دستور مصدق برای قطع رابطه با اسرائیل

کد خبر: 539610

در سال‌های اخیر آن‌قدر ماجرای درگیری اعراب و اسرائیل و آنچه در غزه می‌گذرد، پررنگ و مهم شده که دیگر چندان به یاد نداریم اصل اختلافات منجر به قطع رابطه از کِی و چطور آغاز شد. ٢٧ سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود که دکتر محمد مصدق در جریان مبارزات ضداستعماری خود، به سوی تقویت رابطه با کشورهای عربی رفت و در ١٦ تیرماه ١٣٣٠ با فراخواندن نمایندگان ایران از تل‌آویو روابط سیاسی و دیپلماتیک خود را با اسرائیل قطع کرد.

روزنامه شرق: در سال‌های اخیر آن‌قدر ماجرای درگیری اعراب و اسرائیل و آنچه در غزه می‌گذرد، پررنگ و مهم شده که دیگر چندان به یاد نداریم اصل اختلافات منجر به قطع رابطه از کِی و چطور آغاز شد. ٢٧ سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود که دکتر محمد مصدق در جریان مبارزات ضداستعماری خود، به سوی تقویت رابطه با کشورهای عربی رفت و در ١٦ تیرماه ١٣٣٠ با فراخواندن نمایندگان ایران از تل‌آویو روابط سیاسی و دیپلماتیک خود را با اسرائیل قطع کرد.
موضوع قطع رابطه سیاسی را نمی‌توان بدون درنظرگرفتن روند به‌رسمیت‌شناختن این رژيم در دوران پهلوی (دولت ساعد) و در قالب طرح دوفاکتو، بررسی کرد. ایران به عنوان دومین کشور و بعد از ترکیه، رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته بود. ماجرا این بود که در جریان جنگ دوم جهانی زمینه‌های ایجاد یک دولت یهودی فراهم شد و از قضا ایران روابط خوبی با یهودیان داشت. منظور از زمینه‌های تشکیل دولت یهودی، ارائه طرح بریتانیا - به عنوان کشوری که از بعد از فروپاشی عثمانی قیمومیت فلسطین را به عهده داشت- به سازمان ملل است. طرحی که در ١٩٤٨ (١٣٢٧ شمسی) در این نهاد بین‌المللی تصویب و به تشکیل رژیم اسرائیل منجر شد.
از همان زمان درگیری‌های اعراب و اسرائیل آغاز شده بود و این کشور بر اساس استراتژی پیرامونی خود به دنبال یاران غیرعرب می‌گشت. تركيه نخستین كشور اسلامي بود که رژيم صهيونيستي را به رسميت شناخت و ایران گام دوم را به سوی این رژیم تازه‌تأسیس برداشت. البته این‌طور نبود که ایران از ابتدا با تشکیل این رژيم موافق باشد و حتی در سازمان ملل به طرح یادشده رأی منفی داد. در اين اوضاع عواملی مانند حضور تعداد زیادی از اتباع یهودی ایران در فلسطین و مسائل اقتصادی مانند نفت و... موجب شد که نهایتا حکومت پهلوی به صورت دوفاکتو این رژیم را به رسمیت بشناسد.
شناسایی دوفاکتو

شناسایی دوفاکتو از نظر حقوقي غيررسمي و مشروط است؛ یعنی نماينده ردوبدل نمي‌شود، سفارت تأسيس نمي‌شود، قرارداد نوشته نمي‌شود و كشوري كه دوفاكتو را اجرا مي‌كند، مي‌تواند رسميت را پس بگيرد و روابط را قطع كند؛ درحالی‌که شناسایی دوژور از نظر حقوقي كاملا رسمي، قطعی و ‌بازگشت‌ناپذیر است. از طریق آن می‌توان نمایندگی افتتاح کرد، نماینده ردوبدل کرد و در ابعاد مختلف، قرارداد امضا کرد. به‌رسميت‌شناختن، ملغي نمي‌شود، مگر اينكه قطع روابط صورت گيرد، سفارت‌ها بسته شود و نماينده‌ها فراخوانده شوند.

برخي معتقدند در جريان به‌رسميت‌شناختن اسرائيل و حتي روابط ايران و اسرائيل، برخي شخصيت‌ها تأثيرگذار بودند. گفته می‌شود که محمد ساعد با دریافت ۴۰۰ هزار دلار رشوه، مصوبه هیأت وزیران را گرفت و مخالفت‌هاي چهره‌های مذهبی مانند آیت‌الله کاشانی به جایی نرسید. این در حالی است که برخی دیگر معتقدند اين داستانی است كه مسائل مهم و مناسبات سياست خارجي را به دايره افراد و اقدامات آنها تقلیل مي‌دهد. گروه اول نادیده می‌گیرند که دولت قوام با علم به اینکه تسریع دریافت کمک‌های مالی پیش‌بینی‌شده در اصل چهار ترومن تا حدی مستلزم شناسایی دولت یهود است، برای حفظ روابط خود با کشورهای عربي؛ با صدور بیانیه‌ای تأسیس اسرائیل را محکوم و برای همکاری با دیگر کشورهای اسلامی در راستای آزادی فلسطین اعلام آمادگی کرده بود. به‌اضافه اینکه فضای داخلی کشور بعد از ترور نافرجام شاه (بهمن ١٣٢٧) تغییر کرده و نه‌تنها خبری از مخالفت‌ با تشکیل اسرائیل نبود؛ بلکه سپهبد حاجعلی رزم‌آرا، رئیس وقت ستاد ارتش ایران، در سخنرانی خود در باشگاه افسران، ارتش اسرائیل را به لحاظ کارایی و شهامت می‌ستود و الگوی ارتش ایران می‌دانست.
مسائلي مانند اختلاف درباره اروندرود نيز روابط ايران و عراق را با تنش همراه كرده بود. علاوه‌بر‌این ورود غیرقانونی یهودیان عراقی به ایران براي رفتن به اسرائیل و درگیری‌هایی که بین یهودیان و مسلمانان ایجاد می‌شد، حکومت ایران را به زحمت انداخته بود. از سوی دیگر روابط حکومت پهلوی و مصر در پی جدایی فوزیه و محمدرضا شاه سرد شده بود. به‌این‌ترتیب مجموعه‌ای از عوامل مختلف دست‌به‌دست هم داد و پهلوی دوم در سفر خود به آمریکا (آبان ١٣٢٨) مطمئن شد که برای برخوردارشدن از حمایت‌های این کشور راهی غیر از به‌رسمیت‌شناختن اسرائیل ندارد.
جایگاه نفت در روابط ایران و اسرائیل
روابط ایران و اسرائیل را در دوران پهلوی از چند زاویه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی می‌توان بررسی کرد. ايران پیش از اعلام موجوديت و تا پس از جنگ جهانی دوم، پل مهاجرت یهودیان به فلسطین بود و پس از تشکیل اين كشور، از این کشور حمایت‌های اقتصادی، نظامی و سیاسی كرد و به یکی از عناصر استراتژي پيراموني آن تبديل شد. سابقه روابط تجاری بین بازرگانان یهودی و ایرانی نیز به قبل از شناسایی اسرائیل بازمی‌گشت. بازرگاناني که از طریق فروش کالا سود سرشاری کسب می‌کردند و با فشار و نفوذ خود به دولت ایران و اسرائیل، نقش تعیین‌کننده‌ای در ایجاد روابط اقتصادی گسترده‌تر ایفا کردند. دراین‌میان «نفت» از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود و نهایتا در پرتو مبارزات ملی‌شدن نفت شاهد بازپس‌گیری شناسایی اسرائیل از سوي ايران بودیم. نگاهی به روابط اقتصادی اسرائیل و ایران بعد از شناسایی مجدد این کشور که تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه پیدا کرد، به‌خوبی گویای این واقعیت است.
