روزنامه وطن امروز: 1- از نگاه آکادمیک و مبتنی بر منطق «مرکز پیرامون» نخستین اصل در دیپلماسی باید تقویت نیروهای همگرای منطقهای و حمایت از آنها به جهت تقویت فزاینده قدرت دیپلماسی داخلی باشد و نخستین نقطه اهمیت عرصه دیپلماسی هم اتفاقا منطقه جغرافیایی اطراف هر حاکمیتی است و از منظر نگاه ایدئولوژیک و انقلابی جمهوری اسلامی، بهصورت اخص نفی رابطه سلطهگر و سلطهپذیر و مقابله عاقلانه و هوشمندانه با نظام سلطه جهانی جزو اصول بنیادین سیاست خارجی است.
2-«سیاست خارجی با شعار و فریاد راه به جایی نمیبرد.» این بخشی از سخنان حسن روحانی در جریان تبلیغات انتخاباتی خردادماه 92 بود. جایی که آقای روحانی «کلید» حل همه مسائل کشور را «سیاست خارجی عملگرایانه» خود عنوان کرد و مدعی شد با «جایگزین کردن دیپلماسی عملگرا بهجای دیپلماسی شعاری»، علاوه بر مسائل مربوط به سیاست خارجی، حتی مشکلات اقتصادی داخلی را هم حل خواهد کرد. روحانی و دیگر دولتمردان بعدها نیز به کرات در ذم شعار دادن در عرصه سیاست خارجی و به قول خودشان «دیپلماسی شعاری» سخن گفتند و راهحل را رویکرد مدنظر خودشان در این زمینه دانستند.
3- همین چند ماه قبل بود که عربستانسعودی، آیتالله باقرالنمر را به شهادت رساند و برجستهترین اقدام دولت در قبال آن، پیام تسلیت جناب رئیسجمهور بود. پیامی که بخش اصلی آن نه در محکومیت و تسلیت شهادت شیخ نمر که در هجمه و محکومیت حمله تعدادی به سفارت عربستان بود. این در حالی است که یک ماه قبل نیز آقای روحانی در همایش قوهقضائیه و دقیقا در بحبوحه بحث فیشهای حقوقی مدیران فاسد دولت یازدهم، از لزوم تسریع قوهقضائیه جهت برخورد با حملهکنندگان به سفارت عربستان سخن گفت.
4- رژیم آلخلیفه که بویژه در این چند سال اخیر و بعد از آغاز انقلاب مردمی این کشور فشارهای شدیدی را به مردم بحرین وارد کرده است، حدود یک ماه قبل اینبار در اقدامی گستاخانه حکم سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان این کشور را - که اتفاقا خودش از اعضای تدوینکننده قانون اساسی بحرین بوده و با بیشترین آرای مردمی در پارلمان وقت بحرین وارد شده بود- صادر کرد. رخدادی که بازهم نه تنها شاهد اقدام قابل توجهی از دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم در قبال آن نبودیم، بلکه حتی برخی معاونان و مشاوران رئیسجمهور، سردار قاسم سلیمانی را بهخاطر بیانیهای که در محکومیت این اقدام آلخلیفه صادر کرده بود، مورد حمله قرار دادند. شایان ذکر است سلب تابعیت شیخ عیسی فردای عزل دیپلمات انقلابی در وزارت امور خارجه رخ داد!
5- حدود 8 ماه قبل بود که ارتش نیجریه با حمله به شیعیان این کشور، هزاران نفر را به خاک و خون کشید و شیخ زکزاکی، رهبر شیعیان نیجریه در وضعیتی فجیع، بازداشت شد. حالا وضعیت زکزاکی به قدری وخیم شده که محمد زکزاکی، پسر شیخ در نامهای سرگشاده، پرده از جنایتهایی که حکومت نیجریه به پدرش و دیگر شیعیان نیجریه در زندانهای این کشور روا میدارد برداشته است. در این زمینه نیز شاهد بیتفاوتی دولت یازدهم بودیم و در حالی که ماهها از آن جنایت علیه شیعیان نیجریه و شیخ زکزاکی میگذرد، تاکنون دستگاه دیپلماسی اقدامی را برای برونرفت آنها از وضعیت وخیم به وجود آمده انجام نداده است.
