روزنامه آرمان؛ متين مسلم*: «ابتدا يادآوري كنم به اين مطلب انتقادي وارد است كه اتفاقا به بهانه آن نوشته شده. اما از آنجا كه به يك موضوع عموميتر پرداخته شده، لاجرم چارهاي جزطرح آن نيست». محمود احمدينژاد بيبرو برگرد شخصيت رسانهای جالبياست. او به طرز عجيبي ميتواند توجهات را به سوي خود جلب كند. اما نه با كمك هواداران، بلكه توسط مخالفانش ميتواند به اين هدف برسد.
ماهيت تفكر سياسي قرن پانزدهمي احمدنژاد مبتني بر۴ اصل كلي است. ۱- عدم توجه به افكار عمومي و مخالفتها. ۲- متقابلا حضور در برابرافكار عمومي به هر قيمت. ۳- ايجاد نقطه كور و ابهام دركانون ديد طبقات اجتماعي. ۴- به خدمت گرفتن زيركانه امكانات مخالفان و نيروي حاكم. از دو منظر ايدئولوژي و قدرت با كيفيتي از جنس احمدينژاد، صرف اقليت وحاشيه نشيني دليلي براي بياثر بودن در عرصه سياست نيست و با بهرهگيري از نقاط ضعف حريف و بهرهگيري ازامكانات آن ميتوان خروجي حداكثري داشت. در اين كارزار رواني شرط اول، ديده شدن و مطرح بودن در افكار عمومي به هر قيمتي است. البته اطلاع نداريم برداشت او از جامعه ايراني چيست؟ اما احمدينژاد اعتقاد دارد افكار عمومي را مانند مسير رودخانه ميتوان تغيير داد وحتي برخلاف قوانين مسلم فيزيك آن را به بالا هدايت كرد. بيشك تلاش رئيسجمهور پيشين ايران براي تاثيرگذاري بر افكار عمومي، صرف نظر از حس خوشايند ارضاي رواني را الزاما نبايد به معناي تلاش فوري او براي بازگشت به قدرت رياستجمهوري تلقي كرد. ازنگاه او قدرت داراي يك ارزش ذاتي غيرقابل جايگزينی است كه نبايد سطح آن را تا كسب پست رياستجمهوري تنزيل
داد. دقيقا به همين دليل كشش رواني او با كسب منصب رياستجمهوري نه تنها آرام نگرفت، بلكه اين اژدهاي منجمد خفته در وجود او كه «شخصيتي فراملي و بيشتر جهاني است» را زنده كرد.
شخصيتي آسماني به مثابه يك مصلح و منجي براي مردمش و جامعه بينالمللي!، آنگاه كه ازآنچه «مشاركت دراداره جهان» توصيف ميكند همواره و مكرر سخن ميگويد و كوتاه نميآيد. او فارغ از هزينههايي كه به مردم وكشورش طي ۸ سال تحميل كرد و اكنون همان رويه را دنبال ميكند، مبلغ و مدافع نوعي جهان گرايي قلابي و جعلي است كه بايد با مخاطره آن نه صرفا به دليل تلاش براي بازگشت به قدرت سياسي، بلكه به دليل جا افتادگي يك نحله فكري مقابله جدي كرد. اما از نگاه احمدينژاد «درب به پاشنه مورد نظر او ميچرخد»، وقتي كه از موضع يك مصلح مقدسمآب و آسماني، به رئيسجمهور اوباما نامه مينويسد و او را نصيحت ميكند. اوهفته گذشته، به مثابه سياستمداري اخلاق محور، مشوق خوبيها، دلسوز مردم و كشورش، مدافع صلح جهاني والبته يك مبلغي مذهبي كه علاقهاي به دنيا و قدرت ندارد! آقاي رئيسجمهوررا نصيحت اخلاقي و توصيه به راه راست كرد!
احمدينژاد در كنار لفاظيهاي حرفهاي و معمول خود، در انتهاي نامه گويي كه آقاي اوباما تنها منتظر دستور او بوده، ازوي ميخواهد:«پولهاي بلوكهشده ايران را به اين كشور بازگرداند». اما زيركانه به نقش مستقيم خود دربلوكه شدن داراييهاي ايران كه حسن روحاني اينك بايد تاوانش را پس بدهد مطلقا اشارهای نميكند. هواداران رئيسجمهور پيشين ايران لازم نيست اعلام كنند اما بيترديد آنها نيز درخفا ازخود سوال خواهند كرد:« او از چه موضع و اعتباري حقوقي و ملي اقدام به نگارش چنين نامهاي كرده؟ در حالي كه حتي در گذشته به عنوان رئيسجمهوري جنجال آفرين كه كسي به او اهميت نمیداد، مكاتبات مشابه اما بيجوابي با كاخ سفيد انجام داده بود». با اشتراك نظر ميان مخالفان و موافقان احمدينژاد، بيشك ومنطقا هدف او نميتواند چيزي جز ايجاد عمليات رواني عليه دولت روحاني و متقابلا مطرح شدنش درافكار عمومي باشد. بسياري از ناظران امور ايران هدف اوليه او را تقريبا غير محتمل ميدانند. مگر آنكه رئيس روحاني مرتكب اشتباه فاحشي طي چند ماه آينده شود. در غير اين صورت به قول هاشميرفسنجاني سياستمدار بسيار پر نفوذ و قدرتمند ايران«مردم ديگر گول او رانخواهند
خورد». اما در بعد مربوط عمليات رواني و حضور درافكار عمومي به باور من احمدينژاد با كمك رسانههاي مخالف خود بسيار موفق عمل كرده.
رسانههايي كه به بهانه هاليوود بازيهاي او درمطرح كردنش اصرار دارند. اين شخصيت جنجالي چه چيزي جز اين را ميخواهد؟ آيا فكر ميكنيد نميدانست نامه نوشتن به رئيسجمهور اوباما چه معنا و بازتابي خواهد داشت؟ احمدينژاد، فرد بسيار با انگيزه و باهوشي است، شك نكنيد. وادار كردن رسانههای ايران به توجه نشان دادن به او، اين را ثابت ميكند. آيا ما اين را ميخواهيم؟ بيشك كسي كه در كنار برداشت آسماني از خود! شوق بيحد و حصري براي مطرح شدن در رسانهها دارد، شايسته اين همه توجه مورد نظرش نيست. فكر ميكنم او بايد تحريم رسانهاي شود و در سطحي ديگر به چالش رواني و روشنگري اجتماعي عليه اش اقدام كرد. سكوت، بياعتنایی و نديدن، چون برف در برابر گرما، او را آب خواهد كرد، هرچند اعتراف ميكنم كار بسيار بسيار سختي است.
* تحلیلگر مسائل بينالملل
دیدگاه تان را بنویسید