گرمی روابط با کشورهای عربی
هم‌زمان با جنبش ملی‌شدن صنعت نفت و تشکیل کابینه محمد مصدق، بار دیگر موضوع روابط ایران و اسرائیل به میان کشیده شد. از‌یک‌سو مبارزات نفتی در ایران دنبال می‌شد و ازسوی‌دیگر روحیه ضدامپریالیسم دولت مصدق به کشورهاي عربی نیز رسیده بود و روابط آنها هر روز عمیق‌تر می‌شد. کشورهای عربی به مقامات دولت مصدق اطلاع داده بودند که اگر ایران شناسایی اسرائیل را پس بگیرد، از ما در جریان اختلافات ایران و انگلستان بر سر مسئله نفت حمایت می‌کنند. کنارگذاشتن ارتباط گسترده با اسرائیل در راستای جلب حمایت بازیگران بزرگ بین‌المللی همچون آمریکا فقط خواسته مصدق نبود و چهره‌های اثرگذار داخلی دیگری نیز با او هم‌نظر بودند. برای مثال آیت‌الله کاشانی در مصاحبه‌ای با روزنامه المصری بغداد گفته بود: «فسخ شناسایی اسرائیل توسط ایران حتمی است».
بی‌گمان گسترش روابط ایران و مصر دردوران مصدق و محبوبیت او در این کشور، نقش مهمی در ادامه مسیر به سوی قطع رابطه با اسرائیل ایفا کرد. این محبوبیت با استقبال گسترده مردم قاهره از مصدق در آن سفری که از نیویورک (سخنرانی در سازمان ملل) برمی‌گشت، خیلی به چشم آمد. مصدق در آبان ١٣٣٠ و در پاسخ به دعوت نحاس پاشا، نخست‌وزیر مصر، درحالی‌که حکومت سلطنتی این کشور تقریبا به آخر کار رسیده بود، به قاهره رفت. حضور او در مصر احساسات ضدانگلیسی مردم این کشور را که آرام‌آرام درگیر قضایای مربوط به کانال سوئز می‌شدند بسیار تحریک می‌کرد و به‌همین‌دليل دولت انگلستان و مخالفان مصدق در مجلس شورای ملی با انجام این سفر موافق نبودند.
خیابان مصدق
سیاست‌مداران بریتانیا ناآرامی‌های مصر را به طور مستقیم ناشی از اقدامات مصدق می‌دانستند و حتی «آنتونی ایدن»، وزیر خارجه وقت آنها، در خاطرات خود نوشته است: «مصر در پایان جنگ جهانی دوم کاملا آرام بود ولی حوادث ایران (ملی‌شدن صنعت نفت) آن کشور را آشفته و خروشان کرده بود و این آشفتگی از «شط‌العرب» تا «نیل» را در برگرفته بود و مصدق پیر با پیژاما و تختخواب آهنی‌اش به صورت یک چهره جسور و تهدیدآمیز درآمده بود، بدین‌ترتیب سفر مصدق به مصر در آن شرایط بحرانی اقدامی تهدیدآمیز علیه منافع انگلستان شمرده می‌شد».
به‌هرحال مصدق با وجود مخالفت‌های موجود و با توجه به اثرات مثبت این سفر برای نهضت ملی ایران و مصر، به این کشور رفت. نشانه روشن و مصداق بارز این اثرگذاری مثبت آن است که اکنون بعد از سال‌ها هنوز هم در این کشور خیابانی به نام مصدق خوانده می‌شود. خیابانی که بعد از روی‌کارآمدن سادات در مصر و برای خوشامد محمدرضا پهلوی تغییر نام داد اما هیچ‌وقت به نام جدید خوانده نشد. مردم همچنان این خیابان را مصدق می‌نامیدند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بار دیگر تابلویی با همین عنوان نصب کردند.
نامیدن یک خیابان به اسم مصدق فقط یک نشانه است اما اثر انکارنشدني او در مصر را باید در ملی‌شدن کانال سوئز مشاهد کرد. این اثرگذاری به حدی است که جمال ‌عبدالناصر گفته بود؛ این کار را با الهام از مصدق انجام داده است. حتی فرزند مصدق نیز در خاطرات خود از سفر پدرش به قاهره به این نکته اشاره کرده و می‌گوید: «نحاس پاشا، که به زبان فرانسه حرف می‌زد به پدرم گفت: این مردم برای خوشامدگویی به شما اجتماع کرده‌اند، باید خودتان را از بالکن به جمعیت نشان بدهید. پدر به بالکن آمد. جمعیت موج می‌زد و مردم با فریاد خروشان خود شعار می‌دادند. پدرم که به هیجان آمده بود رو به نحاس کرد و گفت: «برادر، تو با این مردم باید انگلیسی‌ها را از کانال سوئز بیرون کنی!»
تلاش اعراب برای لغو شناسایی اسرائیل
براساس اسناد وزارت امور خارجه ایران، در این مقطع زمانی بسیاری از روزنامه‌های جهان عرب پیگیر این بودند که ایران شناسایی اسرائیل را لغو کند. برای نمونه روزنامه «المصری» در گزارشی از اقدامات علمای «الازهر» برای جلوگیری از به‌رسمیت شناخته‌شدن اسرائیل توسط ایران آورده بود که علمای الازهر از آیت‌الله کاشانی می‌خواهند تا در راستای لغو شناسایی اسرائیل از سوی ایران اقدام کند و معتقد بودند که «این عمل در راه تحکیم روابط دوستانه بین ایران و دول اسلامی و عربی که به وحدت کلمه و اتحاد ملل عربی و اسلامی علاقه‌مندند، قدم مؤثری خواهد بود».
روزنامه «النذیر» سوریه نیز در مقاله‌ای با نام «دولت‌های شرقی و اسلامی اعراب را نادیده گرفته‌اند و اسرائیل را شناخته‌اند» پرسیده بود: «آیا می‌توانیم از پیشوای ایران که تخت انگلستان را لرزانیده، امیدوار باشیم که کاری کند تا ایران شناسایی خود را نسبت به دولت اسرائیل پس بگیرد؟»
علاوه بر این «جوانان مجاهد» بغداد در نامه‌ای به آيت‌الله کاشاني نوشتند:« امروزه ايران مرکز خطرناکي براي جاسوسي عليه دولت‌هاي عربي شده است و حال آنکه دولت‌هاي مزبور اسرائیل را محاصره اقتصادي نموده تا بدين‌وسيله آن را فقير و بالاخره از پاي درآوردند. شناسايي دولت دستجات يهود از طرف دولت مسلمان ايران ضربه‌ي مهلکي بر پيکر دولت اسلامي و عربي مي‌باشد. بدين وسيله استدعا داريم نفوذ مذهبي و سياسي خود را در نزد ميهن‌پرستِ غيرتمند، دکتر مصدق، به کار ببنديد تا هرگونه ارتباطي را بين ملت مسلمان ايران و بين يهود قطع نمايند».
مخالفان داخلی ارتباط با اسرائیل
تلاش‌های جهان عرب و ارتباط آنها با ایران که روزبه‌روز تقویت می‌شد به آنجا رسید که علاوه بر مخالفان قدیمی ارتباط با اسرائیل همچون آیت‌الله کاشانی، چهر‌ه‌های دیگری نیز به جمع مخالفان بپیوندند. نطق حسین مکی در مجلس شورای ملی یکی از نمونه‌هایی است که جو داخل کشور را به‌خوبی نشان می‌دهد. او در اوایل خرداد در نطقی به موضوع شناسایی اسرائیل در زمان محمد ساعد به‌شدت حمله کرد و انجام این عمل را فقط با دریافت رشوه از سوی نخست‌وزیر وقت (ساعد) امکان‌پذیر دانست. او در سخنان بسیار کوتاه خود گفت: «جبهه ملی از اول موافق نبوده و نیست».
براساس اسناد وزارت خارجه، این سخنان مکی در مطبوعات جهان عرب بازتاب درخور‌توجهی داشت. برای مثال روزنامه «الفیحا» در مقاله «شناسایی دولت ایران از کشور اسرائیل» نوشت: «هنگامی‌که در سال ١٩٤٩دولت ایران، اسرائیل را به‌رسمیت شناخت، ما هیچ شک نداشتیم که دست‌های بیگانه در کار است... به‌این‌جهت است که از شنیدن سخنان آقای مکی که در پارلمان ایران گفت: شناسایی اسرائیل از طرف ایران با رشوه صورت‌پذیرفته، هیچ دچار شگفتی نشدیم و نیک می‌دانیم که در آن موقع هم، جبهه‌ملی که در رأس آنها دکتر مصدق بود، با این شناسایی مخالفت کرد».
همه این مخالفت‌ها در داخل ایران و جهان عرب به آنجا رسید که «باقر کاظمی»، وزیر خارجه وقت ایران، در آن جلسه مجلس شورای ملی ( ١٦ تیر ١٣٣٠) اعلام کرد: «عرض کنم به‌جهت اینکه دولت ایران دیروز تصمیم خودش را اجرا کرد و ژنرال، کنسولگری را که در بیت‌المقدس بود منحل کرده و رسیدگی به ‌کار آنها را به سفارت ایران در امان محول کرد. از این طرف هم دولت مصمم نیست راجع به شناسایی رسمی اسرائیل اقدام دیگری کند و نماینده‌ای هم از اسرائیل در ایران قبول نکرده و نخواهد کرد».
انحلال کنسولگری و قطع رابطه
نکته درخور توجه این بود که لغو شناسایی اسرائیل نیز همچون پذیرش آن، سیاست‌مدارانه صورت گرفت. همان‌طورکه آن زمان به‌صورت دوفاکتو با تأسیس این دولت موافقت و روابط جدی و رسمی درپیش گرفته شد، در سال ١٣٣٠ نیز کسی حرفی از قطع رابطه نزد و براساس اعلامیه رسمی دولت ایران، تصمیم انحلال کنسولگری ایران در بیت‌المقدس، به دلیل مشکلات مالی اتخاذ شد.
آن بیانیه علت این اقدام را این‌طور توضیح می‌داد: «وزارت امور خارجه به‌دلیل کاهش منابع اساسی عایدات ایران همچون نفت و به‌منظور صرفه‌جویی ارزی و اقتصادی، به انحلال پاره‌ای از سفارتخانه‌ها و نمایندگی‌های سیاسی ایران در خارج مبادرت ورزید». به‌هر‌حال همان روز، دستور تلگرافی انحلال کنسولگری به بیت‌المقدس ارسال شد و کارمند کنسولگری به‌سرعت سرکنسولی را تعطیل کرد. روز بعد نیز موضوع به اطلاع مراجعان و خبرنگاران جراید و نماینده وزارت خارجه اسرائیل رسید.
براساس گزارش رویترز که در ١٧ تیر منتشر شد، «سخنگوی وزارت امور خارجه ایران امروز اعلام داشته به کنسول ایران در اسرائیل دستور داده‌ شده کنسولگری ایران در آنجا را منحل کند. ناظران سیاسی معتقدند این اقدام، قدم اولی است که دولت ایران در راه الغای شناسایی دوفاکتو اسرائیل برداشته و بعد از آن در نظر دارد راجع به اختلاف مربوط به نفت به سازمان‌ملل شکایت کند. ناظران در تهران معتقدند که الغای شناسایی اسرائیل برای جلب تأیید دولت‌های عربی بوده است».
در همان زمان «محسن المؤمن»، خبرنگار روزنامه المصری، مصاحبه مفصلی با آیت‌الله کاشانی کرد. در بخشی از این مصاحبه، کاشانی در پاسخ به سؤالی راجع به خطرناک‌بودن وجود اسرائیل برای ایران و عالم اسلام، گفت: «به نظر من خطر سیاسی و جنگی برای ایران ندارد؛ ولی نسبت به کشورهای اسلامی - عربی خطر زیادی دارد و وجود این دولت پوشالی به‌منزله زخم‌هایی است که روی دولت‌های اسلامی را زشت کرده و جز با عمل جراحی نمی‌توان آثار این زخم‌ها را از بین برد».

در نتیجه انحلال کنسولگری، باید برای انجام امور مربوط به ايرانيان در اسرائیل فکری می‌شد؛ لذا تا پایان دوران مصدق اين امور به سفارت ایران در ترکیه ارجاع داده شد. اما پس از سرنگونی دولت او در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سیاست‌های ایران در برخی موضوعات تغییر کرد. قطع رابطه با اسرائیل یکی از همین موضوعات بود که به فراموشی سپرده و مناسبات دو کشور ازسر گرفته شد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت