سرویس سیاسی فردا؛ محسن مهدیان: داخل مساجد اغلب تابلویی نصب است که "لطفا تلفن همراه خود را خاموش کنید." نمازگزار از این پیام می فهمد که می تواند گوشی خود را در حالت بی صدا قرار دهد و لازم نیست حتما خاموشش کند. این فهم عرف از حکمت یک پیام هشدارآمیز است.
بطن هر متنی فراتر از ظاهرش است. ماندن در ظاهر به ذبح هدف اصلی متن می انجامد. نمونه آشکار این بدفهمی مواجه با تعبیر رهبری از آتش زدن کالای قاچاق است.
روز گذشته خبری با این مضمون منتشر شد که بزودی ۱۳ خودرو بنز و پورشه به ارزش تقریبی ۱۴ میلیارد تومان در راستای مبارزه با قاچاق کالا امحا میشود.
این دستور ظاهرا بعد از تاکید رهبری مبنی بر آتش زدن کالای قاچاق جلوی چشم مردم است: "وقتی شما آن باند قاچاقچی را پیدا میکنید و آن جنس کلان قاچاق را که چند هزار تُن وزن آن است، وارد کشور میکنید، این جنس را جلوی چشم همه آتش بزنید؛ ضربه بزنید به قاچاقچی، به جنس دارای مشابه داخلی."
درباره این خبر دو نکته قابل توجه است. یکی مربوط به آتش زدن کالای قاچاق است و دیگری روش مواجه ما با سخنان مقام معظم رهبری.
یکم. چرا رهبری فرمودند آتش بزنید؟ آیا آتش زدن به خودی خود موضوعیت دارد؟ حکمت آتش افروختن بر کالای قاچاق چیست؟ مثلا اگر کالای قاچاق، فولاد و آهن بود که با آتش نابود نشد باید چه کرد؟ اگر نفت و بنزین بود تکلیف چیست؟ اگر قاچاق ضبط شده یک کالای مقدس بود راه چاره چیست؟ اگر با قاچاق انسانی مواجه شدیم با این حکم چه کنیم؟ پاسخ خیلی ساده است. آتش زدن غرض نیست. موضوع امحای کالاست.
اما امحا به چه سبب است؟ مثلا اگر با پتک نابود کنیم مفید است؟ یا زیر خاک کنیم؟ یا به دریا بیافکنیم؟ همان یک پارگرافی که از رهبری نقل شده گواه است. می فرمایند " ضربه بزنید به جنس مشابه داخلی". حکمت امحای کالای قاچاق این است که کالای وارد شده به چرخه داخلی اقتصاد وارد نشود. هر کالای قاچاق جای یک کالای داخلی را می گیرد. فرقی نمی کند سود فروش کالا در داخل به جیب قاچاقچی رود یا دولت. در هر دو حالت تولید داخل است که ضربه می خورد.
با این توضیح اگر روشی اتخاذ شود که کالای قاچاق بدون آتش زدن امحا شود، از امر رهبری تخطی شده است؟ مثلا اگر پورشه ها را خارج از مرزها بفروشیم یا به مبدا بازگردانیم و پولش را به نفع مبارزه با قاچاق مصادره کنیم امحا محقق نشده است؟
خلاصه رهبری اگر فرمودند کالای قاچاق را آتش بزنید، یک منطق اقتصادی دارد و یک اثر نمادین. منطق اقتصادیش که توضیح داده شد و مفهوم نمادین آن اثر فرهنگی اش در داخل است. واگرنه سوزاندن بتنهایی موضوعیت ندارد. البته روشن است که کالاها چینی بی ارزش و یا لوازم آرایش و مسکرات و مواد مخدر و غیره لازم است به روش سوزاندن امحا شود. چراکه اثر نمادین سوزاندن این کالاها مهمتر از اثر اقتصادی تبدیل آن به دارایی است.
دوم. ورود به این مساله بهانه طرح موضوع مهمتری است. اشکال در نحوه مواجه ما با سخنان رهبری است. برخی تصور می کنند ولایت پذیری یعنی تکرار ظاهر سخنان حضرت آقا. مثلا اگر زیادتر بر آتش زدن کالای قاچاق تاکید کنیم ولایت پذیرتریم. از میوه و لباس چینی و لوازم آرایش تا پورشه و مرسدس بنز و غیره.
بی توجهی به حکمت و باطن فرمایشات نوعی ظاهرگرایی پدید می آورد که بیشترین ضربه را به هدف و دغدغه ایشان می زند. فرض کنید در ملا عام چند پورشه و بنز را اتش بزنند یا زیر خاک کنند یا با پتک و تبر متلاشی اش کنند. دیگران درباره ما چه فکر می کنند؟ با قاچاق می خواهیم مبارزه کنیم یا خودمان را مضحکه افکار عمومی کنیم؟ به اینجا که میرسیم این ظن ایجاد می شود که نکند خدای نکرده برخی می خواهند سخنان رهبری را بی منطق جلوه دهند؟
همین مواجه صوری است که وقتی رهبری از وضعیت موسیقی انتقاد می کنند، کنسرت ها تعطیل می شود. ولایت پذیری فهم دغدغه رهبری است نه تکرار جملات ایشان.
دیدگاه تان را بنویسید