آقای زم و حکایت «گیر» فرهنگی یا «گیر به» فرهنگ

کد خبر: 584306

انقلاب اسلامی با وجود ماهیت فرهنگی‌اش، تاکنون نتوانسته با فرهنگ کنار بیاید. در دوران طولانی بعد از انقلاب همواره موضوع فرهنگ- از تبیین واژه فرهنگ گرفته تا مفهوم‌سازی و ساختارآفرینی- دچار مخاطره تأخیر و روند فرسایشی و تعارض‌هاي مختلف بوده و فرهنگ را گرفتار واپس‌گرایی‌ها و ته‌نشینی‌ها و هر آنچه به انفعالات فرهنگی شبیه است، کرده است.

روزنامه شرق؛ محمدعلي زم: انقلاب اسلامی با وجود ماهیت فرهنگی‌اش، تاکنون نتوانسته با فرهنگ کنار بیاید. در دوران طولانی بعد از انقلاب همواره موضوع فرهنگ- از تبیین واژه فرهنگ گرفته تا مفهوم‌سازی و ساختارآفرینی- دچار مخاطره تأخیر و روند فرسایشی و تعارض‌هاي مختلف بوده و فرهنگ را گرفتار واپس‌گرایی‌ها و ته‌نشینی‌ها و هر آنچه به انفعالات فرهنگی شبیه است، کرده است. در این سال‌ها، دولت‌های مختلف با گرایش‌های متفاوت بر مصدر امور بوده‌اند و بی‌گمان همه آنها سعی در بهبود اوضاع فرهنگی داشته‌اند اما نمی‌توان به نتایج این سعی و تلاش رأی قاطع داد؛ در مقابل، می‌توان بر این رأی پای فشرد که سیاسی‌دیدن فرهنگ و سیاسی‌کردن فرهنگ در همه این دولت‌ها، امری متداول و مشترک بوده است. از همان روزهای نخست به یاد دارم که آقای دوزدوزانی با وجود نزدیکی فکری و شخصی با شهید رجایی در دولت ایشان تاب نیاورد و از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مستعفی شد. این سرنوشت برای جناب آقای معادیخواه در دولت آقای میرحسین موسوی تکرار شد و آقای خاتمی هم در دولت آقای هاشمی‌رفسنجانی به چنبره استعفا گرفتار آمد و آقای مهاجرانی هم در دولت آقای خاتمی مجبور به استعفا شد. در دولت آقای احمدی‌نژاد، وزیر ارشاد وقت، آقای صفارهرندی به پایان چهار سال مسئولیت نرسید و چند ماه قبل از پایان دولت اول آقای روحانی نیز آقای جنتی، کابینه را ترک گفت. به این فهرست می‌‌توان نام‌های دیگری را نیز افزود؛ آقای میرسلیم، آقای علی لاریجانی و آقای حسینی نیز که در مقاطع مختلف مسئولیت وزارت فرهنگ را بر عهده داشتند همواره مورد نقدهای سنگین قرار داشتند تا جایی که مجبور بودند با درک شرایط سیاسی به حداقل کارکرد حوزه فرهنگ و هنر بسنده کنند و گاه با برجسته‌کردن فعالیت‌های دینی در حوزه فرهنگ، مي‌خواستند از پیکان‌ انتقاداتی که به سویشان پرتاب می‌شد جان را سالم، به در برند؛ که گاهي این جان به‌دربردن‌ها به قيمت ازكارانداختن دیگر وجوه اصلی فرهنگ و اعتلای هنر بود. اساسا هميشه و در همه‌جا فرهنگ زیر سلطه سیاست، گرفتار انواع تعارض‌ها و تضادهاست تا آنجا که به‌جای اصلی‌بودن و بسط و تعمیقش، به تردیدافکنی در اصل «بود» و «نبود» و «می‌خواهیم» و «نمی‌خواهیم»‌‌هایش، دچار شده است.

مثالی بزنم؛ نزدیک به ٤٠ سال است که از موسیقی استفاده می‌کنیم و بخشی از مفاهیم مرتبط با دفاع مقدس، موضوعات انقلابي، باورهای فرهنگی و ملی را با این زبان بیان می‌کنیم و هرگز وجود يك صداوسیماي انقلابي را، بدون موسیقی نمي‌توان تصور كرد؛ اما بسياري ترویج همین موسیقی را كه دستاورد اجتهاد و ولايت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري است برنمی‌‌تابند. صدای موسیقی از سیما پخش می‌شود اما در سيما، سیمای سازهایی كه آن موسیقی را می‌نوازند، استتار می‌شود و برپایی محافل موسیقی را برنمی‌تابند؛ آنچنان‌که مثال‌های فراوانی ازاین‌دست برای حوزه‌های تئاتر و سینما و هنرهای جدید و مدرن (ويدئو، ماهواره، اينترنت و فضاهاي مجازي...) وجود دارد که اگر غیر از این بود، سینمای مجرب و هم‌اكنون انقلاب، قابلیت آن را داشت در رتبه سوم کشورهای جهان از نظر کمی و در رتبه نخست از نظر کیفیت و غنای فرهنگی قرار بگیرد! نظام جمهوري اسلامي به‌درستي همه دستگاه‌های فرهنگی را رصد می‌کند و به کوچک‌ترین انتصاب‌ها و حرکت‌های نامطلوب آنها واكنش نشان مي‌دهد و در انجام وظایف آنها اعمال سیاست و دخالت مستقیم می‌کند و با اظهارات و اعمال فشارهای خود تعویض و تغییر‌ها را هدایت می‌کند، اما هيچ دستگاه و نهاد و شورا و مجلس و محفلي مسئولیت نتایج فرهنگی دستگاه‌ها و كشور را نمی‌پذیرد و همگان فقط نسبت به وضعیت کلان فرهنگ کشور منتقد هستند!
مجموعه سازمان‌ها و نهاد‌های فرهنگی دولتی و شبه‌دولتی کشور که با اعمال سیاست‌های خود آنها را عملا تحت فرمان داریم علاوه بر ماهيت و استهلاك دارايي‌هاي هزاران‌ميليارد‌توماني، سالانه حدود هفت ‌هزار میلیارد تومان فقط!! از منابع و بودجه دولتی را صرف هزینه‌هاي جاري و برنامه‌اي خود می‌کنند؛ اما نتایج حاصل از این فعالیت‌ها را نه خود دستگاه‌ها، نه ما و نه دیگران مطلوب نمی‌دانند و طرفه آنکه همین سازمان‌ها مدام فریاد برمی‌آورند که بودجه کم داریم و پول بیشتر می‌خواهیم.
مقام معظم رهبری درباره آسيب‌هاي اجتماعی فرموده‌اند (نقل به مضمون) که در این حوزه ٢٠ سال عقب هستیم (نقل از وزير كشور). این عقب‌ماندگی در حوزه اجتماعی نشان می‌دهد که در جایی از کار «گیری» وجود دارد. عقب‌ماندگی اجتماعی، معلول کاستی‌های فرهنگی است. فرهنگ ما «گیر» دارد و گیر آن، این است که در گیره سیاست، گیر افتاده و فرهنگ گيرپذير شده است؛ تا جايي كه همه، شجاعت گیردادن به فرهنگ را پيدا كرده‌اند. گیرهای ناشی از منظر ناشی‌گری، اظهارنظرهای غیرکارشناسانه، آمیخته به هوس، گرایش‌های سیاسی و طمع‌ورزی‌های اقتصادی! ازاین‌رو و در همه این سال‌ها، سرنوشت فرهنگ را آناني رقم زده‌اند كه به طور مداوم سرنای فرهنگ را از سر گشادش دمیده‌‌اند.

واقعیت این است که این جان نحیف و چهره بي‌جان باقي‌مانده از فرهنگ، حتما در فروهشت عرصه‌های سیاست، اقتصاد، دانش، جامعه و نظایر آن تأثیر انکارناپدیر گذاشته است. تا چرخ فرهنگ، به اين روال می‌چرخد انتصاب و استعفای جنتی‌ها هیچ مشکلی از مشکلات فرهنگ را حل نخواهد کرد. براي وزير محترم پيشنهادي رئيس‌جمهور آرزو و دعا مي‌كنيم كه با خود «اميد»ي همراه داشته باشد و كشتي به‌گل‌نشسته فرهنگ را صالحانه، حكيمانه و هنرورزانه «تدبير» و مديريت كند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت