گروهی به برخوردی بسیار شدید امر میکند. داستان «ابن هرمه» را این روزها حتما شنیدهاید و شرح مجازاتی که مولا برای او در نظر گرفته است را خواندهاید که مولا به فرماندار اهواز نوشت: «...ابن هرمه را از نظارت بازار برکنار و بازداشت کن و به مردم خبر بده و از مردم بخواه هر که شکایتی از او دارد مراجعه کند... پس در روز جمعه ابن هرمه را دستور بده از زندان بیرون بیاورند و ۳۵ تازیانه بر او
بزنید و او را در بازار بگردانید تا هرکس از او شکایتی دارد یا حقی از او ضایع شده شاهدی بیاورد و قسمش بده و آنچه حق اوست از اموال ابن هرمه بردار و به صاحب حق بپرداز و او را با خواری و دست بسته به زندان برگردان و پای او را در بند بگذار... نگذار کسی با او ملاقات کند و نزد او برود و چیزهایی به او تلقین کرده و او را تحریک نماید یا چیزهایی که امید رهایی در او پیدا شود به او بیاموزد... بعد از یک ماه باز هم ۳۵ ضربه شلاق بزن و بعد برای من بنویس که چه کسی را به جای آن خائن نصب کردهای و حقوق خائن را نیز قطع کن».
امروز به نظر نگارنده بزرگترین آسیب برای انقلاب اسلامی و نظام سیاسی متاثر از آن وجود ابن هرمههای زیادی است که تنبیه نشدند، شلاق نخوردند، در میان مردم معرفی نشدند و «اسمشان سر زبانها نیفتاد» و امروز آنقدر پر و بال گرفتهاند که بخواهند ترمز انقلابیگری را بکشند و کشور را به ریل سرمایهداری لیبرال بیندازند.
رانتخواری، ویژهخواری و انحصارگرایی که به رشد ثروت در اطرافیان کارگزاران حکومتی به شکل ویژه انجامیده است باعث شده بسیاری از افراد حاضر در جریانهای سیاسی کشور به گونهای خرماخوردگانی باشند که نمیتوانند منع رطب کنند و اگر با موازین علوی به مساله بنگریم تعداد ابن هرمهها بسیار زیاد خواهد شد و این از رهگذر عدم توجه به بیم دادنها و فرامین رهبران انقلاب است که اگر همان وقت که رهبر انقلاب از امکان مترف شدن و انحراف انقلابیون سخن میگفتند و هشدار میدادند، کارگزاران نظام به جای چشم بستن روی ویژهخواریهای کوچک و بزرگ دوستان و بستگان و آشنایان با آن برخورد اصولی میکردند، امروز به جایی نمیرسیدیم که فساد 8 هزار میلیاردی را صرفا «بدهی معوق» بدانیم.
دیدگاه تان را بنویسید