6- حمایت از مسلمانان و مستضعفان جهان، علاوه بر اینکه از آموزههای موکد و برجسته دینی و اسلامی ما است، جزو نص صریح قانون اساسی و رویکرد قاطع حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب نیز هست. البته تفاوت دیدگاههای دولت تکنوکرات یازدهم با رویکرد امام خمینی و آموزههای اسلامی در این زمینه، بحث تازهای نیست. لکن آنچه جای سوال از دولتمردان و مسؤولان وزارت خارجه دارد، این است که بین این انفعال و ناکارآمدی آنها در قبال مسائل مهم جهان اسلام و ظلمهایی که به مسلمانان و شیعیان جهان روا داشته میشود با ادعای کارآمدی و عملگرایی در سیاست خارجی توسط آنها، چگونه میتوان ارتباط برقرار کرد؟! چطور دولت و وزارت امور خارجه به بهانه عملگرایی در سیاست خارجی، آشکارا استقلال کشور را در معرض خطر قرار میدهند و تئوریسینها و مشاوران رئیسجمهور بیمحابا از تضاد بین استقلال و عملگرایی در سیاست خارجی سخن میگویند اما هیچگونه کارآیی از این سیاست خارجی نمیبینیم! چنانکه رفتار دولت چه از منظر آکادمیک و چه از منظر ایدئولوژیک زیر علامت سوال قرار گرفته است.
انتقاد از دولت در زمینه انفعال و ناکارآمدی در قبال رخدادهایی چون وضعیت شیعیان و شیخ زکزاکی در نیجریه و سلب تابعیت از آیتالله شیخ عیسی قاسم و مواردی از این قبیل، از منظر آموزههای دینی و اسلامی و گفتمان حضرت امام سر جای خودش، لکن آنچه در اینجا مورد توجه است اینکه دولت جناب روحانی و وزیر امور خارجه ایشان، حتی در چارچوب فکری و نظری خاصه دولت و با معیار قرار دادن شعارها و دیدگاههای شخص ایشان هم نتوانسته مطالبات را در این زمینه برآورده کند و در قبال رخدادهای بینالمللی مانند جنایت علیه شیخ زکزاکی و امثالهم، ناکام مانده است. جریانهایی چون شیخ زکزاکی و آیتالله عیسی قاسم، از متحدان استراتژیک جمهوریاسلامی محسوب میشوند و حمایت از آنها نیز در راستای منافع ملی کشور است و ابتداییترین اصل سیاست خارجی هر دولتی با هر رویکردی این است که تامینکننده منافع ملی باشد.
امروز بعد از گذشت 3 سال از عمر دولت و با وجود مذاکرات پیدرپی با غرب و آمریکا و با گذشت بیش از یک سال از نهایی شدن برجام، مردم حق دارند از دولت بپرسند نتیجه این همه مذاکره و این جایگاه بیبدیلی که - بهزعم جناب روحانی- در جهان پیدا کردهایم، کجا قرار است خود را نشان دهد؟! چطور میتوان ادعای ارتباط و تعامل با جهان داشت اما در مسائلی که کشورمان، قبلا همواره موضعی موثر و فعال داشته و در قبال ظلمی که به متحدان استراتژیک جمهوریاسلامی میشود، تا این حد منفعل و ناکارآمد بود؟ اگر این نوع سیاستورزی قرار بود در سوریه و عراق هم پیاده شود و در آنجا هم بهجای سردار قاسم سلیمانی، کار دست امثال ظریف باشد؛ آیا غیر از این است که مجبور میشدیم برای مقابله با داعش در خیابانهای تهران علیه داعش سنگر بگیریم؟!
هرچند دولت و حامیانش نقطه قوت و دستاورد بزرگ خود را عرصه بینالمللی و دیپلماسی میدانند و بر آن مانور میدهند اما واقعیت این است که عملکرد منفعلانه دولت یازدهم در سیاست خارجی، دیپلماسی فایده را به «دیپلماسی هزینه» برای کشورمان تبدیل کرده که ناکارآمدی دولت در قبال اوضاع وخیم شیخ زکزاکی نیز ناشی از همین مساله است.
دیدگاه تان را بنویسید